درخشش مجروح سومار در مسابقات جهانی
گفتوگو با جعفر عسگری؛ جانبازی که عضو تیم ملی فوتبال قطع عضو ایران است
مژگان مهرابی - روزنامهنگار
قطع عضوشدنش به دوران جنگ برمیگردد؛ سال1361؛ در منطقه عملیاتی سومار. همهچیز در یک آن اتفاق افتاد. یک حادثه تلخ که منجر به از دستدادن پای راستش شد. آن زمان 17سال بیشتر نداشت. با این حال سعی کرد روحیه خودش را حفظ کند؛ اگرچه سخت بود. بعد از اینکه پزشکان از بهبودی پای او ناامید شدند و اقدام به قطع پایش کردند دلش شکست اما ناامید نشد. پی ورزش رفت؛ آن هم فوتبال؛ همان رشتهای که از دوران کودکی و نوجوانی بازی میکرد. روزبهروز پیشرفت کرد تا الان که عضو تیم ملی فوتبال قطع عضو است. جعفر عسگری در مسابقات زیادی شرکت کرده و بهگفته خودش یک گونی مدال دارد. با او درباره موفقیتهایش گفتوگو میکنیم.
فوتبال را از دوره کودکی شروع کرد؛ از همان زمانی که به مدرسه میرفت. دوم دبستان عضو تیم فوتبال مدرسهشان بود. از اینکه دنبال توپ میدوید حالش خوب میشد؛ به وجد میآمد. روزی نبود که جعفر در کوچه همراه با دوستانش بازی نکند. فوتبالیستشدن رؤیایی بود که این کودک 8ساله در ذهن میپروراند. برای رسیدن به آن هم تلاش میکرد؛ خیلی زیاد. وقتی که جنگ شروع شد، همان اوایل، یعنی سال1361وارد نیروی بسیج شد. بعد از گذراندن یک دوره آموزشی به منطقه جنگی سومار رفت و در عملیات مسلم بنعقیل(ع) شرکت کرد. او خاطره آن روز را بازگو میکند؛ «دشمن عرصه را به بچهها تنگ کرده بود. شلیک خمپاره و توپ کم بود که بمباران هوایی را هم شروع کرد. در اثر اصابت موشک به قرارگاه تعداد زیادی از رزمندهها شهید و عدهای هم مجروح شدند. پای راست من هم آسیب جدی دید.»
دردی که درمان نشد
عسگری تصور میکرد دردی است که زود درمان میشود اما بعد از 6ماه پزشکان تشخیص دادند که حتما باید پایش را قطع کنند. از آن روزها میگوید؛«شنیدن این خبر که یکی از پاهایت را از دست میدهی سخت است؛ خیلی سخت. این موضوع را نمیتوانستم درک کنم. حالم بد بود. سن و سالی نداشتم و مرتب با خودم فکر میکردم که آیندهام چه میشود؟ اگرچه طول کشید اما کم کم بهخودم مسلط شدم.» چند ماهی گذشت و جعفر با این موضوع کنار آمد و با خودش گفت: «خب آقا جعفر! میدانستی که به جبهه میروی و آنجا نقل و نبات پخش نمیکنند. میدانستی که جنگ است و امکان دارد شهید یا جانباز شوی یا حتی اسیر. حالا این موضوع پیش آمده نمیشود که زانوی غم بغل کنی؟ پس مقاوم باش.» او این جملات را هر شب با خود تکرار کرد تا اینکه توانست خود را بیابد. بهترین راه برای آرامکردن روحیهاش را ورزش میدید. سراغش رفت. اول از شنا شروع کرد. بعد والیبال نشسته و بعد هم دوومیدانی. از تحرک و تلاش خسته نمیشد. همین که حس مفیدبودن میکرد لبریز از نشاط میشد. باقی ماجرا را خودش تعریف میکند؛ «همه رشتهها خوب بودند اما خب علاقه من به فوتبال بود. برای همین سعی کردم آن را حرفهای یاد بگیرم.»
