دیوانهای از قفس پرید
«دیوانهای از قفس پرید» سومین فیلم بلند احمدرضا معتمدی محصول سال ۱۳۸۱ است. این فیلم در بیستویکمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و موفق به دریافت 3سیمرغ بلورین شد. داستان فیلم شرایط زندگی یک جانباز را روایت میکند؛ جانبازی که کارمند دادگستری و پیگیر پروندههای مفاسد اقتصادی است. او با دختری به نام یلدا ازدواج میکند. زندگی عاشقانهای هم دارند. اما در این میان مستوفی، عموی یلدا ،که در سالهای بعد از جنگ زندگیاش را با رباخواری و اختلاس گذرانده است، سعی در بههم زدن رابطه آنها میکند. او از بیماری روزبه سوءاستفاده میکند و وقتی متوجه بههم خوردن شرایط جسمی و روحی همسر برادرزادهاش میشود بیشتر فتنهانگیزی میکند. بخش دیگر فیلم به وضعیت بد فکری یلدا میپردازد. او از یک سو ناچار به بستری کردن همسرش در آسایشگاه شده تا روند درمانیاش را طی کند. از سوی دیگر با بیماری پدرش مواجه است که روزبهروز حالش وخیمتر میشود. در این میان مستوفی هم تا جایی که میتواند با حرفها و رفتارش یلدا را بیشتر دچار تردید زندگی با روزبه میکند. او برای جدایی این زوج شخصی به نام فراست را که رئیس شعبه حقوقی و املاک بانکی است وارد بازی میکند. فراست هم که در ملاقاتهای گاه و بیگاه دلباخته یلدا شده به آدمهایش دستور میدهد تا روزبه را کتک بزنند. با ضربههای چوب ترکش سر روزبه جابهجا شده و معلولیت او بیشتر میشود.