• پنج شنبه 11 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 30 رجب 1446
  • 2025 Jan 30
چهار شنبه 25 خرداد 1401
کد مطلب : 163337
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/4x5vk
+
-

فراغت بر باد رفت؟

یادداشت
فراغت بر باد رفت؟

ساناز فلاح‌زاده، روانشناس سلامت

از زیبایی‌های تحصیل و کار در علوم انسانی، عمیق شدن در معانی کلمات و اصطلاحات است. روانشناسان، مخصوصا پیروان مکاتب شناختی، از فنون جدلی یا همان پرسشگری سقراطی، برای به چالش کشیدنِ افکار ناکارآمد و بعضا ناکام‌کننده افراد استفاده می‌کنند. یکی از این جدال‌ها بر سر استفاده بی‌دلیل افراد از افکار قالبی یا از پیش تعیین شده است؛ به‌عنوان مثال پرسش اول، به من بگویید اوقات فراغت به چه معناست تا به شما کمک کنم چگونه از آن بهترین استفاده را بکنید.
«اوقات»، جمع کلمه وقت و به‌معنای زمان است. تنها سرمایه انسانی که به عدالت تقسیم شده و شما برای به‌دست آوردن آن هزینه‌ای پرداخت نمی‌کنید، اما فراغت، اسم مصدر و به‌معنای آسایش، استراحت، آسودگی و آرامش یافتن است. پس هنگامی که از اصطلاح اوقات فراغت استفاده می‌کنیم در واقع به زمان‌هایی اشاره داریم که برای استراحت و آسودگی درنظر گرفته می‌شود. بیش از 3دهه است که هر سال با پایان یافتن امتحانات مدارس، بحث شیرین اوقات ‌فراغت نقل مجالس است. مجالسی با حضور والدینِ دغدغه‌مند که موضوع مطلوب اهالی رسانه‌های نوشتاری و دیداری هم شده و البته که دیگر همگی می‌دانیم اوقات فراغت آنچنان مهم است که در واقع از اوقات سختی(مدرسه رفتن و درس خواندن!) بسیار حیاتی‌تر به‌نظر می‌رسد. آنچنان مهم که چون بزنگاه‌های تاریخ، نقطه‌عطف مراحل رشدی درنظر گرفته می‌شود! اما در اینجا به چند پرسش که همانا چگونگی گذراندن اوقات فراغت بدون آنکه لبه تیز تیغ اقتصاد زخمی‌مان کند، پاسخ خواهم داد. چرا اوقات ‌فراغت فقط برای گروه سنی مدرسه‌رو تعریف می‌شود؟ چرا باقی گروه‌های سنی، جار و جنجالی درباره زمان آسودگی راه نمی‌اندازند و سؤال اصلی اینکه چرا در سیستم آموزشی، درس خواندن، این‌چنین سخت می‌نماید که، فرزندان‌مان نیاز به استراحتی طولانی و پردردسر پیدا می‌کنند؟
به‌نظر پیش از آنکه به فکر برنامه‌ریزی برای اوقات‌ فراغت باشیم، باید دیدگاه خود را نسبت به کلمه «آموزش و پرورش» اصلاح کنیم. اگر سیستم آموزشی بر اساس نیازهای فرد ترتیب داده شده باشد، به‌احتمالی دیگر نیاز به فراغت از آن، اینچنین دلچسب برای فرزندان و دلهره‌آور برای والدین نخواهد بود. پس آموزش اگر به درستی و در جهت بر طرف کردن نیازهای اساسی فرد طراحی شود، اصطلاح اوقات ‌فراغت بی‌معنا و بدونِ کاربرد خواهد بود. به بیان ساده‌تر، چرا باید سیستم آموزشی آنقدر سختگیر باشد که دانش‌آموزان نیازمند به آسودگی از آن باشند. به سیاق نوشته‌های پیشین در این ستون، در آغاز این نوشته از والدین می‌خواهم تا به سلطه بایدها پایان دهند. مسایل اقتصادی امروز، بسیاری از ما را به ورطه فروپاشی روانی کشانده است. بسیار روشن است که همین وضعیت، تفریح، فراغت، آسایش و آرامش را