• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
یکشنبه 29 خرداد 1401
کد مطلب : 163628
+
-

فاتح قله‌های استقامت

پای صحبت‌های «داوود عامری»، جانباز، کوهنورد و عکاس برگزیده، به بهانه انتشار کتابش

گزارش
فاتح قله‌های استقامت

شهره کیانوش‌راد- روزنامه‌نگار

وقتی در شلمچه مجروح شد و بدنش پر از ترکش، با دیدن پای قطع شده‌اش، تنها به یک چیز فکر می‌کرد؛ اینکه دوباره می‌تواند به کوه برود یا نه؟ داوود عامری بعد از دوران نقاهت و مجروحیتش، نه‌تنها کوهنوردی را ادامه داد، بلکه با تشکیل گروه‌های کوهنوردی جانبازان توانست قله‌های بسیاری را فتح و ثابت کند با اراده‌ای قوی می‌توان از سختی‌ها گذشت و به آرامش رسید. صعود به قله‌های سهند، سبلان، تفتان، دنا، شیرکوه و... در داخل کشور و قله‌های آرارات و کلیمانجارو در خارج از کشور، بخشی از فعالیت‌های او است. او تبحر خاصی هم در عکاسی داشته و عکس‌هایش در مسابقات مختلف حتی در سطح جهانی برگزیده شدند اما حسرتی همیشه در دلش دارد و می‌گوید: «چرا سال‌های جنگ با وجود اینکه دوربین عکاسی داشتم عکاسی جنگی نکردم؟» این جانباز 70درصد گلستانی که تا یک قدمی شهادت پیش‌رفته، اکنون با وجود از دست دادن یکی از پاهای خود در راه دفاع از کشور، به افتخارات متعددی دست پیدا کرده است. با داوود عامری، این عکاس، کوهنورد و جانباز سال‌های دفاع‌مقدس درباره فعالیت‌های ورزشی و هنری‌اش در جبهه و بعد از آن گفت‌وگو کرده‌ایم.

بزرگ شدن در میان خانواده‌ای که پدر دغدغه فعالیت‌های انقلابی را داشت، داوود را به سمت شرکت در جلسات مسجد و نشستن پای سخنرانی‌های انقلابی هدایت کرد. از توزیع اعلامیه و شعارنویسی روی دیوار گرفته تا شرکت در راهپیمایی‌هایی که در گرگان برگزار می‌شد، همه از خاطرات پرشور و به یاد ماندنی دوران نوجوانی داوود عامری به شمار می‌آید. با شروع جنگ تحمیلی، برادر، پدر و عموهایش راهی جبهه شدند و داوود که تازه وارد 19سالگی شده بود، بعد از شهادت عمویش از پدر خواست تا اجازه دهد او هم به جبهه برود؛ «پدرم اولین‌بار سال1360به جبهه رفت. 2بار مجروح شد. یک‌بار سال61در منطقه موسیان در عملیات محرم و بار دوم سال63در عملیات بدر. من هم که توان بدنی خوبی داشتم می‌خواستم به جبهه بروم تا از مرزهای کشور دفاع کنم. بالاخره سال1362درحالی‌که سال آخر دبیرستان بودم، عزم‌ام را برای رفتن به جبهه جزم کرده و بی‌خیال درس و مدرسه شدم و تا پایان جنگ هم با وجود مجروح شدنم، بازهم حاضر نشدم دست از جبهه رفتن بردارم. واقعیت این بود که خودم را جوان و توانمند می‌دیدم و برای ماندن در جبهه و دفاع از کشور احساس وظیفه می‌کردم. به همین دلیل مجروحیتم را مانعی برای ادامه حضور در جبهه نمی‌دانستم.»

اولین تجربه عکاسی
سال 1358نخستین دوربین عکاسی‌ام را با پول توجیبی‌ام خریدم. همراه پدرم سرکار بنایی می‌رفتم. پدرم دستمزد به من نمی‌داد فقط مبلغ کمی برای تشویق می‌داد و من با همان پول دوربینی به مبلغ 800تومان خریدم و به‌صورت تفننی عکاسی می‌کردم. وقتی به جبهه رفتم دوربینم را همراهم بردم. سال اول خیلی عکاسی نکردم، اما سال‌های بعد بیشتر عکاسی می‌کردم که تعدادی از آنها را هنوز دارم. یک‌بار سال62 از فرمانده دسته‌مان که مشهدی بود عکس گرفتم. سال بعد وقتی به مشهد رفتم، عکس چاپ‌شده را به خانه‌شان بردم و به فرمانده‌مان دادم. با دیدن عکس‌ها کلی ذوق کرد. یکی از حسرت‌هایم این است که چرا آن سال‌ها با وجود اینکه دوربین عکاسی هم داشتم، عکاسی جنگی نکردم. آن سال‌ها دوربین را مزاحم وظایف جنگی‌ام می‌دانستم. سال‌ها بعد وقتی تبحر بیشتری در عکاسی به‌دست آوردم با خودم گفتم کاش آن زمان این اطلاعات را داشتم و از صحنه‌های جنگ عکاسی می‌کردم.

