نوبویوشی فوروکاوا ـ افسر و جهانگرد ژاپنی ـ که همزمان با حکومت قاجارها به ایران و عثمانی مسافرت کرده است، مردمان ایران را چنین وصف میکند: «ایرانیها اصولا تجملدوست هستند». اما او تنها مسافری نیست که به ایران رسیده و به چنین نگرشی دست یافته است؛ جهانگردانی با ملیتهای گوناگون که از دوره صفوی تا روزگار پهلوی اول به ایران آمدهاند، همچون این افسر ژاپنی، به این گوشه از زیست روزمره ایرانیان بسیار توجه کرده و روایتهایی گوناگون دربارهاش نگاشتهاند. آنتوان اولیویه ـ جهانگرد فرانسوی ـ از آن دسته است. او در کتاب «سفرنامه اولیویه؛ تاریخ اجتماعیـ اقتصادی ایران در دوران آغازین عصر قاجار» با آنکه مردم سرزمینهای عثمانی را تجملدوست میخواند، ایرانیان را پیشتاز این گستره میشناساند؛ «در مملکت ایران، تجملات، بیشتر از عثمانیه است.
انگشترهای قیمتی فراوان به انگشتان کنند و زنجیرهای طلا و نقره به گردن افکنند که تا سینه آویخته باشد.» روایتهایی دیرینهتر نیز در این باره ثبت شده که نشان میدهد تجملدوستی و گرایش به نمادهای تجملی در فرهنگ و تاریخ ایران ریشهدار بوده است. ژان شاردن ـ جهانگرد پرآوازه فرانسوی در دوره صفویه ـ «روح تجملپرستی تجملگرایان» ایرانی را عاملی برمیشمرد که «آنها را به خاک سیاه مینشاند». ایرانیان به روایت وی مردمانی «دوستدار تجمل و اهل اسراف و تبذیرند». این ویژگی زندگی روزمره ایرانی در گذر تاریخ، بدینترتیب از روایتهای مسافران و مهمانان تاریخی ایران در دورههای گوناگون نمایان میشود اما آنچه درنگآمیز مینماید این است که آن «نگرش از بیرون» کمتر در «نگرش از درون» و «تاریخنگاری ایرانی» جلوه یافته است؛ شاید ازآنرو که مردمانی از فرهنگها و سرزمینهای دیگر بهتر میتوانستهاند از نمای بیرونی، ویژگیهای مردمان یک سرزمین را ببینند و بازتابانند. یک تاریخنگار ایرانی اما در همان روزگار قاجار گویی به این ویژگی آگاهی یافته و منتقدانه کوشیده است آن را روایت کند. محمدحسنخان اعتمادالسلطنه ـ کارگزار سرشناس دوره قاجار و تاریخنگار و روزنگار رخدادهای روزگار پادشاهی ناصرالدینشاه قاجار ـ از آندست ایرانیانی به شمار میآید که با نگرشی انتقادی «تجملپرستی» ایرانیان را یادآور میشود. او در کتاب «المآثر و الآثار؛ 40سال تاریخ ایران در دوره پادشاهی ناصرالدینشاه» به یک دگرگونی در خوی فردی و اجتماعی مردم ایران در آن روزگار اشاره دارد و از آن به «میل اهالی ایران به تجملات» یاد میکند؛ «امروز هیچ خانهای از اغنیاء و متوسطین ایرانیان نیست مگر اینکه البته به مقداری از اسباب زینت مابین افراط و اقتصاد آراسته شده است؛ از قبیل قنادیل بلورین و مسرجههای زجاجی و آبگینهای سنگی و اوانی مستظرف و پردههای مطرز و میزهای ممتاز و اصناف صندلیهای مخصوص و مخدات مستحدث و امثال ذلک.» اعتمادالسلطنه در کنار اشاره به نمادهای تجملخواهی در طبقهها و قشرهای اعیان و متوسط جامعه، همچنین از رقابتی یاد میکند که در این زمینه میان ثروتمندان پدید آمده است؛ «ارباب ثروت در داشتن مبل همی با هم تفاضل میکنند و تفاخر مینمایند.»
میل تاریخی اهالی ایران به تجملات
روایت اعتمادالسلطنه از گرایش«اغنیاء و متوسطین ایرانیان» عصر قاجار به تجملدوستی
در همینه زمینه :