• سه شنبه 1 خرداد 1403
  • الثُّلاثَاء 13 ذی القعده 1445
  • 2024 May 21
سه شنبه 25 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 16239
+
-

می‌دانید شخصیت شما جزو کدام‌یک از تیپ‌ها قرار دارد؟

به! چه خوش‌تیپ!

به! چه خوش‌تیپ!


زهرا صالحی‌زاده/ خبرنگار
بسیاری از متخصصین اعتقاد دارند که بهترین روش خودشناسی، تشخیص تیپ غالب ما بین تیپ‌های 9گانه است. با این تشخیص است که ما به علایق شغلی، رابطه‌ای و... خودمان بیش از پیش پی می‌بریم و می‌توانیم آینده بهتری برای خودمان رقم بزنیم. برای تشخیص تیپ غالب، هم می‌شود کتاب خواند و هم می‌شود تست داد و هم می‌توان مستقیم رفت سراغ ویژگی‌های تیپ‌های خودشناسی. ما در 2بخش تلاش می‌کنیم این تیپ‌های شخصیتی را به شما معرفی کنیم تا خودتان ببینید در کدام یک از این تیپ‌های شخصیتی قرار می‌گیرید.



 تیپ 1  
کمال‌گرا و ایده‌آل‌گرا
من عالی، همه چی عالی

شناسنامه یک ایده‌آل‌گرا


ایده‌آل‌گراها اغلب اینطور فکر می‌کنند:«اگر مردم دنیا طوری که ما فکر می‌کنیم زندگی کنند، دنیا حتما محل بهتری خواهد شد». آنها آدم‌های خوش‌قلب و مهربانی هستند اما خب، خودپسندی ویژه‌ای هم دارند. خیلی از آنها به کسانی که خارج از دنیای فکری‌شان رفتار کنند نگاه از بالا به پایین دارند؛ مثلا آنهایی که اهل بگو و بخند دائمی هستند و نمی‌شود جدی با آنها صحبت کرد در دایره فکری ایده‌آل‌گراها تأیید نمی‌شوند چون به‌نظر آنها نمی‌شود روی این افراد حساب کرد. ایده‌آل‌گراها دوست دارند همه‌‌چیزشان عالی باشد و به‌خاطر همین خیلی احتمال دارد که موقعیت‌های «خوب» را فقط به‌خاطر اینکه «عالی» نیستند از دست بدهند؛ موقعیت‌هایی که ممکن است شانس زندگی‌شان به‌حساب بیاید. آنها از آن دست افرادی هستند که از بچگی، پسر خوب یا دختر خوب خطاب می‌شوند. آنها آدم‌های احساساتی هستند اما خیلی آن را بیان نمی‌کنند چون ممکن است نتوانند احساساتشان را کنترل کنند،مگر اینکه مطمئن باشند محیط امن است یا فرد خیلی قابل اطمینان است. به‌طور کلی ایده‌آل‌گراها جدی هستند و برای هر بحث و سؤالی در انتظار پاسخ جزئی و مو به مو می‌گردند.



تندتر بروید

  ایده‌آل‌گراها اغلب افرادی با وجدان و با اخلاق هستند.

 افرادی سختکوش و منظم که اهل پیشرفت در زندگی‌اند و چون دقیق و منظم‌هستند معمولا موفق هم می‌شوند.

 آنها به‌شدت مسئولیت‌پذیر و باوجدان هستند؛ آن‌قدر که همیشه حتی در سخت‌ترین شرایط هم می‌توان روی آنها حساب کرد.

 برای این دسته از افراد قوانین و چارچوب‌ها خیلی مهم است؛بنابراین سعی می‌کنند مثلا در رانندگی یا در دیگر مسائل اجتماعی آدم‌های قانونمند و منظمی باشند. این آدم‌ها همیشه با برنامه‌اند و برای زندگی‌شان هدف دارند.

 این افراد در تمام زندگی‌شان به دنبال انجام کارهایی هستندکه مفید باشد.

