این روزها خیلیها تحصیل میکنند و خیلیها مدرک دانشگاهی میگیرند و خیلیها در حوزههای مختلف صاحب تخصص میشوند. اما بخش عمدهای از این خیلیها، یا درگیر کارهای عادی و معمولی میشوند یا در نهایت در حوزه خودشان شغلی دست و پا نمیکنند. این اتفاق در زمانه ما در ایران تبدیل به یک ضربالمثل هم شده است؛ نتیجهاش بیمیلی پسران به کنکور و رشد درصد حضور دختران در کنکور بوده. اما چرا چنین است و چرا غالب کسانی که دانش و اطلاعات خوبی در حوزههای خاصی دارند و تحصیلات دارند و... در کسبوکارشان موفق نمیشوند؟ با هم چند دلیل ساده را مرور میکنیم.
از صنعت خود چیزی نمیدانند
01 یکی از نکتههای ابتدایی آن است که شاید آنها اطلاعات و دانش بسیار خوبی از حوزه کاریشان و کارشان داشته باشند، اما از صنعتی که کارشان در آن اتفاق میافتد احتمالاً اطلاعات کمی دارند. به همین دلیل است که به راحتی نمیتوانند با رویههای رایج در صنعت کاریشان کنار بیایند یا آن را درک و اجرا کنند. بهعبارت ساده، شاید شما متخصص تغذیه باشید و دانشگاه رفته باشید اما شاید از صنعت تغذیه در ایران و اینکه چه کسانی در آن میتوانند موفقتر باشند، اطلاعات کمی داشته باشید.
بیاعتنایی به دستور بازی
02 شما وقتی که تخصصی دارید و میخواهید در حوزه خودتان مشغول کار شوید، طبیعی است که باید نسبت به قوانین بازی هم اطلاعاتی داشته باشید. اینکه یک مدرک دانشگاهی ببرید و با کلی مطالعه و پژوهش و... دردی را دوا نمیکند. در ابتدای امر باید که رفتاری حرفهای و قاعدهمند در بازار کار داشته باشید. بازار کار، کاری به روحیات ظریف شما ندارد؛ قاعده و راه خودش را دارد. باید نحوه رفتار و گفتار و برنامهریزی و حرف گوش کردن و... شما کاملاً متناسب با آن باشد.
بیاعتنایی به دوره تطبیق
03 غالب رشتههای دانشگاهی که معادلی هم در بازار کار و صنعت دارند، با دوره تطبیق آشنا هستند. در رشتههایی مثل کامپیوتر و حسابداری و... چنین دورههایی تعریف شده است؛ یعنی بتوانید بین چیزهایی که آموختهاید، با نیازهای بازار کار پیوند ایجاد کنید. نیازهای روز بازار کار، ممکن است بهروزتر از چیزهایی باشد که آموختهاید یا اینکه نیاز داشته باشید نوع اجرای آنها به نسبت نیازهای بازار را عملاً و تجربی یاد بگیرید وگرنه کسی از توی کتابها و مدرک راهی صنعت نمیتواند باشد.
آلرژی به فروش و بازاریابی
04 بیشتر جوانانی که درگیر دانشگاه و تحصیلات و مدرک شدهاند، معمولاً به واسطه اعتمادبهنفس نسبتاً کاذبی که موقتاً در آنها ایجاد شده است، وقتی درباره فروش و بازاریابی و... میشوند، عصبی میشوند. بازار، کاری به این رویکرد آنها ندارد؛ چون فروش مثل خون در رگهای بازار است و بازاریابی هم نقش قلب را دارد که این خون را به دورترین بخشهای بازار منتقل میکند. تا وقتی نتوانید این واقعیتها را درک کنید، اتفاقی برایتان
نخواهد افتاد.
پنج شنبه 6 مرداد 1401
کد مطلب :
167143
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/0RlDK
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved