تعداد نبردهای لغو شده تیم ملی فوتبال ایران در روزهای گذشته از تعداد دیدارهای دوستانه قطعی این تیم نیز فراتر رفته است. وقتی کارنابلدی به یک سنت همیشگی در فوتبال ایران تبدیل شده، شنیدن چنین خبرهایی دیگر چندان عجیب بهنظر نمیرسد. فدراسیون فوتبال اخیرا از لغو دیدار دوستانه تیم ملی با اکوادور در کانادا خبر داده است. جالب اینکه نهادی مثل فدراسیون حتی خودش را ملزم به ارائه توضیح کافی و شفاف در این مورد نکرده و از دلایلی خاص برای این لغو صحبت به میان آورده است؛ دلیلی که بهنظر میرسد به هماهنگنشدن استادیوم برای میزبانی از بازی مربوط میشود. تا امروز دیدار دوستانه تیم ملی با نیوزیلند لغو شده و این اتفاق حالا برای دیدار با اکوادور نیز رخ داده است. تیم ملی ایران با وجود یکی از مقتدرانهترین و زودهنگامترین صعودهای تاریخاش به جامجهانی، هنوز برنامه آمادهسازی مشخصی برای رسیدن به این تورنمنت ندارد. از 4فیفادی که در مسیر آینده ایران هستند، تنها یک بازی در یکی از این فیفادیها قطعی شده و همان مسابقه نیز با مشکلات زیادی مواجه شده است. اصلا بعید نیست که ظرف روزهای آینده خبر لغو دیدار با کانادا نیز به گوش برسد. بهطور کلی طی کردن این مسیر بسیار طولانی به آمریکایشمالی برای انجام فقط یک مسابقه، خودش یک تصمیم بسیار بحثبرانگیز بهنظر میرسد؛ تصمیمی که از نظر فنی و فوتبالی، توجیه چندانی ندارد.
روند انتخاب رقبای تیم ملی برای دیدارهای دوستانه، سطح واقعی مدیران فوتبال ایران را آشکار میکند. نخستین سؤال بزرگ اینجاست که اساسا چهکسی این تیمها را بهعنوان حریف احتمالی تیم ملی مطرح میکند؟ آیا در یک شرایط عادی نباید انتظار داشت که اعضای کادر فنی تیم ملی نبردها را انتخاب کنند؟ چرا در فوتبال ایران شرایط به جایی رسیده که سفرای کشورهای مختلف به فدراسیون بازی پیشنهاد میدهند؟ این بلاتکلیفی، فقط در سطح انجام دیدارهای دوستانه شامل حال تیم ملی نمیشود. در شرایطی صحبت از لزوم ایجاد یک نقش مؤثر از سوی کادر فنی برای برگزاری این بازیها مطرح میشود که خود اعضای کادر فنی هنوز قرارداد ندارند و تکلیفشان برای ادامه همکاری با تیم ملی اصلا روشن نیست. در چنین شرایطی بدیهی بهنظر میرسد که این بینظمی و بلاتکلیفی محض به برنامه دیدارهای دوستانه تیم ملی نیز سرایت کند. این در حالی است که بسیاری از تیمها تا همین حالا پرونده تکتک اردوها و بازیهای دوستانه را در روزهای منتهی به جامجهانی بستهاند. اصلا چرا راه دور برویم؟ همین رقبای آسیایی تیم ملی هم خیلی خوب میدانند که باید کدام روز در کدام شهر با کدام حریف مسابقه بدهند. در ایران اما فعلا فقط «صعود» به جامجهانی انجام شده و هر فعالیت دیگری که به ارتقای سطح تیم ملی در این جام و بهبود عملکرد این تیم نسبت به دورههای گذشته مربوط باشد، کاملا متوقف مانده است.
ترتیب دادن چند مسابقه تدارکاتی برای تیمی که بلیت جامجهانی را هم بهدست آورده، سادهترین کاری است که یک فدراسیون باید انجام بدهد. اینجا اما سادهترین مسئولیتها نیز به سختترین شیوهها صورت میگیرد. فدراسیون برای برگزاری این بازیها به سراغ دمدستیترین گزینهها میرود اما وقتی صحبت از شعار دادن و حرفزدن میشود، مدام نامهایی مثل برزیل و آرژانتین در اطراف تیم ملی به گوش میرسند. از همه جالبتر اینکه گروهی از مسئولان فدراسیون از برگزاری اردو و دیدار با تیمهای بزرگ بعد از جامجهانی(!) خبر میدهند. موضوعی که میزان بیاطلاعی آنها از شرایط مطلوب آمادهسازی یک تیم فوتبال را بهطور کلی زیر سؤال میبرد. به هر حال شاید بد نباشد که از همین حالا انتظارات را نسبت به نمایش تیم اسکوچیچ در جامجهانی تعدیل کنیم. البته که ایران، ستارههای بینالمللی آمادهای در اختیار دارد و صاحب یک نسل طلایی است اما این نسل بهدست آنهایی اداره میشوند که کلید آسایش مجموعهشان را گم کردهاند. افرادی که فوتبال را به شیوه «امروز هم نشد، انشاءالله فردا!» اداره میکنند و عملا به چیزی به نام برنامه بلندمدت معتقد نیستند. این بلاتکلیفی که از صندلی ریاست شروع شده و به همه لایههای فدراسیون رسوخ کرده، تیم ملی را از پا درمیآورد. ظاهرا بیشتر از رقبایمان در جامجهانی، باید نگران رفقایمان در تهران باشیم!
بازی دوستانه رویکرد دشمنانه!
در همینه زمینه :