 یک فرد کمال‌گرا تلاش می‌کند همیشه وظایفش را به‌طورکامل انجام دهد، رفتارش مؤدبانه، بانزاکت و موقر باشد و هیچ وقت به‌طور آشکار دروغ نگوید.



بایستید

 گروهی از افراد این تیپ در مواجهه با عمل اشتباه اطرافیان زود عصبانی می‌شوند و عصبانیت‌شان را برمبنای اصولی که به آن پایبند هستند توجیه می‌کنند اما باخود شخص واقعا مشکلی ندارند.

 بعضی از این افراد تا مطمئن نشوند در چیزی بهترین هستند اصلا تجربه‌اش نمی‌کنند؛مثلا اگر فکر کنند در مسابقه دوی مدرسه اول نمی‌شوند ممکن است روز مسابقه اصلا به مدرسه نروند.

یا اگر فکر کنند خواستگارشان بهترین خواستگار در فامیل نیست- هر قدر هم خوب باشد -ممکن است  قید ازدواج با او را بزنند.

 معمولا ناراضی و سرخورده‌اند؛ مثلا اگر ماشین مدل بالا و خانه بزرگ هم داشته باشند باز راضی نیستند و می‌گویند که باید اتفاقات بهتری برای آنها رخ بدهد. این گلایه دائمی به‌خاطر این است که یک آدم کمال‌گرا انتظارات و توقعات زیادی از خودش، دیگران و دنیا یا اطرافش دارد.

 آنها در لحظه زندگی نمی‌کنند و از لحظه‌هایشان لذت نمی‌برند. همیشه چشم به نتیجه دارند و در آینده سیر می‌کنند.

 در زندگی، خیلی آدم‌های منعطفی نیستند که با شرایط سازگاری کنند. آنها فکر می‌کنند زندگی صفر و یکی است و تنها یک راه درست وجود دارد.



کمال‌گراها برای چه شغل‌هایی مناسب هستند؟

این افراد گزینه‌های بسیار خوبی برای کارهای مدیریتی هستند؛ به‌خصوص مدیریت‌های اجرایی و ستادی. اینها مدیران میانی خوبی می‌شوند. همینطور کمال‌گراها می‌توانند در صنعت موفق باشند و صنعتگران قوی ‌ای شوند. از طرف دیگر این افراد به‌خاطر علاقه به نظم و... به کارهای ارتشی و نظامی علاقه دارند. این افراد برای کارهای برنامه‌ریزی نشده و ناگهانی ساخته نشده‌اند.

اگر شما کمال‌گرا هستید: درصورتی که در کارهایتان دچار وسواس شده‌اید و نمی‌توانید تصمیم بگیرید، برای مدتی اطرافتان را شلوغ و بی‌نظم کنید و سعی کنید این محیط را بپذیرید. برای آرامش بیشتر سراغ کارهای هنری مورد علاقه‌تان بروید؛مثلا کلاس‌های سفره‌آرایی، نقاشی و... هنر خلاقیت را در وجودتان بیدار می‌کند و با ارتباط چشمی با هنر انعطاف‌پذیری‌تان بیشتر می‌شود.



 تیپ2  موفقیت‌طلب و برنامه‌ریز
مثال‌زدنی‌ها: شناسنامه یک موفقیت‌طلب




بین همه تیپ‌ها، این دسته بیشتر از همه به‌خودشان و استعدادها و توانایی‌هایشان اطمینان دارند. آنها فکر می‌کنند زندگی زمین مسابقه است و آدم فقط باید بدود. پس تلاش می‌کنند تا به «بالاترین حدی که می‌توانند»  برسند. آنها فکر می‌کنند فقط با موفقیت است که آدم معنی پیدا می‌کند و دیده می‌شود. افراد این تیپ موفقیت را برای اینکه به‌نظر دیگران بیاید دوست دارند. حالا چه این موفقیت به‌خاطر برتری پوشش و ظاهر و مقام و رتبه مالی باشد، چه به‌خاطر خودرو و کار و... . برخی اعتقاد دارند افراد این تیپ اقیانوسی هستند به عمق یک‌ سانتی‌متر چون دوست دارند در همه‌‌چیز پیشرو و موفق باشند. موفقیت‌طلب‌ها می‌توانند به الگو و مراد در جامعه تبدیل شوند و بقیه از آنها پیروی کنند. آنها دوست دارند همه‌‌چیزهایی که در خانواده یا جامعه‌شان موفقیت تلقی می‌شود را گرد خودشان جمع کنند. مثلا بیشتر دوست دارند همسر خوبی داشته باشند تا همسر خوبی باشند. چون اینکه چه چیزهای قابل افتخاری دور خودشان جمع کرده‌اند خودش چیزی است که به ارضای حس موفقیت‌طلبی این افراد کمک می‌کند. حرف آخر اینکه این افراد دوست دارند باارزش باشند و بیشترین ترس‌شان این است که ارزشی برای اطرافیان نداشته باشند.


تندتر بروید

  افراد این تیپ هم برنامه‌ریزی قوی دارند و هم فرصت‌طلب به معنی مثبت آن هستند و هوشمند برای کسب فرصت‌ها. آنها برای رسیدن به هر هدفی چندین راه دارند. اگر این نشد، آن. اگر آن نشد، این، که این ویژگی در کسب و کار بسیار مؤثر است.

  ذاتا این خصیصه و استعداد را در خود دارند که می‌توانند دیگران را متقاعد کنند. اینها در جامعه می‌توانند خیلی مفید باشند.

  در روابط اجتماعی هوش بالایی دارند. به سرعت ارتباط برقرار می‌کنند. با همه دوست می‌شوند و به سرعت از حرفه و توانمندی آدم‌های یک جمع سر در می‌آورند تا بعدها اگر کاری داشته باشند بتوانند با آنها همکاری کنند.

  این افراد اگر در حالت متوسط و رو به سلامت باشند، احساسات نرمالی دارند و بیان احساسات‌شان خوب است. احساسات‌شان را می‌شناسند. نیازهای درونی خودشان را می‌دانند و... اما در حالت ناسالم اینطور نیست.



بایستید

  بعضی از این افراد گاهی بدون اینکه شرایط را درنظر بگیرند بیش از اندازه حرافی می‌کنند. آنها دوست دارند در هر مسئله‌ای حرف بزنند و نظر بدهند. گروهی از این افراد همیشه می‌خواهند شایستگی‌شان را به چشم بیاورند و جار بزنند که من از بقیه بهترم. این دسته افراد دائم از موفقیت‌هایشان صحبت می‌کنند که این گاهی خیلی خسته‌کننده است.

  گاهی برخی از افراد این تیپ از فرط علاقه به موفقیت، معتاد به‌کار می‌شوند و به‌خاطر احساس موفقیتی که دارند، خودشیفتگی هم سراغ‌شان می‌آید.

  بعضی‌هایشان با اینکه از لحاظ دیگران موفقند اما چون خودشان نپذیرفته‌اند که خوبند، از لحاظ احساسی به آنها خوش نمی‌گذرد.

  همیشه افراط، قضایا را سخت می‌کند. افراط در موفقیت‌طلبی (افتادن در حالت ناسالم) هم باعث می‌شود وقتی چیزی برای نشان‌دادن وجود نداشته باشد، فرد به ورطه چاپلوسی و دروغگویی بیفتد. همینطور در این حالت اگر فرد آنچنان که می‌خواهد موفق نشود، بی‌هویت، شکست‌خورده و افسرده می‌شود.




موفقیت‌طلب‌ها برای چه شغل‌هایی مناسب هستند؟

وکالت، بازیگری، دستیار افراد بانفوذ، قدرتمند یا معروف، فعال سیاسی یا سیاستمدار، فروشنده، بازاریاب و... البته اینها تقریبا در هر شغلی موفق می‌شوند ولی مثلا مناسب کار علمی نیستند چون در کار علمی نمی‌توانند به اندازه فعالیت در تجارت و مدیریت، رده‌های رشد را ببینند و بفهمند موفق هستند. موفقیت‌طلب‌ها همین‌طور سخنران‌های خوبی می‌توانند باشند؛ شومن‌های خوب و مدرس‌های خوب. البته بیشتر به‌خاطر سخنوری نه انتقال علم. کسانی که موفقیت‌طلب هستند اگر در شغل‌هایی ورود کنند که در آن ارتباط با دیگران یا رقابت وجود نداشته باشه به نوعی افسرده می‌شوند و چون برون‌گرا هستند ارتباطات بیرونی در مشاغل برایشان مهم است.

