• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
پنج شنبه 8 اردیبهشت 1401
کد مطلب : 159520
+
-

درد مشترک سیب‌های تلخ

درد مشترک سیب‌های تلخ

مسعود میر - روزنامه‌نگار

خاورمیانه را آفرید از روی چشم‌های شرقی‌ات؛ پرآشوب، رنجور، خسته، زیبا از روزی که پیرچشمی گرفته‌ام دیگر به این شعر رفیق مان هم شک دارم. خود تو فکر کردی همیشه 10ساله می‌مانی؟ الان دیگر 
نیم قرنی از عمرت می‌گذرد. والا من که هرچه یادم می‌آید تو دستانت را پشتت گرفته‌ای و از همه روی برگردانده‌ای، خب چه شد نتیجه؟ همین که اشک چشم و روی زردت را نبینند کافی است؟
حنظله جان، سیب تلخم، تو خودت میدانی که چقدر عاشقانه دوستت دارم اما بیا یک فنجان چای با من بخور تا برایت بگویم که دنیا دیگر جای خوبی نیست. تو مغموم آوارگی در 10سالگی هستی اما همینقدر برایت بگویم که همین حالا هم نوزادان و سالمندان آواره کم نیستند. دنیا انگار می‌خواهد تمام شود. چرا؟ وقتی تو متولد شدی بغض دین و فریاد سرزمین در همان سرزمین زیتون خلاصه بود اما حالا گویی هم زبانی و همسایگی و حتی هموطن بودن هم دیگر رنگ بی‌اعتباری گرفته است. کودکان دنیا بی‌هیچ گناهی و تنها به‌دلیل بی‌شرفی آدم بزرگ‌ها دسته دسته قربانی می‌شوند، آواره می‌شوند، ناگهان بزرگ و تنها می‌شوند.
حنظله جان بیا یک دقیقه کنار من بنشین تا حکایت آوارگی و غریبی را برایت باز تعریف کنم، برایت بگویم که چه سکه رایجی است دراندن سینه هرکس که حق بگوید.
این خاورمیانه پرآشوب و خسته اما با زیبایی خودش هنوز ما را مسحور خود کرده است. هنوز هم در میانه آتش و خون و جفا و ظلم هم طاقت نداریم رهایش کنیم. شاید هم کار درست را تو می‌کنی حنظله جان، تو با تماشاهایت و اشک‌هایت...

این خبر را به اشتراک بگذارید