اول شخص مفرد
روز نکبت هرگز عادی نمیشود
جواد رسولی|پژوهشگر رسانه در بارسلون و روزنامهنگار:
اینجا یک شاگرد ایتالیایی دارم که دارد فارسی یاد میگیرد. 26سالش است و در یک شرکت بینالمللی کار نسبتا خوبی دارد. دیروز برای قرار جلسه بعد قدری با هم حرف زدیم. پرسید: برای سهشنبه میتوانم یا نه؟ گفتم: بگذاریم یک روز دیگر. سهشنبه 15مه است و تجمعاتی هست که شاید بخواهم تویشان شرکت کنم. گفت تجمع برای چی؟ برایش گفتم: 15مه روزی است که معروف است به «یومالنکبه»؛ روزی که ناگهان یک کشور، روی سرزمین کشوری دیگر ادعای مالکیت کرد. دیدم با تردید نگاهم میکند. گفت: آنجا مگر همیشه اسرائیل نبوده؟ کمی نگاهش کردم. نمیدانستم از کجا شروع کنم به جواب دادن. از کدام قسمت این همه تاریخ و ماجرا. آمار ویکیپدیا را درباره روز نکبت نشانش دادم: پناهجویان و آوارگان فلسطینی آن روزها، حالا چند پارهاند؛ ۲میلیون نفر به اردن رفتند، ۴۳۰هزار نفر به لبنان، ۴۷۷هزار نفر به سوریه، ۷۸۸هزار نفر به کرانه باختری کوچ کردند و حدود یک میلیون نفر هم به غزه. به جز اینها نزدیک 300هزار نفر در دیگر سرزمینهای اشغال شده جابهجا یا آواره شدند. معنای نکبت، یک همچین چیزی است؛ آوارگی و بیدرکجایی و مدام زیر فشار و حمله و خفقان زندگی کردن. همان رسانههایی که امروز، مخاطبانشان را با عدد آوارگان و کشتهشدگان جنگ سوریه بمباران میکنند، سالهاست که در قبال بدترین جنایتهای جنگی اسرائیل علیه ساکنان قانونی یک سرزمین سکوت کردهاند؛ حتی حرفهایترینشان هم روایت همدلانهای با اشغالگران دارند. همین 2هفته پیش، وقتی تکتیراندازهای اسرائیلی از پشت مرز، به تظاهرکنندگان راهپیمایی بازگشت در غزه، به مردمی که با دست خالی و بدون هیچ سلاحی آنجا بودند، شلیک میکردند و آنها را میکشتند، نیویورکتایمز (یکی از حرفهایترین رسانههای امروز جهان) در تیترش از «حمله» فلسطینیان به مرزهای اسرائیل به تحریک حماس و «دفاع» سربازان اسرائیلی از فنسهای مرزی خبر داد. نکته اما اینجاست که اطلاعات زیادی از جنایتهای اسرائیل وجود دارد؛ ویدئوهایی که خراب کردن روستاها و شهرهای فلسطینی و توسعه شهرکهای یهودینشین (برخلاف توافقهای بینالمللی) را با ذکر جزئیات توضیح میدهند؛ دیوار 8متری بلندی که بین سرزمینهای اشغالی و نوار باختری کشیده شده و عبور و مرور فلسطینیها (که یا در سرزمینهای اشغالی کار میکنند، یا اقوام و فامیلشان آنجا زندگی میکنند) و دروازههایی که عبور از آنها هر روز سختتر میشود. ۳۰۰۰ کودک فلسطینی که از سال ۲۰۰۰ تا امروز بهدست ارتش رژیم اسرائیل کشته شدهاند و خیلی موارد دیگر. اما غمانگیز است که معمولا کسی جستوجو نمیکند. روایت رسانهای بعد از این همه سال آنقدر قدرتمند بوده که پرسشی برای آدمهایی که سرگرم زندگی خودشان هستند، ایجاد نمیکند. وجود و حضور اسرائیل «عادی» است و آنچه غیرعادی تلقی میشود، مقاومت کسانی است که خانههایشان و سرزمینشان به اشغال درآمده. یاد سال پیش افتادم که مارکو آسنسیو، بازیکن مستعد و جوان رئال مادرید، همراه تیم ملی اسپانیا به بیتالمقدس رفته بود تا با تیم فوتبال اسرائیل بازی کند. او از پنجره اتاق هتلش عکسی خوشحال از خودش و محوطه مسجدالاقصی انداخته بود و همراه ایموجی پرچم اسرائیل روی حساب توییترش گذاشته بود. نتیجه؟ بیش از 100هزار کامنت اعتراضی و جنجالی که رسانههای اسپانیا را فراگرفت. یک بیست و چند ساله دیگر که از تاریخی نه خیلی دور بیخبر است. امروز دیدم که شاگردم عکسی از خبرگزاری فرانسه برایم فرستاده که این روزها خیلی مشهور شد. تصویر مرد جوانی که دو پایش را از دست داده و روی ویلچر است، پشتش دود و آتش بلند است اما او بیترس، دارد سنگی را روی قلاب بالای سرش میچرخاند تا به آن طرف پرتاب کند. دیدن ظلم و اعتراض به آن ربطی به ملیت ندارد؛ به انسانیت ربط دارد؛ به چیزی که ممکن است وقتی کار و زندگی داریم و سرمان گرم است، فراموشش کنیم.