خاطرات بچههای اهواز
«دین» کتابی خواندنی و جالب از علی مسرتی است که در آن خاطرات بچههای مسجد جزایری اهواز در جنگ تحمیلی روایت شده است. در این کتاب مسرتی خاطراتی را از سعید تجویدی، معاون و امین شریعتی، فرمانده تیپ 31عاشورا که با گروهی از همرزمان خود بهمنظور شناسایی و یافتن محورهای مناسب برای عملیات بیتالمقدس رفته بودند، آورده است. در این خاطره، سعید تجویدی به بیان نحوه سازماندهی همرزمان خود برای خلاصی از مخمصه اسارت و از جان گذشتن سیدمحمد جزایری و عظیم امین دزفولی بهخاطر همرزمانشان و شهادت آنها پرداخته است.
در بخشی از کتاب آمده است: «همه شروع به دویدن کردیم و من در ابتدای دویدن، عظیم و محمد را دیدم که هنوز کنار هم نشسته بودند و صحبت میکردند. فریاد زدم حرکت کنید. از کنار آنها گذشتم، اما نمیدانستم که آنها در تدارک درگیر شدن با نیروهای بعثی هستند تا به ما فرصت بدهند که به منطقه دور از دسترس آنها یعنی باتلاق برسیم. در حال دویدن هر لحظه انتظار اصابت تیر بهخود یا دو نفر دیگر را که جلوتر از من در حال دویدن بودند را داشتم. پس از پیروزی در عملیات و آزادسازی منطقه بلافاصله به همان محل رفتیم و پیکر هر دو شهید را کنار هم زیر اندکی خاک در محلی پیدا کردیم که آخرین بار در محاصره دیده بودم، ولی هر کدام بیش از یک خشاب تیر به بدنشان اصابت کرده بود.»