محمدرضا مرادی؛ تحلیلگر مسائل سیاسی
انگیزههای سیاسی و مسائلی چون سودای کشورگشایی، روحیه بسط و زیادهخواهی، حس ناسیونالیستی و ملیگرایی، افکار نژادپرستانه، افزایش قدرت امپراتوری و رقابتهای سیاسی دول اروپایی ازجمله عواملی است که در شکلدادن به استعمارگری نقش اساسی داشته است. جنبههای اقتصادی استعمار بدون جنبههای سیاسی و نظامی نمیتوانست دوام یابد، لذا کشورهای استعمارگر بهزودی دریافتند که برای تداوم بهرهکشی، لازم است بر جوامع تحت استعمار خود نظارت سیاسی داشته باشند.
واژه نژادپرستی، نژادباوری و برتری نژادی برای تبیین عقیدهای گفته میشود که میان گروههای انسانی بهدلیل تفاوتهای وراثتی و نژادی تفاوت قائل است و آنها را دارای اهمیتی تعیینکننده در ایجاد اختلافات فرهنگی و تاریخی میان جوامع و تمدنهای بشری میداند و بین خصوصیات نژادی و ارثی گروههای بشری و میزان درجه هوشمندی و خلاقیتهای فرهنگی آنان رابطهای مستقیم میبیند. این نظریه در قالب یک ایدئولوژی سیاسی و اجتماعی در دنیای استعماری، منشأ اثرات مهمی شده است. اروپاییها دیگر نژادها، ازجمله نژاد سرخ و زرد و سیاه را نژاد پست قلمداد کردند و معتقد بودند که اروپاییهای سفیدپوست برای متمدن ساختن آفریقا احساس وظیفه و مسئولیت میکنند و سیستم استعماری، باری است که آنها بر دوش گرفتهاند. حتی برخی کار اجباری و بیگاری را برای مستعمرات یک موهبت بزرگ معرفی میکردند.
گوستاو لوبون در اینباره چنین اعتراف میکند: «همین سیاست اروپایی که معتقد است نباید انسان غیرمتمدن در عالم وجود داشته باشد موجب آن شده که ملتهای غیرمتمدن را با سرعت عجیبی نابود کنند، و همین سبب شده که اروپاییان ساکن آمریکا، ملت بومی آمریکا را از بین ببرند. بدینترتیب دولت آمریکا با گرفتن شکارگاهها از دست بومیان سرخپوست و محبوس ساختن آنها در مناطق بیآب و علف- بهطوری که اگر یکی از آن بیچارهها برای رفع گرسنگی از مناطق مزبور پا فراتر بگذارد، مانند مرغابی او را صید کنند- چیزی نخواهد گذشت که اثری از آنها باقی نخواهد ماند. همچنین بومیان اقیانوسیه به کلی نیست و نابود شده و از نسل «تاسمانی» اصلی حتی یک نفر هم باقی نمانده است.»
کشورهای اروپایی پس از تصرف سرزمینها و تحت سلطه درآوردن آنها، این اقدامات را از بعد ایدئولوژی توجیه میکردند؛ برای مثال انگلیسیها میگفتند: «تقدیر چنین مقرر داشته که نژاد انگلوساکسون بر تاریخ و تمدن جهان مسلط باشد. ویکتور هوگو برای فرانسه میگفت بشریت به فرانسه نیاز دارد و آلمانها میگفتند خدا با آلمانهاست.»
شاهکار تمدن غرب - 4
سودای کشورگشایی
در همینه زمینه :