• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
شنبه 29 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 16735
+
-

زندانی حباب اطلاعات

شخصی‌سازی وب و الگوریتم‌های خوش‌خدمت شبکه‌های اجتماعی، پیله‌ای ضخیم دور ما تنیده‌اند

زندانی حباب اطلاعات

سعید ارکان‌زاده‌یزدی:

هر یک از ما در شبکه‌های اجتماعی عضو صفحه‌هایی هستیم که موضوعاتی ویژه دارند، در پیام‌رسان‌ها به کانال‌هایی پیوسته‌ایم که مسائل خاصی را منتشر می‌کنند و دوستان و آشنایانی مجازی داریم که در زمینه‌هایی بخصوص با آنها هم‌نظریم. حالا که فناوری‌های نوین ارتباطی همه‌جا را به تسخیر خود درآورده‌اند و همه ‌ما را در اطلاعات غرق و با داده‌های تقریبا بی‌شمار اشباع کرده‌اند ما خیلی کمتر با موضوعات و عناوینی مواجه می‌شویم که مطابق میل‌مان نیستند؛ حتی یک گام هم جلوتر گذاشته‌ایم و با استفاده از همین فناوری‌های نوین، کاری کرده‌ایم که هر موضوع و خبری که رغبت‌مان را برنمی‌انگیزد از دیدرس‌مان دور شود. این وضعیت، همان چیزی است که محققان علوم ارتباطات حالا به آن «حباب غربال اطلاعات» (Filter Bubble، اصطلاح ابداعی ایلی پَریسه در سال 2011) می‌گویند؛ یعنی حبابی که کاربر به‌ خاطر داشتن توانایی فیلترکردن یا غربال‌کردن اطلاعات در آن قرار می‌گیرد و با جدا شدن از دیگران به نوعی دور خود پیله‌ای می‌تند؛ به‌طوری‌که اطلاعات ضروری دیگری که لزوما هم اطلاعات مورد توافق او نیستند به او نمی‌رسند. به‌عبارت دیگر یک نوع انزوای فکری در حبابی که کاربر در آن گیرافتاده شکل می‌گیرد.

شاید این غربال‌ها پیش از این در دورانی که فناوری‌های نوین هنوز پا به عرصه وجود نگذاشته بودند هم وجود داشته‌اند؛ مثلا اگر شما از افکار دست‌راستی خوشتان می‌آمد روزنامه‌های دست‌راستی را می‌خواندید و اگر به ورزش علاقه‌مند بودید اخبار ورزشی تلویزیون را می‌دیدید. انتخابی که کاربر از رسانه‌ها انجام می‌داد به نوعی غربال اطلاعات و انتخاب مواردی بود که می‌خواست به‌ دستش برسد. اما باید گفت روزگاری که رسانه‌های جریان اصلی دست‌بالا را داشتند و بر جامعه حکم می‌راندند، جامعه‌پذیری مردم در دست‌شان بود و مثل مدرسه ابزار حکمرانی بر مردم بودند، با شرایط کنونی فرقی اساسی داشت و آن اینکه رسانه‌ها به این حد متکثر و فراگیر نبودند،  در هر کشوری، چندروزنامه اصلی بود که بیشتر مردم آنها را می‌خواندند، چند شبکه تلویزیونی و رادیویی عمومی وجود داشت که بیشتر مردم آنها را نگاه می‌کردند و اطلاعات از همین مسیر به افراد جامعه می‌رسید. این رسانه‌ها نیز همه مضامین را پوشش می‌دادند و مخاطبان، خواه‌ناخواه، محتواهای حاصل از برجسته‌سازی این رسانه‌ها را مصرف می‌کردند؛ البته در کنار این رسانه‌های عمومی، رسانه‌های تخصصی هم بودند که به‌طور خاص روی بعضی موضوعات تمرکز می‌کردند و مخاطبان ویژه خود را داشتند اما هیچ‌گاه نمی‌توانستند مثل رسانه‌های همگانی جریان اصلی، با انتشار یک گزارش، خبر یا تحلیل، افکار عمومی را به تلاطم وادارند و ذائقه جامعه را تغییر دهند. حتی اگر یک رسانه تخصصی دارای محتوایی هیجان‌انگیز و سرنوشت‌ساز بود این محتوا تا زمانی که از سوی رسانه‌های جریان اصلی نقل نمی‌شد اثرگذاری چندانی نداشت.

