• پنج شنبه 27 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 8 ذی القعده 1445
  • 2024 May 16
شنبه 11 تیر 1401
کد مطلب : 164894
+
-

فاطمه یگانه؛ بانوی خیّری که خانه کوچکش پایگاه افراد بی‌بضاعت است

دستگیری از نیازمندان با دست‌های خالی

گزارش
دستگیری از نیازمندان با دست‌های خالی

فرنیا عرب‌امینی- روزنامه‌نگار

دست‌هایش خالی است؛ نه از مردمداری، که در این کار سرآمد همه است، از مال دنیا چیز زیادی ندارد. نه کارخانه‌ای دارد و نه اندوخته مالی که بتوان گفت مازاد سرمایه‌اش را صرف کار خیر می‌کند. زندگی او هم مثل اغلب مردم از یک رفاه نسبی برخوردار است. با این حال خانه کوچکش پایگاهی شده برای خانواده‌های نیازمند تا بیایند و مشکل خود را با او بازگویند. فاطمه یگانه شیرزنی است که برای رفع گرفتاری دیگران شبانه‌روز خدمت می‌کند؛ از تامین دارو و لباس و مواد خوراکی تا جهیزیه برای نوعروسان نیازمند. به باور این بانو انجام کار خیر نیازی به مؤسسه‌های آنچنانی یا بوروکراسی اداری ندارد و از کنج خانه هم می‌شود برای آنها گامی برداشت.

خانه او 2اتاق تو‌در‌تو دارد و آشپزخانه‌ای که در انتهای حیاط 20متری‌اش قرار گرفته است، کوچک است اما برخلاف وسعتش کارهای بزرگی در آن انجام می‌شود. یگانه سال‌هاست در کار خیر قدم برمی‌دارد؛ از زمان جنگ. این خصلت نیک را از مادرش به ارث گرفته است: «من پدر نداشتم. مادرم کار می‌کرد. زن زحمتکشی بود. با اینکه خودمان نیاز داشتیم اما از کمک کردن به دیگران مضایقه نمی‌کرد. در زمان جنگ که کمک‌های مردمی برای جبهه‌ها جمع‌آوری می‌شد مادرم هر چه در خانه داشت برای جبهه فرستاد. مقداری هم شیرخشک خرید و برای شیرخواره‌های آبادان فرستاد. وقتی هم که از دنیا رفت خانه‌اش را به پایگاه مردمی تبدیل کردیم؛ با نام پایگاه حضرت رقیه(س). من و خواهرم در آنجا ترشی و مربا و دیگر مواد خوراکی رزمنده‌ها را آماده می‌کردیم. برای جلوگیری از اسراف به در خانه‌ها می‌رفتم و خاک قندشان را می‌گرفتم تا مربا درست کنم. از جبهه لباس و پتو‌های خونی می‌آوردند، آنها را می‌شستیم و اتو می‌زدیم. چقدر دکمه لباس رزمنده‌ها را دوختیم! چه توفیقی نصیب‌مان شده بود.»

شب‌ها خواب ندارم
او از مادرش یاد گرفت که با دست خالی هم می‌توان کمک کرد. یگانه همین رویه را پیش گرفت تا امروز که خانواده‌های زیادی برای رفع مشکل‌شان به خانه او می‌آیند. به‌گفته خودش بخشی از هزینه‌ها توسط دختر و پسرش جمع می‌شود و باقی را دوستان و آشنایان همراهی می‌کنند. شاید این تصور پیش بیاید که خوب اینگونه خدمت‌رسانی را همه می‌دانند و بلد هستند  اما نکته مهم کاری است که یگانه انجام می‌دهد و دیگران خیر؛ اینکه نسبت به همنوعانش بی‌تفاوت نیست و شبانه‌روز در فکر جور کردن هزینه درمان یا خوراک نیازمندان است. خودش می‌گوید: «شب‌ها خواب ندارم. یکی دارو می‌خواهد باید هزینه‌اش جور شود، دیگری لباس ندارد باید تهیه شود. خانمی می‌آید و گریه‌کنان می‌گوید فرزندش گرسنه است شیرخشک می‌خواهد. از همه سخت‌تر جهیزیه است که برای تهیه آن واقعا مستاصل می‌شوم.»

در بعضی از خانه‌ها حتی یک تکه موکت هم نیست
یگانه بی‌آنکه مؤسسه‌ای داشته باشد یا از ارگانی کمک بگیرد، این کار را برای دل خودش می‌کند. در واقع اعتقادی به بوروکراسی اداری ندارد. معتقد است مشکل مردم باید سریع حل شود. او برای بررسی وضعیت خانواده نیازمندان گاهی به شهرهای حاشیه تهران سفر می‌کند، بی‌آنکه وسیله‌ای داشته باشد. او دل پری دارد: «به خانه‌هایی سرکشی کرده‌ام که حتی یک تکه موکت هم ندارند. در وضعیت بدی به‌سرمی‌برند؛ پدر بیمار، مادر کم‌توان، دختر دم‌بخت. چه باید بکنم؟ می‌توانم بی‌تفاوت باشم؟ بارها شده وقتی از خانه نیازمندان برمی‌گردم کلی گریه می‌کنم که چرا بیشتر از این نمی‌توانم کاری انجام دهم.»
یگانه با این که سن و سالی از او گذشته و می‌تواند وقت خود را با نوه‌ها بگذراند و با خانواده خوش باشد اما انگار دغدغه دیگران راحتش نمی‌گذارد. ناگفته نماند در مسیری که یگانه می‌رود همسرش حامی خوبی برای او است و در واقع مأمور خرید  او است. مردش را همه به خوش‌نامی می‌شناسند؛ قربانعلی رمضانی معروف به شیدا نیشابوری، همان شاعر و روضه‌خوان قدیمی.

این خبر را به اشتراک بگذارید