کارنامه درخشان آقای فوتبالیست
عسگری از سال1376فوتبال را حرفهای دنبال میکند و تاکنون توانسته در مسابقات زیادی شرکت کند و مدالهای زیادی هم بهدست آورده است. یکی یکی آنها را میشمارد: «از وقتی که وارد رشته فوتبال شدم خوشبختانه 10بار تیم فوتبال جانبازان قطع عضو استان تهران قهرمان کشوری شده است. 3بار تیم ملیمان در مسابقات جهانی مقام ششم را بهدست آورده است. سال 2005در مسابقه جام باشگاههای ملتها هم تیم تهران نایب قهرمان جهان شده است.» او در کارنامه ورزشی خود موفقیتهای زیادی را کسب کرده و بارها بهعنوان کاپیتان تیم ملی در مسابقات جهانی بازی کرده است. بهگفته خودش مدالها و لوح تقدیرهای زیادی دارد که شمارش از دستش خارج شده است.
مکث
پول اعزام ما به مسابقات جهانی را نداشتند
اما عسگری انتظاراتی از مسئولان ورزشی دارد که بهگفته خودش خیلی به آنها اهمیت داده نمیشود. او توقع دارد در جامعه ورزشی امکاناتی برای بازی و ورزش جانبازان و معلولان فراهم شود. با دلخوری از کم لطفی مسئولان میگوید:«متأسفانه فدراسیون فوتبال جانبازان و معلولان اهمیت لازم را به این قشر از جامعه نمیدهد. سالهای 2016و 2018برای شرکت در مسابقات مکزیک انتخاب شدیم. بچههای ما 6ماه در اردوگاه ورزشی تلاش کردند. با امید و شوق ویزا گرفتند. اما چند روز مانده به اجرای مسابقه به ما گفتند که هزینه بلیت را نتوانستند تهیه کنند. کار آنها لطمه روحی بدی به ما زد. چطور میشود که برای برگزاری مسابقات فوتبال هزینههای آنچنانی فراهم میشود اما وقتی صحبت از فوتبال جانبازان و معلولان میشود اعتبار مالی نیست. این درحالی است که جانبازان و معلولان در مسابقات پارالمپیک همیشه مدالآور هستند. بهطور مثال سال گذشته مسابقات آسیایی فوتبال جانبازان قطع عضو در کیش برگزار شد. تیم ایران هم قهرمان شد اما در هیچ رسانهای خبری از آن منتشر نشد.»
مکث
از باشگاه دیگر توپ قرض گرفتیم
این جانباز فوتبالیست حرفهای زیادی برای گفتن دارد. اینکه بهدلیل معرفی نشدن تیم آنها از سوی فدراسیون هیچ اسپانسری حمایت مالیشان نمیکند. او دل شکسته از نادیده گرفتن شدن از سوی مسئولان میگوید: «هر بار میخواهیم به اردوی مسابقات برویم باید خودمان هزینهها را جور کنیم. حتی بار گذشته از یک باشگاه دیگر توپ قرض گرفتیم. این خیلی بد است که قشر کمتوان در جامعه ما جایگاهی ندارد. از امکانات ورزشی که بگذریم حتی خود شهر هم عاری از شرایط مناسب برای زندگی ماست.» عسگری مثال میزند اینکه هیچکدام از باشگاههای ورزشی اطراف منزل او خدمات ویژه جانبازان و معلولان ندارند. این جانباز ناگزیر است مثل دیگر دوستانش به باشگاههایی برود که کیلومترها از خانهاش دور است. او در پایان میگوید:«خب خیلی از جانبازان وسیله ندارند و باید از مترو یا اتوبوس استفاده کنند که متأسفانه اغلب پلهای منتهی به ایستگاه اتوبوسهای تندرو فاقد پلهبرقی هستند. درباره متروها هم همین مشکل وجود دارد.»