مروری کوتاه بر آرای نظریهپردازان در حوزه فلسفه تاریخ
قانونمندی جامعه و تاریخ
سیدمیثم میرتاجالدینی، روزنامه نگار
شهید مرتضی مطهری در آثاری مانند فلسفه تاریخ، جامعه و تاریخ، حق و باطل، قیام و انقلاب مهدی به موضوع فلسفه تاریخ پرداخته و از برخی مسائل آن به نحو تفصیل و از برخی دیگر به اجمال بحث کرده است. ایشان درکنار مباحثی چون ارزش، علمیت، علیت و پیشبینی در تاریخ و همچنین موضوعاتی نظیر تکامل تاریخ، عوامل محرک تاریخ، اصالت جامعه و تاریخ و مادیگرایی تاریخی، به موضوع مهم سنتمندی جامعه و تاریخ از منظر قرآن و آزادی انسان در ذیل مباحث فلسفه تاریخی اشاره کرده و در همین مبحث به شکل عالمانهای از انواع سنتهای الهی نیز به نحو اختصار پرده برداشته است.
در میان اندیشمندان و نظریهپردازان حوزه فلسفه تاریخ، مسئله «اصالت فرد و جامعه» یکی از مبناییترین مسائل به شمار میرود که نظرات بسیار متفاوت و مختلفی پیرامون آن وجود دارد. شهید مطهری بهعنوان یک نظریهپرداز، مبحث سنتمندی جامعه و تاریخ را متفرع بر بحث اصالت جامعه کرده و معتقد است درصورتی میتوان سخن از قوانین و سنن حاکم بر تاریخ و جامعه به میان آورد که جامعه همانند افراد، دارای اصالت بوده و معتقد شویم جامعه یک هویت عینی دارد. به دیگر سخن شهید مطهری بر این اعتقاد است که از منظر قرآن، تاریخ همچون افراد جامعه، از اصالت فلسفی برخوردار بوده و اگر این اصالت فلسفی و هویت و طبیعت عینی تاریخ انکار شود، هرگز نمیتوان از موضوع قانونها و سنتهای حاکم بر تاریخ سخن گفت.
مرحوم آیتالله محمدتقی مصباح یزدی نیز بهعنوان یکی از فلاسفه و حکمای اسلامی در اثر خود به نام «جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن»، به حوزه فلسفه تاریخ وارد شده و موضوع اصالت فرد یا جامعه را از منظر قرآن مورد کنکاش فلسفی قرار داده است. ایشان ابتدا محل نزاع را به شیوهای هنرمندانه تحریر کرده و 3نوع اصالت را مطرح میکند: الف) اصالت فلسفی. ب) اصالت روانشناختی. ج) اصالت حقوقی. سپس دیدگاه علمای جامعهگرا و قائل به اصالت جامعه را مورد نقادی قرار داده و اصالت فلسفی جامعه و تاریخ را مردود اعلام میکند. اما نکته حائز اهمیت این است که آیا با رد نظریه اصالت جامعه، قوانین و سنتها و احکام جامعه و تاریخ نیز رد میشود؟ برای پاسخ به این سؤال باید دانست که آیتالله مصباح در تعریف جامعه میگوید: «جامعه عبارت است از افراد به اضافه روابط متقابلشان؛ روابطی که امور وجودیاند نه عدمی و تأثیر و تأثر بین افراد را که اموری وجودیاند پدید میآورند.» همین امر سبب میشود که افراد و روابطشان را با عنوان جامعه و تاریخ امری واقعی بدانیم و احکام و سنتها و قوانین آن را جستوجو کنیم. بدین لحاظ که از منظر ایشان واقعیت روابط و احکام و سنتها، ریشه در افراد دارد نه چیزی بیرون از وجود افراد. پس در عین داشتن اعتقاد به اصالت فرد و رد اصالت فلسفی جامعه، میتوان به سنتمندی جامعه و تاریخ باور داشت. در واقع آیتالله مصباح، ملازمه میان قانونمندی تاریخ و اصالت فلسفی جامعه را نفی کرده است و منشأ انتزاع واقعی داشتن یک امر را برای قانونمندبودن آن کافی میداند. همچنین ایشان در همین راستا معتقد است میان سنتمندی و قانونمندی جامعه و تاریخ از یک سو و آزادی انسان از سوی دیگر تنافی وجود ندارد. درواقع باور به سنتهای الهی در تاریخ، بهمعنای نفی آزادی انسان و اثبات جبرگرایی نیست. مرحوم آیتالله مصباح در ذیل همین مباحث، سنتهای الهی در جامعه و تاریخ را از منظر قرآن مطرح کرده است.
علاوه بر استادشهید مطهری و مرحوم آیتالله مصباح، فیلسوفان دیگری از جهان غرب مانند ادوارد هالت کار، کارل پوپر، باتیستا ویکو، آگوست کنت، هربرت اسپنسر، فردریش هگل، کارل مارکس، اسؤالد اشپنگلر و آرنولد توینبی نیز هر کدام بهنحوی قانونمندی تاریخ را تأیید کردهاند. این افراد به شکلهای گوناگون پذیرفتهاند تاریخ براساس یک حرکت حسابشدهای محقق میشود و تطورهای مختلف در مراحل زندگی اجتماعی بشر از آغاز آفرینش انسان تا به امروز، حکایت از قانونمندی فراز و فرودهای تاریخ بشر دارد. البته برخی از این افراد در عین اعتقاد به اصل قانونمندی تاریخ، تشابه تطورات تاریخی یک جامعه با جامعه دیگر را انکار کرده و معتقدند هر جامعه قانون ویژه خود را دارد. این نظریات بر پایه تفسیری است که از عامل اصلی تاریخسازی دارند. این افراد معتقدند انسان عامل اصلی تاریخسازی است و چون انسان اختیار و اراده آزاد دارد، پس رفتار او قابل پیشبینی نبوده و در عین قانونمندی تاریخ، این قانون مشترک نبوده و ویژه همان یک جامعه منحصر به فرد است.
پرداختن نظریهپردازان و فیلسوفان تاریخ به موضوع سنتمندی تاریخ و قوانین حاکم بر جامعه و همچنین طرح زاویه نگاه قرآن به موضوع سنتهای الهی در اندیشه فلاسفه اسلامی و حکیمان متأله، نشان از اهمیت این موضوع و داشتن پیشینه در حوزه مباحث اندیشهای دارد.