اما به‌تدریج فضای مجازی وارد زندگی حقیقی مردم شد تا امروز که این فضا تا حدی به فضای واقعی شهروندان تبدیل‌ شده است؛ یک فضای مجازی واقعی‌تر از واقعی؛ یعنی فضایی که اطلاعات سرنوشت‌ساز هرکسی در آن جریان دارد و بسیاری از تصمیمات مهمی که افراد برای زندگی شخصی و اجتماعی خود می‌گیرند از آنجا می‌آید. از همان ابتدا که اینترنت وارد زندگی مردم شد وب‌سایت‌ها با انواع نوآوری‌ها و خلاقیت‌ها تلاش کردند کاربران بیشتری را در فضای مجازی به ‌خود جذب کنند. یکی از این نوآوری‌ها شخصی‌سازی وب (Web Personalization) بود. به این معنا که کاربران می‌توانستند به یک وب‌سایت عمومی بگویند فقط اخبار مربوط به یک موضوع خاص را به آنها اطلاع دهد یا آب‌وهوای یک جای بخصوص را برای‌شان در صفحه وب‌سایت بیاورد یا نمودار قیمت سهام یک شرکت مشخص را نشان‌شان دهد. این وضعیت برای کاربران خیلی خوب بود، چون لازم نبود مدام در میان انبوه اطلاعات بگردند و آنچه را که می‌خواهند بیابند بلکه وارد صفحه شخصی‌شده خود می‌شدند و اطلاعات دلخواه خود را یکجا می‌دیدند. این وضعیت برای وب‌سایت‌ها و رسانه‌ها هم خوب بود، چون خیلی سرراست درمی‌یافتند که مخاطب از آنها چه می‌خواهد و یکراست می‌رفتند سر اصل مطلب و همان چیزی را که او می‌خواست نشانش می‌دادند. به این ‌ترتیب، حداکثر رضایت برای مخاطب با کمترین هدررفت انرژی در رسانه حاصل می‌شد.

شخصی‌سازی وب‌ باعث شد الگوریتم‌هایی که دست به غربال اطلاعات می‌زدند به‌سرعت پیشرفت کنند. در اوایل استفاده از ابزار شخصی‌شدن اطلاعات، کاربران نوع مطالب مورد علاقه خود را مشخص می‌کردند و موتورهای جست‌وجو یا وب‌سایت‌ها با الگوریتم‌هایی خیلی ابتدایی و ساده آنچه را که مخاطب می‌خواست پیش روی او می‌گذاشتند. اما مثل معتادی که باید میزان مواد‌مخدر خود را مدام بالاتر ببرد وب‌سایت‌ها نیز نمی‌توانستند تا ابد با این الگوریتم‌ها  تعداد مخاطبان را بالاتر ببرند و باید الگوریتم‌های پیچیده‌تری را به‌کار می‌گرفتند. پس شروع کردند به پیشنهاد دادن محتواهای مشابه به مخاطبان؛ پیشنهادهایی که گاهی حتی عقل جن هم به آنها نمی‌رسید؛ مثلا اگر کسی گفته بود به اخبار خاورمیانه علاقه‌مند است به او پیشنهاد می‌شد که آب‌وهوای خاورمیانه یا اطلاعات سهام کشورهای این منطقه یا کسانی که به خاورمیانه ناسزا گفته‌اند را هم وارد فهرست علاقه‌مندی‌هایش کند. خلاصه آنها از هر ترفندی که می‌توانست رضایت مخاطب را جلب کند استفاده می‌کردند. امروز در دورانی که شبکه‌های اجتماعی فراگیر شده‌اند این الگوریتم‌های پیشنهاددهنده خیلی برای ما عادی شده‌اند؛ انگار از اول وجود داشته‌اند. دستیاران مجازی هم که وارد بازار شده‌اند همچنان از این الگوریتم‌ها برای جلب رضایت کاربران استفاده می‌کنند. ساده‌ترین این الگوریتم‌ها آنهایی هستند که از روی دوستان دوستان ما در «فیسبوک» - که تبش در ایران به عرق نشسته - یا از روی فالوئرهای فالوئرهای ما در «اینستاگرام» و «توییتر» به ما پیشنهاد می‌دهند با کسانی دوست شویم یا کسانی را فالو کنیم. اما الگوریتم‌های پیشرفته‌تر هم هستند؛ مثلا از روی مطالبی که لایک کرده‌اید یا به اشتراک گذاشته‌اید یا از روی لینک‌هایی که باز کرده‌اید، تشخیص می‌دهند که شما به چه مواردی و در چه زمینه‌هایی علاقه دارید و مدام مطالب و تصاویر و محتواهایی را در همان زمینه‌ها و موضوعات به شما نشان می‌دهند و آن‌قدر به این کار ادامه می‌دهند که شما تصور می‌کنید در جهان هیچ اتفاق دیگری جز همان‌ها که شما می‌بینید رخ نمی‌دهد. مسئله اینجاست که هرچه ما بیشتر این مطالب را لایک کنیم و به اشتراک بگذاریم الگوریتم‌ها بیشتر از گذشته مطمئن می‌شوند که باید مشابه همان‌ها را به ما نشان بدهند و این چرخه ادامه پیدا می‌کند.