با پای قطع شده به جبهه رفتم
داوود عامری، در طول 70‌ماه حضور در جبهه، 2بار مجروح می‌شود. بار دوم در شلمچه و درحالی‌که دیدبان بوده مجروح می‌شود، به‌طوری که تمام بدنش آسیب می‌بیند اما قطع شدن پا، سخت‌ترین جراحت جسمی برای این کوهنورد بود. او از نوجوانی به کوهنوردی علاقه داشته و این ورزش را در دوره کوتاه مرخصی‌های جبهه نیز ادامه می‌داده است. زمانی که عامری از ناحیه پا مجروح می‌شود، تنها چیزی که فکرش را مشغول کرده این بوده که آیا باز هم می‌تواند کوهنوردی را ادامه دهد یا نه؟ او خاطره مجروحیتش را برایمان اینگونه روایت می‌کند: «6بهمن سال1365در منطقه شلمچه و در ادامه عملیات کربلای5 درحالی‌که مشغول دیدبانی در تیپ مسلم‌بن‌عقیل، تحت فرماندهی قرارگاره خاتم‌الانبیاء(ص) بودم، مجروح شدم. ساعت 10:30بود که این اتفاق افتاد. 3نفر از دوستانم عبدلله عباس‌زاده، ابراهیم صدری و نصرالله مرجانی از همرزمان من بودند و درست کنار من شهید شدند. سوزش اصابت ترکش را در تمام بدنم احساس می‌کردم و دیدم که پای راستم مجروح شده. به سختی توانستم به زخم پای راستم نگاه کنم. از بالای چکمه دیدم که 15و 20سانت پایین‌تر از زانو، پایم قطع شده  است. در آن شرایط به تنها چیزی که به دنیای پشت جبهه فکر می‌کردم این بود که اگر پای من قطع شود، کوه نمی‌توانم بروم و این فکر من را آزار می‌داد. یادم هست زمانی که به بیمارستان صحرایی امام‌علی(ع) منتقل شدم شرایط خیلی سختی داشتم. من را به اتاق عمل بردند. جراحت‌های زیادی در بدنم داشتم. از ناحیه روده، ران، قلب، پا و... زخمی شده بودم. وقتی بهوش آمدم، نخستین سؤالی که از دکتر پرسیدم این بود که پای من از کجا قطع‌شده؟ دکتر گفت: «پای تو قطع نشده.» اما من به او گفتم که می‌دانم قطع شده، فقط بگویید از بالای زانو یا زیر زانو. گفتم: من کوهنوردی می‌کنم و با پای قطع‌شده از زیر زانو راحت‌تر می‌شود کوهنوردی کرد. دکتر وقتی این را شنید گفت: «ما فقط جلوی خونریزی را گرفتیم». بعد از 2‌ماه عفونت و گذراندن دوره نقاهت، خواست خدا بود که زنده ماندم و پای من از بالای زانو قطع نشد. دکتر به من گفت: «حین عمل 2بار قلبت از کار افتاد و خدا خیلی دوست‌ات داشت که زنده ماندی». من گفتم: «آقای دکتر! آدم تا کوپنش پر نشود از این دنیا نمی‌رود.» و دکترهم به من گفت: «الحق که تو یک بسیجی هستی!».