از سفره بسیاری حذف کرده است. از سویی ما به‌عنوان سرپرست خانوار موظف هستیم که نیازهای فرزندان‌مان را رفع کنیم. بی‌شک این وظیفه هر والد مسئولیت‌پذیر است. همچنین نیاز به تفریح و لذت بردن، طبق قواعد اجتماعی، چه درست و چه غلط در همه ابنای بشر وجود دارد. کودکی تا انتهای نوجوانی دوره‌ای است که این نیاز در ان دوره مورد توجه قرار می‌گیرد و به فرد اجازه بر آورده کردن آن را می‌دهند. نکته اینجاست که نیاز روانشناختی به تفریح در کنار نیازهای دیگری چون امنیت، احساس قدرت، ارتباط با دیگری و امید یا همان شور زندگی قرار می‌گیرد. نیازهای روانشناختی را سلسله مراتبی نبینیم. همگی دارای ارزش یکسانی برای شکل‌گیری شخصیت فردی و اجتماعی افراد هستند. راه‌حل اقتصادی را نمی‌توان پیشنهاد کرد و این کارِ کارشناسان اقتصادی کشورمان است. فقط می‌توان امیدوار بود که مشکلات اقتصادی با کاردانی یا معجزه رفع شوند، اما از منظر روانشناسی می‌توان این اخطار را به جمعیت بزرگ والدینِ درگیر بی‌پولی و اوقات فراغت داد که عزت‌ نفس و شخصیت فرزندمان را با بیان پی‌در‌پی بعضی جملات نابود نکنیم؛ جملاتی چون، کاری از دست‌مان برنمی‌آید (نیاز به قدرت و داشتن کنترل را نابود نکنیم)، اوضاع بسیار خراب است(احساس ایمنی را از بین نبریم)، کاش ما هم می‌توانستیم مثل اینها و آنها، چنین و چنان کنیم(احساس غبطه و ناامیدی را گسترده نکنیم). در چنین شرایطی کار روانشناسان آموزش یادآوری این نکته به والدین است که جای ایجاد حس ناتوانی و حسرت به فرزندان‌مان یافتن راه‌حل‌های جایگزین، امید به آینده و توانایی ایجاد تغییر، قدرت و کنترل بر زندگی را آموزش دهیم؛ مثلا اینکه بگوییم: «بسیار باعث تأسف خواهد بود اگر بخواهیم هنر، ورزش و علم را به 3ماه محدود کنیم. البته شاید در ۹ ماه آتی هم این شرایط برایت فراهم نشود. اما ناامیدی و احساس سرخوردگی را به تو انتقال نمی‌دهم». این مطلب را با نقل قولی از برتراند راسل به پایان می‌رسانم. راسل در بخش تعلیم و تربیت برای جهانی دشوار، در کتاب حقیقت و افسانه می‌گوید: «من دعوی ندارم که برای سرگردانی آنان (مردم و به‌طور خاص جوانان) جواب آسان یا ساده‌ای در آستین دارم، اما بر آن هستم که تعلیم و تربیت مناسب می‌تواند موجباتی فراهم کند که جوانان در خویشتن، توانایی بیشتری برای فهمِ مشکلات کنند، و راه‌حل‌هایی را که مطرح می‌شود، بتواند به محک نقد بزنند و ارزیابی درست کنند». اگر بخواهیم آموزش و پرورش جوابگوی نیازمندی‌های امروز باشد، باید جوانان را به‌نحوی بزرگ کنیم که بتوانند مشکلات ناشی از اوضاع و احوال را درک کنند. در واقع آموزش و پرورش دارای 2 هدف است: «یک ایجاد مهارت (که هم‌اکنون مسائل اقتصادی مانع بزرگی بر سر کسب مهارت است، باید پول بدهی تا مهارتی را به تو آموزش دهند!) و دیگری کسب خِرَد است.» اما آنقدر هدف کسب مهارت پیشرفت کرده که هدف دوم یعنی خِرَد و توانایی اندیشیدن را به تباهی کشانده است. به جای انتشار ناامیدی و بی‌قدرتی، توانایی حل مسئله را در خود و فرزندان‌مان تقویت کنیم. 

این خبر را به اشتراک بگذارید