عزیمت رابرت هایزر به ایران، باهدف کشتار ایرانیان
باید لولههای تفنگ به پایین میآمد...
فاطمه موسوی؛ تاریخ پژوه
پس از کودتای 28مرداد1332، آمریکا به صحنهگردان اصلی رژیم پهلوی در ایران تبدیل شد و کلیه امور نظامی، اطلاعاتی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، در ذیل نظارت مستقیم مستشاران و جاسوسان آنان قرار گرفت. طی 25سال نفوذ همهجانبه آمریکا، دخالتها، سلطهجوییها و مظالم فراوانی توسط آنان انجام گرفت. این در حالی بود که آنان، از تمامی اقدامات ناروای رژیم سرکوبگر و تحمیلی پهلوی دوم نیز، حمایت بهعمل آوردند. رمزی کلارک (وزیر دادگستری سابق آمریکا) در مصاحبهای با مجله سان در لسآنجلس آمریکا، در 10ژوئن2002 به این مسئله اذعان میکند: «ما [آمریکا] در سال1953 و با کودتا، دولت دمکرات منتخب مردم ایران را سرنگون کردیم و شاه و حکومت پهلوی را جایگزین نمودیم، در طول 25سال تسلط آمریکا بر ایران (1935 تا 1978)، اقتصاد کشاورزی ایران نابود شد و پس از آن، وابستگی ایران به غرب در تمام ابعاد رقم خورد... .» پس از کودتا نیز هر زمان که احساس میشد خطری از جانب مردم برای حکومت پهلوی وجود دارد، دولت آمریکا در سرکوب مخالفان، به حمایت از شاه میپرداخت. در سالهای 42-1341ش درگیری گستردهای میان عشایر منطقه فارس با نیروهای دولتی بهوقوع پیوست. نیروهای نظامی به سرکردگی ارتشبد آریانا و هدایت سازمان سیا، اقدام به سرکوب و کشتار عشایر فارس کردند، بهطوریکه گراتیان یاتسویچ (مسئول پایگاه سیا در ایران) به همراه رابرت کومر (کارشناس عالیرتبه سیا در جنگهای روستایی) در فروردین1342 به استان فارس مسافرت و با آریانا دیدار کردند. سیاست حمایتآمیز آمریکا در سرکوب قیامهای دیگر مردم بهدست رژیم پهلوی، تا پایان حیات آن حکومت وجود داشت، چنانکه سرکوب قیام 15خرداد -که در اعتراض مردم به دستگیری امامخمینی(ره) شکل گرفته بود- به دستور و پشتیبانی دولت آمریکا انجام شد. جیمز بیل، محقق آمریکایی، کشتار 15خرداد را وجه سیاست «اتحاد برای پیشرفت» کندی میداند و در این مورد مینویسد:«دولت کندی با برنامه اتحاد برای پیشرفت، درصدد بود تا برای تضمین ادامه وضعیت سیاسی فعلی کشورهای جهان سوم، اصلاحاتی را پیشنهاد کند. تأکید شدید بر اقدامات ضدشورش و کنترل پلیس بر اوضاع داخلی، شاهدی بر این مدعاست... .»
در دوران اوجگیری نهضت امامخمینی(ره) و مبارزات مردم در سال1357ش دولت کارتر با وجود ادعاهای حقوق بشرخوهانهای که مطرح کرده بود، استفاده از خشونت را بهعنوان بهترین ابزار، برای سرکوب مخالفان به شاه دیکته میکرد. گری سیک (مشاور امنیت ملی آمریکا) در کتاب خود مینویسد:«واشنگتن همواره در پی آن بود که شاه را وادار به اقداماتی کوبنده علیه مخالفان خود کند... سیاست رسمی ایالات متحده، حمایت همهجانبه از شاه بود. سیاست مذکور بر این فرض بود که شاه قادر است با قاطعیت و خشونت تمام، به سرکوب مخالفان بپردازد... .»
در روزهای پایانی رژیم پهلوی، ژنرال هایزر برای انجام کودتا به ایران فرستاده شد. هایزر در گفتوگوی خود با هارولد براون وزیر دفاع آمریکا، به تقدم اهداف آمریکا نسبت به جان انسانها تأکید کرده و کشتار دهها هزار نفر را برای رسیدن به هدف مورد نظر دولت متبوعش، ضروری دانست. او گفت:«هارولد براون میخواست ارزیابی مرا از میزان تلفات احتمالی کودتا بداند. گفتم: فکر میکنم نسبتاً زیاد باشد، اما دیدگاه قبلیام را مطرح کردم که باید دورنمای این مسئله را درنظر گرفت... در میدان نبرد باید تلفات را در برابر دستاوردها سنجید، اکنون مرگ 10هزار نفر میتواند زندگی میلیونها انسان را در آینده حفظ کند...» نکته حائز اهمیت آن است که هایزر بهراحتی از کشتار 10 هزار نفر برای نیل به اهداف آمریکا صحبت میکند و آن را توجیه قابلقبولی میپندارد. در سوی مقابل، این توجیه برای براون نیز کاملا منطقی و قابل پذیرش تلقی میشود و این اصل را تداعی میکند که «برای جلوگیری از پیروزی انقلاب ایران و ممانعت از کوتاه شدن دست آمریکا از خاورمیانه، کشتار مردم ایران به هر میزان مجاز است... .» هایزر در بخش دیگری از خاطراتش که شاهدی دیگر در اثبات نقش آمریکا در کشتار انقلابیون است، میگوید: «یک پیام تلفنی رسید که اپوزیسیون آماده حمله به مقر ژاندارمری در تهران است. توصیه کردم این مرکز باید بهعنوان یک مرکز مهم دولتی، مورد توجه و حفاظت قرار گیرد. بهنظر من روش درست این بود که روی سر راهپیمایان تیراندازی هوایی کنند و از گاز اشکآور استفاده نمایند. اگر این روش مؤثر نبود، باید لولههای تفنگها به پایین میآمد تا شکی باقی نماند که نیروها شوخی ندارند. ژنرال قرهباغی فورا با آقای بختیار تماس گرفت و بعد آجودانش را صدا کرد. خیلی سریع به زبان فارسی دستور آتش داد و به طرف من برگشت و گفت: همانطور که صحبت کرده بودیم اوضاع دقیقا کنترل خواهد شد... .»