خالق عکس‌های ماندگار
عکاسی از طبیعت در کنار کوهنوردی یکی از علاقه‌مندی‌های عامری بوده. عکس‌های او تاکنون در جشنواره‌های داخلی و خارجی جوایز بسیاری را به‌خود اختصاص داده‌اند. عامری درباره علاقه‌اش به عکاسی می‌گوید: «در همه صعودها، شب وقتی همراهانم خواب هستند من دوربینم را برمی‌دارم و مشغول عکاسی می‌شوم. از ستاره‌ها و شب‌های کوهستان عکس می‌گیرم. عکس‌هایی هم دارم که بسیار دوست دارم؛ مثل عکسی که از حاج ملکعلی خداقلی‌زاده گرفتم. آن عکس در کتاب سالگرد خانه عکاسان ایران چاپ شده است. او جانباز بود و 5سال پیش به رحمت خدا رفت. پای او از بالای زانو قطع بود ولی خیلی استایل کوهنوردی داشت و تمام قله‌ها را با هم صعود می‌کردیم. به‌خاطر فیزیک بدنی‌ای که داشت، سوژه عکاسی‌ام می‌شد. عکسی از او در پناهگاه قله تفتان گرفتم با ستاره‌ها و با دوربین آنالوگی که همراهم بود. آن عکس در خانه عکاسان ایران چاپ شده است. شب بعد هم از جانباز حاج خسرو سلیمی‌نیا که از ناحیه جفت چشم نابینا و دو دستش قطع شده عکس گرفتم. عکس او در حال دعا و نیایش است و ستاره‌های شمالی بالای سرش هست. اینها از عکس‌های دوست داشتنی و خاطره‌انگیزم به شمار می‌آیند».  او ادامه می‌دهد:«عضویت و همکاری در انجمن سینمای جوان انجمن عکاسان انقلاب و دفاع‌مقدس، آژانس عکس ایران، خانه عکاسان ایران، انجمن عکاسی دانش‌پژوهان شاهد و ایثارگر از مشغله‌های من است. عضو هیأت‌مدیره انجمن عکس بسیج گلستان، عضو هیأت‌مدیره انجمن عکاسان گلستان و فدراسیون جهانی عکاسی ثیاب در فرانسه هستم».

مکث
برپایی نمایشگاه عکس در سوئیس

داوود عامری بعد از اینکه پای خود را در جبهه از دست می‌دهد  باز هم به جبهه می‌رود. او تا پایان جنگ تحمیلی و در عملیات مرصاد هم در جبهه حضور داشته است. اعظم‌السادات حسینی، خاطرات داوود عامری را در کتابی به نام «تو یک ژنرالی» گردآوری کرده که توسط انتشارات روایت فتح چاپ شده است. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «از این‌جا به بعد فصل جدید زندگی‌ام شروع می‌شود، فصلی متفاوت از فصل‌های دیگر. به‌دلیل مجروحیت شدید، توانایی جسمی‌ام کمتر از قبل شده بود اما خودم را معلول نمی‌دانستم. من جانباز بودم، کسی که به‌دلیل ارزش‌های اعتقادی‌اش باارزش‌ترین چیزهای زندگی‌اش را فدا کرده بود و این به من حس غرور عجیبی می‌داد، شبیه حسی که یک بازدیدکننده در نمایشگاه عکس سوئیس به من داد. توی آن نمایشگاه وقتی برای بازدیدکنندگان تعریف کردم که در نوجوانی‌ام جنگ شروع شد و در همان سن داوطلبانه به جبهه رفتم و پای خود را از دست دادم، ولی بعد از مجروحیت باز هم به جبهه برگشتم و از مملکتم دفاع کردم، یک نفر آمد جلو و با دست زد به پشتم و گفت:«تو یک ژنرالی!» ژنرال به آدم‌بزرگ نظامی‌شان می‌گویند. شبیه سرداری که ما می‌گوییم. گفتم: «مگه من چه‌کار کردم توی جنگ، من فقط یک دید‌بان بودم و با توپخانه و دوشکا و خمپاره کار می‌کردم.» جواب داد: «کسی که برای دفاع از مملکت و داوطلبانه رفته پایش قطع شده و دوباره برگشته  به جنگ یه ژنراله!»

