• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
شنبه 17 اردیبهشت 1401
کد مطلب : 159801
+
-

داغ غربت

مسعود فراستی

« از کرخه تا راین» پنجمین فیلم بلند حاتمی‌کیا، در ادامه «دیده‌بان» و به‌خصوص «مهاجر»، باز هم قصه و داغ غربت است. گویا این قصه، سر دراز دارد. کرخه وصف همه انسان‌های دردمندی است که فریاد مظلومیتشان در گلو مانده؛ آدم‌هایی که دور مانده از اصل خویش، با همدم خود راز دل می‌گویند و در انتظار وصل‌اند. فغان‌های شکوه‌آمیز سعید را با یار در کنار رود راین به‌یاد بیاورید. حاتمی‌کیا حرمت نگه می‌دارد و به حریم خلوت سعید دست‌اندازی نمی‌کند و چهره او را در آن حال خوش عبادت از ما می‌پوشاند. چراکه فیلمساز هم برای سعید احترام قائل است و هم برای مخاطبش و هم برای سینما.
سینما، برای او، نه تفنن است، نه دستاویز و وسیله «پیام» که نیاز جدی است به بیان خود، و دنیای پیرامونش. بیان داغ‌ها و غصه‌های خویش. بیان رازها، دردها و مظلومیت‌های بسیجی‌ها در جنگ، و پیگیری سرنوشت آنها در دوران بعد جنگ.
فیلمساز ما از جبهه به سینما آمده. قدر جبهه را می‌داند، قدر یافتن خود را، قدر دوستی‌های غریب جبهه را. ‌ «اسکندر یکه‌تاز»ش را همانجا از دست داده‌ ـ یا به‌دست آورده ‌ـ گویی بخش عمده‌ای از وجودش را آن‌جا گذاشته. از 5سال پیش تا به امروز، سر حرف خویش ایستاده که «اگر فیلم خانوادگی بسازم، از نوع جنگی آن می‌سازم.» یا «اگر فیلم دیگری غیر از جنگ به نام حاتمی‌کیا به لابراتوار آمد، شما از طرف من اجازه دارید که آن را بسوزانید.» از آنجا که چنین قدردان جبهه است، لاجرم قدر سینما را نیز می‌داند. تکنیک سینمایی‌اش رشد کرده و آرام‌آرام مخاطب را هم می‌فهمد و مدنظر می‌گیرد. از همین‌روست که فیلمش مؤثر می‌افتد و داغ بر دل‌ها می‌زند. حس غریب فیلم هر تماشاگری را در بار اول تماشا، از خود بی‌خود می‌کند، اما تفکرش را زایل نمی‌سازد. فیلم به راحتی می‌توانست یک ملودرام خانوادگی سانتی‌مانتال و اشک‌انگیز از آب دربیاید، و جایی برای تأمل باقی نگذارد. و به ناچار مغز را از کار بیندازد، اما موضع و نگاه آرام و حد نگه‌دار فیلمساز، خوشبختانه مانع چنین سقوطی شده. کرخه، فیلم خوبی است و با شفقت که حاصل یک «دلشکستگی» است و دخل چندانی به سینمای بی‌اصول، بی‌درد و بی‌هویت جشنواره یازدهم ندارد. کرخه بعد از «وصل نیکان» قدم بلندی است به جلو، و برخلاف وصل نیکان نه مردد است، و نه متزلزل و پریشان. مخاطب هم دارد؛ مخاطب خودی نه لزوما هموطن. حاتمی‌کیا برای نخستین بار است که به مخاطب اندیشیده و «خود» را برای تماشاگرش به نمایش گذاشته، راست و درست. و تماشاگر نیز با فیلم تعامل احساسی و حتی تفکری می‌یابد و با فیلمساز نیز....
فیلم، به زعم من، نخستین فیلم ایرانی است که پیام انسانی، دینی و انقلابی خود را به جهان می‌رساند، بدون شعار، بدون سازش روی اصول و بدون باج‌دادن به فرنگی‌ها. جوابیه خوب و تأثیرگذاری است به بسیاری حملات و فیلم‌های رنگ و وارنگ فرنگی ازجمله بدون دخترم هرگز که چهره بسیجی‌ها از تبار اسد و سعید را چنان آشفته نمایانده بود و چهره مردم ما را. خوشبختانه مخاطب فیلم، جشنواره‌های روشنفکرانه غربی نیست و نیت ربودن جایزه هم ندارد. و مسلما آنها را خوش نمی‌آید مگر انسان‌های عادی و با فرهنگشان را و هدفش نیز تأثیر بر قلب و مغز همه انسان‌های سالم و آزاده این طرف و آن طرف مرزهاست. کرخه را هر کس که دلی دارد برای حس کردن و مغزی برای اندیشیدن، می‌فهمد. و سریع هم می‌فهمد. احتیاج به زمان و تجربه مستقیم هم ندارد. راحت و پیوسته ارتباط برقرار می‌کند و از این روست که برنده است. مهم نیست که بسیاری را که تا دیروز از حاتمی‌کیا و فیلم‌هایش خوش‌شان نمی‌آمد، جلب کرده. مهم هم نیست که برخی را که تا دیروز برای او کف می‌زدند ـ بخاطر ظاهر جنگی آثار و نه عمق آنها ـ از خود رمانده. مهم این است که با قدرت و جسارت حرف خود را ـ و درد خود را ـ بیان کرده، آن هم به زبان سینما  حرفی که زدنی است و به حق و دعوت‌کننده.
از کتاب «از کرخه تا راین؛ فیلمنامه کامل، گفت‌وگوها، نقدها»، انتشارات کانون فرهنگی علمی هنری ایثارگران، 1372

 

این خبر را به اشتراک بگذارید