• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
چهار شنبه 22 تیر 1401
کد مطلب : 165825
+
-

کلاف سر درگم

مسئله تیم ملی، چیزی فراتر از انتخاب کادرفنی است

کلاف سر درگم

بهروز رسایلی

به جرأت می‌توان گفت تیم ملی فوتبال ایران در آستانه حضور در جام‌جهانی و برگزاری 2 بازی حیثیتی با آمریکا و انگلستان، بخشی از بحرانی‌ترین روزهای تاریخش را پشت سر می‌گذارد. کمیته فنی رأی به برکناری دراگان اسکوچیچ داده و این تیر خلاص به پیکر نیمه‌جان مربی کروات بود. حالا در وضعیتی قرار گرفته‌ایم که هیچ‌کس نمی‌داند باید چه کار کنیم. وقتی در مصاحبه زنده تلویزیونی از سردار آزمون در مورد سرنوشت تیم ملی سؤال می‌شود، او لبخند تلخی می‌زند و جواب می‌دهد: «الان دیگر نمی‌دانم چه کاری درست است و چه کاری غلط.» این بلاتکلیفی در مجموعه فدراسیون، وزارت ورزش و نهادهای دیگر هم به چشم می‌خورد. با این حال فروکاستن سطح دغدغه‌های تیم ملی به انتخاب کادرفنی هم غلط است. متأسفیم که بگوییم مشکل فراتر از اینهاست.

   مشکلات مربی خارجی
اتفاقات فوتبال ایران آنقدر عجیب و فاقد نظم منطقی است که واقعا نمی‌شود هیچ‌چیزش را پیش‌بینی کرد. شاید الان که شما این مطلب را می‌خوانید سرمربی تیم ملی مشخص شده باشد، اما دست‌کم وقتی ما در حال نگارش این سیاهه بودیم، سرگیجه در فدراسیون ادامه داشت. به‌طور مشخص کسی نمی‌دانست بهتر است مربی ایرانی جانشین دراگان اسکوچیچ شود یا مربی خارجی؟ مسئله خارجی‌ها عدم‌شناخت است. شاید افکار عمومی به چنین گزینه‌ای بیشتر راغب باشد، اما بدیهی است که در این زمان کم، یک مربی بدون شناخت کامل نمی‌‎تواند کار چندانی از پیش ببرد. در نتیجه فقط گزینه‌هایی باقی می‌مانند که قبلا در ایران کار کرده‌اند و آشنایی نسبی با شرایط دارند. مهم‌ترین آنها کارلوس کی‌روش است، اما مشکل اینجاست که مربی پرتغالی هم مخالفان بسیار سرسختی در فوتبال ایران دارد. او با این شرایط نه‌تنها نمی‌تواند دودستگی را از بین ببرد، بلکه دوقطبی موجود را تشدید هم خواهد کرد. برانکو هم همین خاصیت را دارد و البته خودش کلا گفته پیشنهاد احتمالی را رد خواهد کرد. افراد دیگری مثل گابریل کالدرون، آندرا استراماچونی یا وینفرد شفر هم هستند که اجماع چندانی روی آنها وجود ندارد.

   مشکلات مربی ایرانی
شرایط در مورد گزینه‌های ایرانی فتح نیمکت تیم ملی طوری بود که وقتی اسم‌شان مطرح شد، بسیاری از منتقدان دراگان اسکوچیچ به ادامه حضور خود او رضایت دادند! علی دایی این روزها در بالاترین سطح محبوبیت قرار دارد، اما یادمان نرفته او تجربه ناموفقی طی دوران قبلی سرمربیگری‌اش در تیم ملی داشت. امیر قلعه‌نویی هم همینطور؛ به اضافه اینکه 9سال از آخرین جامی که او گرفته می‌گذرد. جواد نکونام دیگر گزینه‌ای است که این روزها زیاد اسمش شنیده می‌شود، اما تجربه مهم و بزرگ او چیست؟ سرمربی فعلی فولاد همین یک ماه پیش پیشنهاد حضور در استقلال را نپذیرفت و گفت شرایط مناسب برای هدایت آبی‌ها را ندارد. حالا چطور انتظار دارید او در آوردگاهی به بزرگی جام‌جهانی هدایت تیم ملی را برعهده بگیرد؟