مکث
ورزش باستانی با  پوکه گلوله توپ در جبهه

روحیه ورزشکاری داوود عامری در جبهه سبب شد تا با همراهی دوستان و همرزمانش در محل خدمت خود در جبهه گود باستانی راه‌اندازی کنند و با میل و کباده ساخته خودشان ورزش کنند؛ «در تیپ مسلم‌ابن‌عقیل، قبل از مسئولیت دیدبانی، در قسمت ادوات نظامی و به‌عنوان خمپاره‌انداز کار می‌کردم. شاید تصوری که در ذهن همه وجود داشته باشد این است که رزمندگان در جبهه همیشه زیر آتش دشمن بوده‌اند درحالی‌که آنهایی که به جبهه رفته‌اند می‌دانند که در جبهه زندگی جریان داشت. در وقت‌هایی که عملیات نبود باید روحیه خودمان را حفظ می‌کردیم. یکی از ورزش‌هایی که ما در تیپ مسلم‌بن‌عقیل انجام دادیم ورزش باستانی بود. آن منطقه تپه‌ماهورها بود و ما با کیسه‌های خاک دایره‌ای را مانند گود زورخانه درست کردیم. پوکه‌های گلوله‌های توپ و تانک را در قسمت تعمیرگاه جوش می‌زدیم تا شبیه میل‌های ورزش باستانی شوند. علی احمدی یکی از همرزمانم، با چیزی شبیه قابلمه ضرب می‌گرفت و ما هم وسط گود می‌رفتیم و ورزش می‌کردیم. حتی کباده هم درست کرده بودیم. زندگی جریان داشت و ما باید روحیه خودمان را حفظ می‌کردیم. برای کوهنوردی مسیرکوه‌های شیا‌کوه و بانسیران را چندین بار رفته بودم. »

مکث
داوود پاگنده

داوود عامری سال1369نخستین گروه کوهنوردی جانبازان کشور را تشکیل داد و توانست همراه دوستان جانباز برنامه‌های کوهنوردی را انجام دهد. سال1371نخستین صعود سراسری جانبازان به قله سهند به میزبانی تبریز برگزار شد. او از کوهنوردی همراه با جانبازان به‌عنوان خاطره‌ای خوش یاد می‌کند؛ «روزهای قشنگی بود؛ وقتی با همرزمانم به قله کوه‌ها صعود می‌کردیم. برخی از آنها از دوستان قدیمی من بودند که با هم کوهنوردی می‌کردیم. اصطلاحی در کوهنوردی زمان برف هست که نفری که اول از همه حرکت می‌کند را برف‌کوب می‌گویند. برف‌کوب باید قوی‌ترین عضو گروه کوهنوردی باشد.  قدم‌های من بلندتر از بقیه بود و وقتی در جلو گروه حرکت می‌کردم، گام‌های بلند‌تری نسبت به بقیه برمی‌داشتم و سایرین پایشان را روی رد پای من می‌گذاشتند. به من می‌گفتند گام‌هایت بلند است! پایت را کوتاه‌تر بگذار. به شوخی می‌گفتند داوود پاگنده!». می‌خندد وادامه می‌دهد: «البته بعد از مجروحیتم، داوود پاکوتاه شدم». عامری، مسئولیت گروه کوهنوردی جانبازان گرگان و سپس استان گلستان را از سال69به‌مدت 15سال برعهده داشت. 21بار صعود به قله سهند، 21بار به قله دماوند، 18بار قله سبلان، 15بار قله تفتان بخشی از صعودهای او همراه جانبازان است.

افتخارات و جوایز
  کسب مقام اول مسابقه عکس کوهستان- مشهد در سال1381   کسب مقام اول مسابقه عکس تصویر پایداری در سال 1382    کسب مقام دوم جشنواره عکس طبیعت- تهران در سال 1384   کسب مقام اول مسابقه عکس انجمن سینمای جوان- بجنورد در سال 1390    دارای اثر برگزیده در مسابقه بین‌المللی هنرهای تجسمی فجر- تهران در سال1390   دارای 2اثر برگزیده در مسابقه بین‌المللی عکاسی مقاومت در سال 1390   کسب مقام اول 2سالانه عکس بسیج در 2بخش مسابقه- تهران در سال 1392   داور دومین جشنواره ملی عکس سرمایه اجتماعی- رشت در سال 1394   کسب عنوان هنرمند ممتاز از سوی فدراسیون بین‌المللی هنر عکاسی (فیاپ) در سال 1396
  داور مسابقه 2سالانه عکس نور- تهران در سال 1398   برنده تندیس سفالین مسابقه عکس- لیتوانی در سال 2004   برنده مدال طلایی مسابقه عکس- ژاپن در سال 2006   کسب بیش از 30عنوان و رتبه در مسابقات جهانی مختلفی چون آساهی شیمون ژاپن (3دوره)، بلژیک، هندوستان، ترکیه، هلند، کره‌جنوبی، آمریکا، لهستان، آرژانتین و روسیه.

این خبر را به اشتراک بگذارید