اگر شما موفقیت‌طلب هستید بدانید که:خوب است که آدم مهم باشد اما مهم این است که آدم خوب باشد و خوب‌بودن به موفقیت ربطی ندارد. شما چه موفق باشید و چه نه، آدم خوبی هستید، اما اگر موفق بشوید، آدم بهتری می‌شوید.



یک نمونه آشنا: استیو جابز



مؤسس شرکت اپل، جزو تیپ موفقیت‌طلب است. او در سال 1976، در 21سالگی همراه دوست 26ساله‌اش استیو وزنیاک شرکت اپل را تاسیس کرد و بعدها با این شرکت و در مقام مدیرعامل توانست آی پاد، آی پد، آیفون و... را به جهان معرفی و دنیای کامپیوتر را زیر و رو کند.



 تیپ3    امداد‌گر
کمک می‌کنم، پس هستم



شناسنامه یک امدادگر


یک تیپ امدادگر مستعد است که از دیگران حمایت کند.این تیپ کمک و خدمت به مردم را هویت خویش می‌بیند و از بابت یاری‌رساندنش خوشحال است. هرچند ممکن است روزی در میانسالی افسرده شود و با مرور گذشته‌اش، از اینکه عمرش را فقط صرف مردم کرده و به‌خودش آنچنان که باید بها نداده، غصه بخورد. یکی از چیزهایی که در ناخودآگاه این افراد هست این است که من باید خودم را بی‌نیاز نشان بدهم تا بتوانم به دیگران کمک کنم. این افراد از روی خودشکوفایی به بی‌نیازی نمی‌رسند بلکه روی نیازهایشان سرپوش می‌گذارند و فراموش می‌کنند چرا  می‌خواهند تا به دیگران کمک کنند چون در ناخودآگاه‌شان همیشه این ترس را دارند که مفید نباشند و این ترس احتمالا جایی در کودکی آنها شکل گرفته؛ جایی که خانواده به او تلقین کردند که تو زمانی محبوب و مورد توجه دیگران هستی که به دیگران کمک کنی. این تیپ در حالت سلامت به‌خاطر انسانیت کمک می‌کند و به‌خاطر توانمندی‌ای که دارد و نه برای اینکه دیده شود و مورد محبوبیت قرار گیرد. افراد این تیپ می‌خواهند با دیگران صمیمی باشند، احساس خود را برای دیگران بیان کنند، مورد نیاز و مورد اعتماد باشند و...کلا دوست بدارند و احساس دوست داشته‌شدن کنند.


تندتر بروید

  یک امدادگر خیلی ارتباط‌مدار است و همه‌‌چیزش در رابطه تعیین می‌شود. کسی که اینقدر مهارت ارتباطی بالایی دارد می‌تواند از این ویژگی خیلی استفاده کند. مثلا تیپ امدادگر خیلی خوب می‌تواند افراد مستعد را شناسایی و به کارشناسان معرفی کند تا موفق شوند.

  سنگ‌صبور خوبی است. همه را دوست دارد و به همه محبت می‌کند. گوش شنوا دارد و ساعت‌ها می‌نشیند و درد دل بقیه را گوش می‌کند.


بایستید

  این افراد ممکن است به‌خاطر زیاده‌روی در کمک به دیگران، از کار و زندگی خودشان بمانند.

  برخی از افراد این تیپ ممکن است فرزندان بی‌دست‌وپایی بار بیاورند. وقتی دائم به دیگران کمک کنید و درواقع به دیگران بگویید بمان تا من هویت داشته باشم، دیگران دیگر برای انجام کارهایشان زحمت نمی‌کشند و وابسته بار می‌آیند.