شخصی‌سازی وب و بعدتر رواج الگوریتم‌های ساده و پیچیده‌ای که پشت وب‌سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی و دستیارهای مجازی قرار گرفته‌اند، شبکه‌ای تودرتو از انواع مطالب و اطلاعات و اخبار و ارتباطات برای ما درست کرده‌اند که بیش از هر وقت دیگری همگن و مشابه و حاوی سلیقه و عقاید مشترک با ما هستند. ما در وب‌سایت‌ها و به‌خصوص در شبکه‌های اجتماعی با سوژه‌ها و آدم‌هایی مواجه می‌شویم که ما را تایید می‌کنند، با موضوعات مورد علاقه ما مرتبط هستند، اجناسی را که برای خرید به‌دنبال‌شان هستیم نشان‌مان می‌دهند و حتی جلوتر از آنچه می‌خواهیم مثل یک غلام حلقه‌به‌گوش چیزهایی را به ما یادآوری می‌کنند که حتی فراموش کرده‌ایم به آنها نیاز یا علاقه داریم. این ماجرا چه اشکالی دارد؟ اشکال اصلی کار اینجاست که ما خیلی بیش از گذشته از آنچه در بیرون می‌گذرد غافل شده‌ایم؛ بیرون از حبابی که این شبکه نامرئی غربال‌کننده اطلاعات، دور ما درست کرده است.

پژوهشگران علوم ارتباطات برای وضعیتی که حباب غربال اطلاعات به‌وجود آورده است یک اصطلاح دیگر هم ساخته‌اند: «اتاق انعکاس صدا» (Echo Chamber). اتاق انعکاس صدا در اصل اتاقی است که یک آهنگساز وقتی می‌خواهد یک ساز را کوک کند یا آهنگی بسازد، به آنجا می‌رود. خصلت این اتاق این است که کوچک‌ترین صداها هم در آن منعکس می‌شوند و آهنگساز وقتی انعکاس آنها را می‌شنود با دقت و تمرکز بیشتری می‌تواند درباره صدا تصمیم بگیرد؛ به‌عبارت دیگر، هر صوتی در اتاق انعکاس صدا نفوذ و تأثیر بیشتری روی فرد دارد. حالا این استعاره به چه کار کاربران شبکه‌های اجتماعی می‌آید؟ کاربران در کنار شخصی‌سازی وب و الگوریتم‌های خوش‌خدمت شبکه‌های اجتماعی که مدام موضوعات و مضامینی را که از آنها خواسته می‌شود نشان می‌دهند با کسانی ارتباط برقرار می‌کنند که همفکر آنها هستند و همان مسائل را تکرار می‌کنند. آنها عملا یک اجتماع مجازی از افراد را تشکیل می‌دهند که در آن، حرف‌های یکسان مرتب بازگو می‌شود و کاربران در یک اتاق مجازی حبس می‌شوند که صداهای یکسانی در آنها مثل انعکاس یک صوت ،تکرار و تکرار می‌شود. اگر خود فرد مراقب نباشد می‌بیند که پس از مدتی فقط چند نوع مضمون یکسان با شکل‌های مختلف و از کانال‌های متفاوت به او می‌رسد و حتی ممکن است به این توهم دچار شود که افکار و عقایدی که در این حلقه بسته انعکاس دارد درست‌ترین فکرهای دنیا هستند. تحقیق‌های روانشناسانه و جامعه‌شناسانه‌ای روی افرادی که دست به فعالیت‌های تروریستی یا انتحاری زده‌اند یا انحرافاتی داشته‌اند انجام شده است و دیده شده که بسیاری از آنها در این اتاق‌های مجازی انعکاس صدایی محبوس بوده‌اند؛ طبیعی است وقتی که فرد دوستانی مجازی داشته باشد که همه یک حرف را برای او تکرار کنند یا مرتب جنبه‌های مختلف یک موضوع را تایید و تصدیق کنند کاربر نوعی اطمینان‌خاطر نسبت به راهی که در پیش گرفته است پیدا می‌کند.

یکی از راه‌حل‌هایی که کاربران می‌توانند برای نجات از تحت تسلط قرارگرفتن به ‌وسیله حباب‌های غربال اطلاعات و اتاق‌های انعکاس‌ صدا به آن متوسل شوند شکافتن این پیله ضخیم است و اینکه اجازه دهند فکرهای حتی متفاوت و مخالف هم به چشم و گوش آنها بخورد. ایرادی ندارد اگر فرد عضو کانالی متفاوت با عقایدش در پیام‌رسان‌ها باشد یا دوستی مخالف‌خوان را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کند. ساده‌ترین و البته بدترین راه برای رو‌به‌روشدن با فکرهای مخالف، این است که سریع آنها را از فهرست کانال‌ها و دوست‌های مجازی‌مان حذف کنیم؛ می‌توان به قصد بیرون‌زدن از حبابی که ممکن است غربال‌ها و الگوریتم‌ها برایمان ترتیب داده باشند با تفکر انتقادی و داشتن سواد رسانه‌ای بالاتر، مقهور آن فکرهای مخالف نشد اما تحمل‌شان کرد.

این خبر را به اشتراک بگذارید