دزفول ماجراهای عجیب و ناگفته بسیاری دارد
گفتوگو با امین قدمی، کارگردان مستند «دز هنوز از شهر من رد میشود»
شهره کیانوش- روزنامهنگار
بررسی تاریخ دفاعمقدس نشان میدهد که زنان، نقش مهمی در تقویت روحیه خانوادهها و حمایت از مردان برای دفاع از شهر داشتند. مقاومت ستودنی مردمان شهر دزفول بهویژه زنان، سوژه امین قدمی، برای ساخت مستند «دز هنوز از شهر من رد میشود» شده است. این مستند کاری از خانه فیلم و نمایش مرکز آفرینشهای فرهنگی هنری بسیج است که به کارگردانی قدمی تولید شده است. او به بهانه روایت زندگی شهید عصمت پورانوری که شهید شاخص سال1398 بسیج بوده، سراغ ۲نفر از زنان ایثارگر رفته و در این مستند به فعالیتهای زنان در زمان موشکباران دزفول پرداخته است. قدمی در گفتوگو با همشهری درباره مراحل و اهداف ساخت این مستند توضیح میدهد.
چه شد که برای ساخت مستند دزفول، به نقش زنان در موشکباران پرداختید؟
3سال پیش سفارش ساخت مستندی درباره شهید عصمت پورانوری داشتم. شهید پورانوری یکی از زنان ایثارگر بود که در اوایل ازدواجشان در دزفول و درحالیکه در مراسم تشییع چهلم شهدا شرکت کرده بود، در اثر بمباران پل قدیم دزفول به شهادت میرسد. قبل از این مستند، درباره دزفول کار پژوهشی انجام نداده بودم. وقتی برای تحقیق و پژوهش به دزفول رفتم، متوجه شدم که در این شهر اتفاقات عجیبی در طول بمبارانها افتاده و در دل این شهر قصههای بسیاری برای گفتن وجود دارد. قبلا درباره دزفول شنیده بودم که شهر مقاومت است و مردم در زمان بمبارانها در شهر ماندهاند و شهر را ترک نکردهاند. البته برخی شبها که رادیو عراق اعلام میکرد دزفول را مورد هدف قرار میدهد، برخی از مردم شهر را ترک میکردند و به اطراف شهر میرفتند، اما روزها دوباره به خانههایشان برمیگشتند. همیشه با شنیدن خط مقدم همه ما یاد جبهه، سربازان و فرماندهان جنگ میافتیم، اما وقتی در یک جنگ شرایط بحرانی پیش میآید، قهرمانانش زنها هستند که شرایط را برای زندگی زیر بمباران ممکن میکنند. من در طول ساخت مستند، دیدم که زنان ایثارگر و گمنام بسیاری در دزفول وجود دارند. به همین دلیل تصمیم گرفتم که به ایثار بانوان به روایت 2نفر از زنان که در زمان جنگ و بمباران در دزفول فعالیت میکردند بپردازم و در ادامه و پایان مستند به زندگی شهید عصمت پورانوری. در واقع هدفم این بود که بگویم هر کدام از این راویان میتوانستند شهید شده باشند و برای ما الگو و اسطوره باشند ولی اکنون ما شانس زندهبودنشان را داریم.
اسم این مستند برگرفته از رودخانه دز است؛ چرا این اسم را انتخاب کردید؟
آب زلال رود دز در تمام سال حتی در خشکترین روزهای سال جریان دارد و مردم دزفول از این رودخانه خاطرات بسیاری دارند. مردم دزفول از قدیم عادت داشتهاند برای آبتنی در فصل گرم سال و تفریح کنار این رودخانه بروند. زندگی در کنار دز جاری است و مردم خانههایشان مشرف به این رود ساخته شدهاست. در این مستند، خاطرهای نقل میشود از زمان جنگ و زمانی که دزفول یک هفته بدون آب و برق بوده و زنان برای شست و شو مجبور بودهاند به کنار این رودخانه بروند اما باز هم از بمبارانها در امان نبودهاند و یک روز درحالیکه مشغول شستن ظرف و لباسها بودهاند هواپیماها را بالای سرشان میبینند. دز در خوشی و ناخوشیهای مردم همراهشان بوده و من معتقدم آدمهای بسیاری در دزفول هستند که مانند رود دز در شهر جریان دارند؛ آدمهایی که شهید شدهاند اما خاطراتشان در یادها زنده است.
گویا دزفول طی 8سال جنگ بیش از ۳هزار دفعه بمباران شد اما سؤال اینجاست که مردم چگونه در شهری که خانههایشان تخریب شده است، زندگی میکردهاند؟
شهر دزفول حتی در طول موشکباران همیشه شهر زنده و پویا بوده به این دلیل که مردم بعد از خرابی خانههایشان بلافاصله به شهر برمیگشتند و شروع به ساختن خانهها میکردند. گاهی یک خانه چندبار در اثر حمله موشکی تخریب میشد اما هر بار، مردم با حمایت بنیاد مسکن خانه را بازسازی میکردند.
چقدر میشود گفت در این مستند یا مستندهای دیگر حق مردم دزفول و مقاومتشان در دوران جنگ تحمیلی ادا شده است؟
دزفول ماجراهای عجیب و شنیدهنشده بسیاری دارد. تصور کنید در خانه نشستهاید و نمیدانید کی و چه ساعتی شهر بمباران میشود. بسیاری از زنان دزفولی از اضطراب بمباران، شبها با حجاب میخوابیدند و با استرس حمام میکردند. وقتی شهر موشکباران میشد، زن و مرد برای آواربرداری و امدادرسانی کمک میکردند. میدانستند که ممکن است هر لحظه موشکی دیگر به آن محل اصابت کند و بارها هم این اتفاق افتاده بود، اما باز هم برای کمک همسایه و همشهریهای خود میرفتند. روزهای بسیاری بوده که عدهای درحال آواربرداری و عده دیگر در حال غسل، تشییع و تدفین شهدا بودهاند. این بمبارانها قصههای زیادی دارد که تاکنون پرداخته نشده است.
دلیل کمتر پرداختهشدن به این قصهها چیست؟
اصلیترین دلیلش گستردگی ابعاد ماجراست. اگر بخواهیم جنگ تحمیلی را با حادثه عظیمی مثل زلزله بم مقایسه کنیم، میبینیم زلزله در یک نقطه و یک شب اتفاق میافتد ولی جنگ هشتساله از نظر مکانی و زمانی گسترده بوده و این موضوع باعث شده کسانی که میخواهند وقایع جنگ را ثبت و ضبط کنند، نتوانند به همه سوژهها بپردازند. من هم در مستند دز هنوز از شهر من رد میشود، به بخشی از قصهها پرداختهام. نمیشود گفت راجع به دزفول کار نشده اما آنطور که انتظار میرود هم درباره دزفول مستند و فیلم ساخته نشده. من بهعنوان مستندساز وقتی درباره موضوعی تحقیق میکنم به سوژههای بسیاری برمیخورم اما امکان پرداختن به همه سوژهها را ندارم. متأسفانه با گذشت زمان بسیاری از افرادی که میتوانند تاریخ جنگ را روایت کنند، به سالمندی رسیده و ما هم فرصت را از دست میدهیم. از طرفی، مستندساز گاهی 200ساعت فیلم و صدا با جزئیات ضبط میکند، اما مجبور است خلاصهای از مستندات را در 30دقیقه جمع کند. بهنظرم بایدساز وکاری باشد تا مستندسازان در کنار تولید فیلم بتوانند مطالب جمعآوری و ضبطشده در مستند را بهصورت مکتوب درآورند. چون این صحبتها تاریخ شفاهی به شمار میآیند و حفظ آنها بسیار ارزشمند است. اگر قراردادی تنظیم شود که کتاب تکنسخهای از پژوهشها و تولید این آثار تهیه و آرشیو شود بسیار ارزشمند است و به محققین برای ساخت مستندهای بعدی کمک میکند.
مردمی که در شهرهای درگیر با جنگ زندگی میکردهاند خاطرات بسیاری دارند که هیچ جا ثبت و ضبط نمیشود. این خاطرات تا چه اندازه مبنای ساخت مستندها قرار میگیرد؟
مرکز حفظ و آثار دفاعمقدس دزفول آثار ارزشمندی در زمینه ثبت وقایع، عکس و جمعآوری خاطرات دارد که من بخشی از آنها را در مستند استفاده کردم و اگر کمک آنها نبود، ساخت این مستند اتفاق نمیافتاد. جالب است بدانید که در زمان جنگ برنامههای پخش زنده ضبط نمیشد. عدهای از مردم دزفول با نوار کاست صدای رادیو را ضبط میکردند. بعد از جنگ، رادیو دزفول فراخوان داده و از مردم خواسته بود برای حفظ خاطرات این نوارها را در اختیار رادیو قرار دهند و مردم هم همکاری کرده بودند و اکنون بهعنوان اسناد مهم جنگ به شمار میآیند اما حفظ این نوارها بهخصوص در هوای گرم دزفول، نیاز به شرایط خاصی دارد. مرکز حفظ و آثار دفاعمقدس دزفول در این زمینه جمعآوری خاطرات در قالب عکس، فیلم، نوار کاست و...تلاش بسیاری کرده اما نیاز به حمایت بیشتر برای حفظ و نگهداری اسناد و آرشیو آثار جمعآوریشده دارد و امیدوارم تا دیر نشده، حمایتهای لازم برای حفظ این اسناد ارزشمند انجامشود.
مکث
الف، دزفول
مقاومت مردم دزفول در زمان موشکباران و اعزام جوانهای دزفولی به جبههها موجب شده بود تا صدام این شهر را سرلیست شهرهای مورد هدف برای موشکباران قرار دهد. مردم دزفول میگویند هر وقت رادیو رژیم بعثی نام شهرهای هدف را اعلام میکرد، دزفول نخستین شهر بود. این موضوع به سوژه طنزی میان مردم تبدیل شده بود بهطوری که میگفتند: «الف: دزفول» و منظورشان این بود که هر شهری که بمباران شود، دزفول هم بمباران خواهد شد. بعد از پایان جنگ تحمیلی، میدانی به نام «الف، دزفول» ساخته شد تا یادآور مقاومت و صبر مردم دزفول در برابر موشکباران و حملات وحشیانه صدام به شهر مقاوم دزفول باشد.