  بعضی از امدادگرها تصور می‌کنند کمک داوطلبانه آنها، طرف مقابل را مدیون کرده است و بالاخره باید یک جایی جبران کند. بنابراین نسبت به خدمتی که به میل خویش برای دیگران انجام داده‌اند متوقع و طلبکار می‌شوند و حتی گاهی ممکن است تلافی‌اش را سرشان در بیاورند و به آنها عذاب وجدان بدهند چون بر این عقیده‌اند که کسی قدرشان را ندانسته است.

  یک تیپ امدادگر ممکن است در زندگی حسرت بخورد که کاش یک نفر مثل خودم همراه من بود چون دوست دارد کسی نیازهای او را بداند و کمکش کند.



برای چه شغل‌هایی مناسب هستند؟

همه کارهایی که به کمک‌رسانی و فعالیت‌های خیرخواهانه ختم می‌شود؛ مثلا مددکار اجتماعی، پرستاری، فعالیت در اِن جی‌اوها، آتش‌نشانی، به‌عنوان پلیس، خدمات پس از فروش، خدمات پشتیبانی و امداد و نجات؛ کارهایی که در ارتباط با دیگران باشد و...

اگر شما یک تیپ امدادگر هستید:  فکر کنید اینکه به دیگران اینقدر کمک می‌کنید، به‌خودتان و به دیگران آسیبی نمی‌زند؟ کمک‌کردن شما باعث رشد دیگری می‌شود یا باعث عقب‌ماندنش؟ مثلا اگر کمک کردن شما مثل این باشد که برای بچه‌ای که باید حل مسئله را یاد بگیرد مسئله را حل کنید، قطعا کمکش نکرده‌اید و بهتر است این کمک‌تان را کنار بگذارید. نکته دیگر اینکه شما نباید از علاقه‌تان به کمک به دیگران ساده بگذرید و نباید آن را صرف کارهای بیهوده بکنید. شما می‌توانید برای نشان دادن خودتان به مردم یک شهر یا کشور کمک کنید؛ می‌توانید گاندی بشوید یا ماندلا.


2 نمونه آشنا

مادر ترزا در عالم واقعیت و رابین‌هود در عالم افسانه؛ هر دو جزو افراد این تیپ هستند. مادر ترزا همه زندگی‌اش را فدای کمک به مردم جنگ‌زده و آسیب‌دیده سراسر جهان کرد تا ذره‌ای از بار اندوه آنها کم کند. او تا سال ۱۹۹۶، ۵۱۷ مأموریت را در بیش از ۱۰۰ کشور انجام داده بود. رابین هود هم کسی بود که برای کمک به فقیران، از پولدارها می‌دزدید و خودش را به خطر می‌انداخت.



 تیپ 4    احساسی و هنرمند
خاطرم غمگین است



شناسنامه یک احساسی


افراد این تیپ غالبا از دریچه احساس‌شان به دنیا نگاه می‌کنند. آنها استعداد خوبی در تشخیص چیزهای ناموزون در محل‌های رفت‌وآمدشان دارند و همیشه دنبال هارمونی  هستند. معمولا هنرمندها در این تیپ قرار می‌گیرند، اما هر کسی جزو این تیپ باشد حتما هنرمند نمی‌شود. بعضی از افراد این تیپ به سمت شعر، نقاشی، نوشتن و... می‌روند و برای اتفاقات جهان، بسته به موضوع اثر، هنری خلق می‌کنند و بعضی نه. استعداد هنری را دارند، اما لزوما دنبال هنر نمی‌روند. آنها اغلب میل بسیار زیادی دارند که بتوانند رابطه‌ای عمیق بین احساس و واقعیت جهان بیرونی برقرار کنند و همین هم باعث می‌شود گاهی اذیت بشوند، چون دنیای بیرون خیلی هم احساسی نیست و ممکن است یک فرد احساسی را دلزده و ناامید کند. هر چند آنها تلاش‌شان را می‌کنند تا مردم و جهان را با مهر و محبت و عاطفه و احساس آشتی دهند ولی خب خیلی وقت‌ها این، کار را برای خودشان سخت می‌کند. اینقدر زبان ارتباطی‌شان با دیگران متفاوت و احتمالا گاهی برای دیگری نامفهوم است که احساس می‌کنند دیگران با احساس بیگانه‌اند و متوجه حرف‌های‌شان نمی‌شوند. مثلا نقاشی‌هایی می‌کشند که کسی از آنها سر در نمی‌آورد اما کلی مفهوم در خودش دارد و... .


