یادداشتهای یک محکوم به آشپزخانه
جابهجا کن تا کامروا باشی
شیدا اعتماد
آشپزخانه پر از کارهای نامرئی است. چیزی که کمتر کسی از آن خبر دارد مگر اینکه ساعتهای طولانی از عمرش را در آن سپری کرده باشد. یکی از کارهایی که به چشم غیرماهر نمیآید، جابهجاییهایی است که مرتب باید انجام شود.
یکی از این جابهجاییها، جابهجایی ظرفهای شسته شده و تمیز است. تا وقتی ظرفها کثیف هستند، بالاخره یک متولی پیدا میکنند که حاضر بشود ظرفها را بشوید تا آشپزخانه را از کثیفی نجات بدهد. اما مسئولیت ظرفهای شسته شده را تقریبا هیچکس بهعهده نمیگیرد. اهالی خانه وارد آشپزخانه میشوند. یک دور میزنند و فکر میکنند «به به چه آشپزخانه تمیزی!» و کسی حواسش نیست برای اینکه آشپزخانه دوباره کارایی صد درصدی خودش را پیدا کند باید کسی ظرفهای تمیز را جابهجا کند و بگذارد سر جایش.
جابهجایی یکی از کلمههای کلیدی در کار آشپزخانه است. جابهجایی خریدهایی که انجام شده، تقسیم کردن و جا دادنش در جاهای مختلف خانه. جابهجایی مواداولیه از کیسه به قفسههای مختلف. جابهجایی مواد غذایی و جا دادنشان در یخچال یا فریزر بسته به نوع مصرف.
برای همین است که یک محکوم به آشپزخانه مدام در حال راه رفتن و جابهجا کردن چیزهایی است که به چشم بقیه نیازی به جابهجایی ندارند. ظرفهای شسته شده میروند توی قفسه. از قفسه بیرون میآیند و در اقصی نقاط خانه رها میشوند. از اقصی نقاط خانه دوباره باید جمع شوند بروند توی سینک. شسته شوند و باز چیده شوند توی قفسهها و این چرخه تا ابد ادامه دارد؛ بـدون اینکه نقطه شروع و پایانی داشته باشد.
درست در لحظهای که یک محکوم به آشپزخانه ظرفهای خشک شده را جابهجا کرده. سینک را تمیز کرده و روی پیشخوان را دستمال کشیده و دارد میرود که بخوابد، فرزندش پیروزمندانه با یک کوه ظرف که از گوشه و کنار اتاقش جمع کرده سر میرسد و سینک خالی دوباره پر میشود.
درست وقتی که همه لباسهای شسته شده و خشک شده جمع شدهاند و در کمدها قرار گرفتهاند یک جفت جوراب کثیف از زیر یکی از مبلها نمایان میشود.
درست وقتی که خاک همه سطوح گرفته شده است ذرات غبار در هوا میرقصند و آرام روی سطوح تمیز فرود میآیند.
درست وقتی که آشغالها را دم در گذاشتهاند و آشپزخانه تمیز و مرتب است، قوری پر از تفاله چای از گوشهای سر میرسد. کار خانه و آشپزخانه بیپایان است و فقط وقفههای کوتاه دارد؛ وقفههایی بین کشف قطعات گمشده پازل در گوشه کنار خانه و برگرداندنش به آشپزخانه.
پازل کار خانه بههرحال همیشه حداقل یک قطعه کم دارد و کاریش هم نمیشود کرد. خانه و آشپزخانه کمال جادویی خودش را برای دقایقی کوتاه حفظ میکند و بعد با جریان زندگی، چرخهاش دوباره به جریان میافتد؛ چرخهای که همراه زندگی میآید و هر قدر هم که خستهکننده و تکراری باشد، نشانه زندگی است.