ارنست همینگوی
پیرمردی بود که تنها در قایقی در گلفاستریم ماهی میگرفت و حالا 84روز میشد که هیچ ماهیای نگرفته بود. در 40روز اول پسربچهای با او بود. اما چون 40روز گذشت و ماهی نگرفتند پدر و مادر پسر گفتند که دیگر محرز و مسلم است که پیرمرد «سالائو» است که بدترین شکل بداقبالی است و پسر بهفرمان آنها با قایق دیگری رفت که همان هفته اول 3ماهی خوب گرفت. پسر غصه میخورد، چون میدید پیرمرد هرروز با قایق خالی برمیگردد و همیشه میرفت چنبر ریسمان یا بُنتوک و نیزه و بادبان پیچیده به دکل را برای پیرمرد بهدوش میکشید. بادبان با تکههای گونی آرد وصله خوردهبود و پیچیده، انگار که پرچم شکست دائم بود.
پیرمرد و دریا
در همینه زمینه :