تندتر بروید

 افراد این تیپ مثل تیپ7 (تیپ تنوع‌طلب) بسیار خلاق هستند و گوش شنوا دارند. آنها بسیار می‌توانند در کارها خوب رشد کنند و با دیگران خودشان را وفق دهند.

 این افراد خیلی به‌خودشان واقفند؛ یعنی می‌دانند نقاط قوت و ضعف‌شان چیست و بلد هستند از توانمندی‌هایشان استفاده مفید کنند.

 روابط عمومی خوبی دارند و می‌توانند به راحتی ارتباط برقرار کنند. مشروط به اینکه درآن حال خوب باشند. مردم برایشان ارزشمند هستند. احساسات و روابط برایشان ارزشمند است.

 این افراد جزئی‌نگر هم هستند. البته با یک دید احساسی. برای اینکه میزان جزئی‌نگری این افراد دست‌تان بیاید باید به نقاشی‌ها، اشعار و...‌ آنها توجه کنید.

 این افراد می‌توانند بسیار مبادی‌آداب باشند و به فرهنگ احترام بگذارند.



بایستید

   زیاد پیش می‌آید که این تیپ افسرده و غمگین باشد. اینها ممکن است دوره‌های درون‌گرایی طولانی هم داشته باشند و مثلا برای مدت زیادی در خودشان فرو روند و به کسی کاری نداشته باشند. به‌خاطر اینکه احساسات در این افراد حرف اول را می‌زند و کوچک‌ترین مشکل احساسی آرامش‌شان را به هم می‌زند.

   طیف ناسالم برخی از افراد این تیپ می‌توانند تبدیل به انسانی خودشیفته و خودبزرگ‌بین بشوند که دیگر کسی را نبینند و مثلا با کسی کار نکنند چون فکر می‌کنند کسی در حد آنها نیست. البته این خیلی بستگی دارد به اینکه فرد توانسته هنرش را به خوبی ارائه بدهد و احساس خودشکوفایی و مفید بودن را دارد یا نه.

   برخی ازاین افراد خیلی زود از خودشان مایوس می‌شوند. مثلا مدام نقاشی می‌کشند و می‌اندازند دور.

   یک تیپ 4ممکن است تعداد زیادی کار ادبی یا هنری و...  داشته باشد اما هرگز آنها را ارائه ندهد چون فکر می‌کند کارهایش خوب نیست؛ یک ایده‌آل‌گرایی نسبت به کارش دارد. این تیپ نیازمند توجه بیشتر اطرافیان به فعالیتش است؛ یعنی اگر این اتفاق صورت نگیرد افسرده می‌شود.

   در این تیپ و کلا در هنرمندان، آدم بی‌نظم زیاد است.



برای چه شغل‌هایی مناسب هستند؟

برای شغل‌هایی که احساس و خلاقیت‌شان در آن درگیر باشد وگرنه احساس بیهودگی می‌کنند؛ یعنی مشاغلی را باید انتخاب بکنند یا در مشاغلی باید به‌کار گرفته شوند که زمینه بروز خلاقیت را دارد.

اگر شما احساسی و هنرمند هستید: به دوره‌های درون‌گرایی‌تان اهمیت بدهید اما در آن نمانید. ناامید نباشید و اگر کاری برای ارائه دارید حتما کارتان را ارائه بدهید، هرچند در سطح کم و به‌تدریج. کاری که به‌نظر شما ممکن است کار خوبی نباشد شاید از نظر دیگران عالی باشد؛ پس ارزش ارائه را دارد.

این خبر را به اشتراک بگذارید