استاد شهید مرتضی مطهری(ره):
حسینبنعلی درس غیرت به مردم داد، درس تحمل و بردباری به مردم داد، درس تحمل شداید و سختیها به مردم داد. اینها برای ملت مسلمان درسهای بسیار بزرگی بود. پس اینکه میگویند حسین بن علی چه کرد و چطور شد که دین اسلام زنده شد، جوابش همین است که حسین بن علی روح تازه دمید، خونها را به جوش آورد، غیرتها را تحریک کرد، عشق و ایدهآل به مردم داد، حس استغنا در مردم بهوجود آورد، درس صبر و تحمل و بردباری و مقاومت و ایستادگی در مقابل شداید به مردم داد، ترس را ریخت؛ همان مردمی که تا آن مقدار میترسیدند، تبدیل به یک عده مردم شجاع و دلاور شدند.
... در حماسه حسینی آن کسی که بیش از همه این درس را آموخت و بیش از همه این پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید، خواهر بزرگوارش زینب (سلاماللهعلیها) بود. راستی که موضوع عجیبی است: زینب با آن عظمتی که از اول داشته است- و آن عظمت را در دامن زهرا علیهاالسلام و از تربیت علی علیهالسلام بهدست آورده بود- در عین حال زینب بعد از کربلا با زینب قبل از کربلا متفاوت است، یعنی زینب بعد از کربلا یک شخصیت و عظمت بیشتری دارد.
ما میبینیم در شب عاشورا زینب یکی دو نوبت حتی نمیتواند جلوی گریهاش را بگیرد. یکبار آنقدر گریه میکند که روی دامن حسین بیهوش میشود و حسین علیهالسلام با صحبتهای خودش زینب را آرام میکند: «لا یذْهِبَنَّ حِلْمَک الشَّیطانُ» خواهر عزیزم! مبادا وساوس شیطانی بر تو مسلط بشود و حلم را از تو برباید، صبر و تحمل را از تو برباید. وقتی حسین به زینب میفرماید که چرا اینطور میکنی، مگر تو شاهد و ناظر وفات جدم نبودی؟ جد من از من بهتر بود، پدر ما از ما بهتر بود، برادر همینطور، مادر همینطور، زینب با حسین اینچنین صحبت میکند: برادر جان! همه آنها اگر رفتند بالاخره من پناهگاهی غیراز تو داشتم، ولی با رفتن تو برای من پناهگاهی باقی نمیماند.
اما همین که ایام عاشورا سپری میشود و زینب، حسین علیهالسلام را با آن روحیه قوی و نیرومند و با آن دستورالعملها میبیند، زینب دیگری میشود که دیگر احدی در مقابل او کوچکترین شخصیتی ندارد. امام زینالعابدین فرمود: ما 12 نفر بودیم و تمام ما 12نفر را به یک زنجیر بسته بودند که یک سر زنجیر به بازوی من و سر دیگر آن به بازوی عمهام زینب بسته بود.
میگویند تاریخ ورود اسرا به شام دومماه صفر بوده است. بنابراین 22 روز از اسارت زینب گذشته است؛ 22 روز رنج متوالی کشیده است که با این حال او را وارد مجلس یزید بن معاویه میکنند، یزیدی که کاخ اخضر او (یعنی کاخ سبزی که معاویه در شام ساخته بود) آنچنان بارگاه مجلّلی بود که هرکس با دیدن آن بارگاه و آن خدم و حشم و طنطنه و دبدبه، خودش را میباخت. بعضی نوشتهاند که افراد میبایست از 7تالار میگذشتند تا به آن تالار آخری میرسیدند که یزید روی تخت مزین و مرصّعی نشسته بود و تمام اعیان و اشراف و اعاظم سفرای کشورهای خارجی نیز روی کرسیهای طلا یا نقره نشسته بودند. در چنین شرایطی این اسرا را وارد میکنند و همین زینب اسیر رنجدیده و رنجکشیده، در همان محضر چنان موجی در روحش پیدا شد و چنان موجی در جمعیت ایجاد کرد که یزید معروف به فصاحت و بلاغت را لال کرد.
منبع: مجموعه آثار شهید مطهری، ج17(حماسه حسینی)
تلخیص صفحه 59تا 61
چهار شنبه 19 مرداد 1401
کد مطلب :
168041
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/82wQ3
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved