• شنبه 19 آبان 1403
  • السَّبْت 7 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 09
چهار شنبه 15 تیر 1401
کد مطلب : 165405
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/n5DVY
+
-

کار کردن کار کودک نیست

نیما فردوسی، فعال حوزه کودکان کار

 در کنار گروه‌های خیریه و انجمن‌هایی که برای کودکان کار کتاب و اسباب‌بازی می‌خرند و حتی در چهارراه‌ها به آنها آموزش می‌دهند، انجمن‌هایی هم هستند که رویکرد متفاوت‌تری به موضوع کودک کار دارند؛ این رویکرد می‌گوید وقتی بچه‌ای برای کار به خیابان می‌آید، به این معناست که خانواده یا شبه‌خانواده این کودک توان مالی مناسبی ندارد و نیاز دارد که کودک خانواده هم به بخشی از اقتصاد خانواده یا کل آن کمک کند. این انجمن‌ها که به عقیده من نگاه عمیق‌تری به‌کار کودک دارند، فعالیت‌های خود را متمرکز بر خانواده کودک کار می‌کنند نه خود کودک! مثلا در خانه کودک کوشا یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های ما این بود که برای مادرهای تک والد کارگاه‌های مهارت‌آموزی دایر کنیم و آنها را توانمند سازیم. نتیجه این بود که وقتی مادری می‌توانست کار کند و پولی به‌دست بیاورد که حتی شاید از درآمد کودکش در چهارراه هم بیشتر بود، دیگر نیازی به فرستادن بچه سر کار نداشت و کودک می‌توانست در مدرسه مشغول به تحصیل شود. به‌نظر من گروه‌هایی که در این زمینه فعالیت می‌کنند راه‌حل درست‌تری نسبت به موضوع پیدا کرده‌اند و این را تشخیص داده‌اند که وقتی کودکی به‌خاطر ۵ هزار تومان در چهارراه شیشه خودروها را پاک می‌کند، حتما به‌دلیل نیاز خانواده است.
صحبت از این موضوع همیشه من را یاد بعضی باورهای غلط و رایجی می‌اندازد که در ذهن برخی از مردم نشسته و اتفاقا باعث شده تا شرایط این بچه‌ها بدتر هم شود. حتما شما هم تفکری که مدعی است کودکان کار شبکه و باندی دارند که از آنها سوءاستفاده می‌کند و این کودکان سردسته‌ای دارند که شب‌ها همه پول‌ها را از دست آنها جمع می‌کند و بچه‌ها شب در جایی شبیه به زندان می‌خوابند و... را شنیده‌اید. راستش در تمام سال‌هایی که من در حوزه کودکان کار فعالیت داشتم هرگز چنین موردی را ندیده‌ام و با آن روبه‌رو نشده‌ام. به نظر نمی‌رسد چیزی مثل باند سوءاستفاده از کودک در مورد کودکان کار وجود داشته باشد. همه این بچه‌ها پیش خانواده‌ای زندگی می‌کنند که شاید با آنچه ما از خانواده در ذهن داریم کمی فرق داشته باشد؛ ممکن است تک‌والد باشند، پیش برادر یا خواهر بزرگ‌تر خود زندگی کنند یا حتی سرپرستی مثل خاله یا دیگر افراد داشته باشند. اما به هر حال نوعی از خانواده را دارند که در کنارشان زندگی کنند.
دیدگاهی آسیب‌زننده هم در جامعه وجود دارد که برخی از آن یاد می‌کنند؛ اینکه برخی از افراد می‌گویند من هم از ۱۵سالگی کار کردم و اتفاقا کار کردن در سن پایین برای من مزیت‌های زیادی داشته و باعث شده سریع‌تر رشد کنم و بازار کار را بشناسم. این نوع نگاه، این مسئله را نادیده می‌گیرد که از کودک کار انتظار می‌رود نان‌آور یک خانواده باشد و درواقع بزرگ‌ترها از کودک انتظار دارند که به جای بازی و تحصیل، به فکر درآمد باشد.
یا حتی برخی به اشتباه فکر می‌کنند که مشکل، نوع کاری است که کودک انجام می‌دهد. این افراد به‌دنبال این هستند که کار بهتری برای کودک در کارگاه‌ها پیدا کنند؛ غافل از اینکه این موضوع آسیب‌های بدتری را به‌دنبال دارد. کودکانی که در کارگاه‌ها و دور از چشم مردم کار می‌کنند ممکن است آسیب‌ها و آزار بیشتری را تجربه کنند. از طرف دیگر باید حواسمان باشد که مشکل نوع کار کودک نیست؛ مشکل این است که کودک باید به جای کار، درس بخواند و بازی کند و از حقوق اولیه یک کودک برخوردار باشد.
تجربه شخصی من نشان داده که وقتی خانواده‌های این کودکان مهارت‌های لازم را آموزش می‌بینند، شرایط زندگی به‌مراتب برای کودکان تغییر می‌کند. این مهارت‌آموزی هم کار ساده‌ای نیست و شامل آموزش تمام مراحل لازم برای رسیدن به اشتغال پایدار است. مثلا وقتی به مادری خیاطی آموزش می‌دهیم، در کنارش کارگاهی مجهز دایر می‌کنیم که او بتواند در آن به مواداولیه دسترسی داشته باشد. در کنارش افرادی هم در حوزه کسب‌وکار و پیدا کردن بازار فروش فعالیت می‌کنند تا چرخه تولید به فروش و درآمد منجر شود.
ما در خانه کودک کوشا بارها شاهد این بودیم که وقتی مادری این مهارت‌ها را یاد گرفت و توانست آینده نسبتا روشنی برای کاری که انجام می‌دهد ترسیم کند، دیگر کودک خود را برای کار به چهارراه‌ها نفرستاد. در بین والدین کودکان کار، افراد زیادی هستند که می‌خواهند فرزندانشان با روشی به جز روشی که آنها در زندگی پیش گرفته‌اند، بزرگ شوند. آنها برای ایجاد این تغییر در زندگی کودکانشان نیاز به حمایت دارند. از طرفی در خانواده‌ای که پسر ۱۲ساله خانواده نیمی از درآمد یا همه درآمد را تامین می‌کند، منطق روابط والد و فرزندی هم تغییر می‌کند و نقش این کودک در تصمیم‌گیری برای دیگر اعضای خانواده و حتی والدین خود پررنگ‌تر می‌شود. برای همین اغلب این والدین از اینکه شغل و درآمدی داشته باشند و خودشان نقش نان‌آور را بازی کنند استقبال می‌کنند. آنچه باعث شده در سال‌های گذشته تعدادی از انجمن‌ها و گروه‌های داوطلب حوزه کودکان کار به سمت مهارت‌آموزی برای والدین بروند، نتیجه تأثیر مثبتی است که این مهارت‌آموزی‌ها روی زندگی افراد و بالطبع کودکان کار گذاشته است.

این خبر را به اشتراک بگذارید