   مربی کوتاه‌مدت یا بلندمدت؟
فارغ از ملیت، یک بحث مهم دیگر در مورد چشم‌انداز و مدت همکاری با سرمربی جدید است. ما باید تکلیف‌مان را روشن کنیم و ببینیم از کادرفنی چه می‌خواهیم؛ اینکه فقط در جام‌جهانی آبروداری کند و شکست پرگل به بار نیاورد، یا اینکه حداقل تا پایان جام ملت‌های آسیا روی نیمکت تیم ملی باقی بماند و یک مجموعه منسجم بسازد؟ شاید برای آبروداری در جام‌جهانی مثلا برگرداندن کارلوس کی‌روش یک ایده نسبتا قابل‌قبول باشد، اما برای بعد از آن چه؟ کی‌روش در طول 8 سال حضورش در ایران هر چه داشته رو کرده؛ بنابراین بعید است در جام ملت‌های آتی یا بعد از آن کار بیشتری از این مربی 70ساله بر بیاید. این در حالی است که اگر به موقع دست به تغییر مربی می‌زدیم و یک گزینه مناسب برای تیم ملی انتخاب می‌کردیم، او می‌توانست از تجارب جام‌جهانی در جام ملت‌های آسیا استفاده کند.

   تیم از هم‌گسیخته
مشکل بزرگ‌تر اما بروز شکاف در تیم ملی است. سردار آزمون در همین مصاحبه تلویزیونی اخیرش به دفعات تکرار کرد که بازیکنان با وجود اختلاف نظرها، متحد و همدل کنار هم خواهند ایستاد، اما خود او در این مصاحبه به چندین هم‌تیمی‌اش بدون ذکر نام حمله کرد! این چه مدل اتحادی است؟ واقعا چطور می‌توان انتظار داشت این بازیکنان در جام‌جهانی با نهایت همدلی و همراهی به میدان بروند؟ مگر اینکه معجزه‌ای رخ بدهد.

معمای الجزایر
بدیهی است که دوپارگی در تیم ملی اتفاقی نیست که یک شبه و در آن واحد رخ داده باشد. آنچه در جنگ استوری‌ها بروز کرد، حتما ریشه مفصل و عقبه طولانی داشته است؛ آتش زیر خاکستری که در یک فرصت مناسب قد علم کرد و باعث شد 2 گروه از بازیکنان تیم ملی چنین آشکار به هم چنگ و دندان نشان بدهند. وقتی اختلافات فاش شد، سؤالات زیادی هم به‌وجود آمد. خیلی‌ها از خودشان پرسیدند آیا بازیکنانی که این گارد تهاجمی و تند و تیز را علیه کادرفنی تیم ملی دارند، در مسابقات اخیر این تیم با همه وجود و با انگیزه کامل بازی کرده‌اند؟ به‌طور مشخص فشارها روی کادرفنی تیم ملی بعد از 2 شکست برابر کره‌جنوبی در مسابقه تشریفاتی مرحله انتخابی و دیدار تدارکاتی با الجزایر در اردوی قطر افزایش پیدا کرد. در هر دو بازی غایبان زیادی داشتیم و در هر دو بازی هم عملکرد تیم‌مان خیلی بد بود. حالا یک عده می‌پرسند آیا واقعا همه بازیکنان تیم ملی در این دو مسابقه و به‌ویژه دیدار تدارکاتی با الجزایر، تمام توان و انرژی‌شان را گذاشته‌اند؟
لطفا اشتباه نشود؛ لزوما از کم‌فروشی تعمدی یا کودتا حرف نمی‌زنیم، گرچه متأسفانه از این دست موارد در فوتبال ایران، حتی در همین تیم ملی و مسابقات دوستانه قبل از جام‌جهانی هم داشته‌ایم! الان در مورد مسابقه با کره یا الجزایر فقط بحث‌مان انگیزشی است؛ نوعی حس ناخودآگاه که صرفا در اثر تعارض با کادرفنی پیش می‌آید. وقتی چند بازیکن سرمربی‌شان را قبول ندارند و به وضوح این مسئله را «جار» می‌زنند، مخاطب حق دارد شک کند که بازیکنان همه زور و توان‌شان را برای او نگذاشته‌اند. طبیعی است که وقتی بازیکنی به کادرفنی اعتقاد داشته باشد، حداکثر تلاشش را برای روسفیدی او انجام می‌دهد، اما در حالت عکس، شاید نوعی حس بی‌تفاوتی به فوتبالیست دست بدهد که بسیار هم مخرب است. امیدواریم اینطور نبوده باشد و بازیکنان مخصوصا با پیراهن تیم ملی، در همه بازی‌ها حتی دیدارهای دوستانه با تمام قوا به میدان بروند. فراموش نکنیم مهم‌تر از اسم کی‌روش و برانکو و اسکوچیچ و زیدان و گواردیولا، نام و منافع «ایران» است.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :