دغدغه قصهنویسی میان ایرانیان مسلمان از گذشتههای دور
از سندبادنامه تا منطقالطیر
زکیه عاقلی، پژوهشگر تاریخ
نویسندگان و مولفان مسلمان ایرانی، از گذشتههای بسیار دور، توجه ویژهای به تالیف کتاب برای کودکان و نوجوانان داشتهاند. این نویسندگان با هدف تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان از راه قصهگویی و دادن اندرز به ایشان، برای متخلقشدن آنها به اخلاق نیکو و پسندیده، به تالیف کتابهای داستان میپرداختهاند. در قرون ابتدایی اسلام، تدوین کتابهایی با موضوع «قصصالانبیاء(ع)»، همچون کتابی که اسحق بنابراهیمبن منصور بنخلف نیشابوری تدوین کرد، فراوان دیده میشود. اما پس از آن و بهویژه در قرن چهارم هجری قمری، مولفان شیوههای نوینی را برای اندرزدادن به مخاطب از طریق تدوین کتابهای داستانی در پیش گرفتند. بهطورمثال مرزبان بنرستم در تدوین کتاب «مرزباننامه»، با الگوگیری از کلیله و دمنه (که هنوز در آن زمان به زبان فارسی ترجمه نشده بود) به بیان حکایاتی اخلاقی از زبان حیوانات میپردازد. البته در همین قرن، ابوعلیسینا با تدوین کتاب «حیبن یقظان» [زنده پسر بیدار] و با زبان نماد، داستانی فلسفی را برای مخاطبان تعریف میکند که طی آن علل زندگی، عبودیت و حکمت خلقت پروردگار را به نوجوانان و جوانان آموزش میدهد. جالب است که بعدها «ابن طفیل آندلسی» با الهام از این کتاب، در ابتدای قرن ششم قمری، داستانی روان و جذاب و البته حکمی با همان عنوان «حی بن یقظان»، برای مخاطبان کودک و نوجوان جهان عرب تدوین میکند.
با این همه میتوان ادعا کرد که قرن ششم هجری، اوج شکوفایی و خلاقیت نویسندگان و مولفان کتاب، برای مخاطب کودک و نوجوان در ایران دوره اسلامی است. بهطورمثال محمد بن علی ظهیری سمرقندی، با الهامگرفتن از داستان انبیای الهی و نیز معارف دینی، به تدوین کتاب داستانی «سندبادنامه» پرداخت. او در این داستان حکایت زندگی پادشاهی عادل را روایت میکند که خداوند پس از سالها، فرزند پسری به وی عطا میکند و او تربیت پسر را، به حکیمی پاکسرشت و دانا بهنام «سندباد حکیم» میسپارد. با کوشش حکیم، پسر صاحب کمالات و علم فراوان میشود و تازه از این مرحله هست که داستانی برگرفته از داستان حضرت یوسف(ع) و زلیخا، برای این پسر اتفاق میافتد و با تدبیر هوشمندانه «سندباد حکیم»، بیگناهی شاهزاده درستکار بر همگان مشخص میشود. البته در همین قرن، علاوه بر ترجمه کلیله و دمنه به زبان فارسی، کتاب داستانی بسیار جذاب «سمک عیار»، به قلم فرامرز بن خداداد ارجانی هم نوشته شده است؛ کتابی با موضوع داستان پادشاهان با محوریت قصه دختر پادشاه سرزمین حلب (خورشید شاه) که عاشق فغفورشاه، پادشاه چین، میشود. اما اوج داستان مربوط به زمانی است که شخصیت اصلی داستان با پهلوانی ایرانی به نام «سمک عیار» آشنا شده و از آنجاست که بخش اخلاقی، حکمی و پندآموز داستان تجلی پیدا میکند. با گذر زمان و آغاز قرن هفتم هجری، ورود علمای بزرگ و صاحب اندیشه به تدوین داستانهایی همهفهم برای تربیت دینی و اخلاقی جامعه ازجمله کودکان و نوجوانان، آغاز میشود؛ علمایی که ما امروز ایشان را عموما در زمره ادبا و فیلسوفان میشناسیم، اما واقعیت این است که وجوه دینی و حکمی این افراد، بر وجوه ادبیشان برتری دارد. بزرگانی چون عطار نیشابوری صاحب «منطقالطیر» و «مختارنامه»، جلالالدینمحمد بلخی(مولانا) و حکایاتش در «مثنوی معنوی»، «گلستان» و «بوستان» سعدی شیرازی، «بهارستان» و از این قبیل.
جالب است که برخی از کارشناسان ادبیات از اساس، تدوین کتابهایی مانند «گلستان» سعدی و «بهارستان» جامی و حتی بخشهایی از «شاهنامه» حکیم ابوالقاسم فردوسی را، با هدف تربیت اخلاقی نوجوانان عنوان میکنند. شاید به همین دلیل هم باشد که در قرون بعدی، آثار این عالمان بزرگ جزو منابع اصلی درسی مکتبخانهها و سطوح پایین حوزههای علمیه ایران قرار گرفت و اینکه همین منابع غنی حکمی و اخلاقی در قرن اخیر، دستمایه تدوین کتابهای داستان کودک و نوجوان با شیوههای جدید و سبکهای نو شد، بهطوریکه بخشهای مهمی از داستانهای مجموعه هشت جلدی «قصههای خوب برای بچههای خوب» مهدی آذریزدی و حتی «افسانههایکهن» و «قصههایملل» فضلالله صبحی مهتدی و... از همین منابع روایت شده است.