فریم هاییاز زیتون شکسته
تصویر مقاومت ملت فلسطین در سینمای ایران
شهاب مهدوی، روزنامهنگار
تعداد فیلمهای ساخته شده در سینمای ایران درباره مقاومت ملت مظلوم فلسطین در برابر رژیم اشغالگر قدس، زیاد نیست. این حوزهای است که بخشخصوصی به دلایلی که بیشتر اقتصادی هستند و با مناسبات گیشه سر و کار دارند، خیلی امکان ورود به آن را ندارد و نهادهای دولتی باید متولی آثاری در این زمینه شوند. هرچند نخستین فیلمهایی که مرتبط با مقاومت ملت فلسطین بودند یا به نوعی علیه رژیم صهیونسیتی ساخته شدند محصول بخشخصوصی بودند ولی از دهه۷۰ اغلب فیلمهای مرتبط با این حوزه در نهادها و سازمانهای دولتی یا توسط صداوسیما ساخته شدند.
نکته مغفول در بیشتر این فیلمها بحث جذابیت است؛ فیلمهایی که تعدادیشان با وجود دستمایه قابلتامل، با پرداخت شتابزده و بیان مستقیم و گلدرشت، تأثیری که باید به جا نگذاشتند. نهادهایی چون بنیاد سینمایی فارابی و حوزه هنری هم که میتوانستند ورود جدیتری به مقوله مقاومت ملت فلسطین داشته باشند، به هر دلیل ورود چندانی به این ماجرا نداشتند. در مورد بنیاد سینمایی فارابی، مهمترین فیلمی که علیه جنایات صهیونیستها ساخته شده، «۳۳روز» جمال شورجه است که اواخر دهه۸۰ ساخته شد. نکته دیگر اینکه فیلمهای مرتبط با مقاومت ملت فلسطین، بیشتر در پخش از تلویزیون دیده شدهاند تا اکران سینماها. مروری بر فیلمهای ساخته شده در این رابطه نشان میدهد بهترین، تأثیرگذارترین و پرفروشترین فیلمهای مرتبط با این حوزه در سالهای نسبتا دور و توسط بخشخصوصی ساخته شدهاند؛ از «سرب» تا «بازمانده» و «آتش پنهان.»
سرب
«سرب» نخستین فیلم سینمای ایران است که مضمونی ضدصهیونیستی دارد و به فعالیت سازمان تروریستی هاگانا در تهران دهه۲۰ میپردازد. مسعود کیمیایی در روزهایی که تازه فیلمبرداری سرب را به پایان رسانده بود درباره فیلمش چنین گفته بود: «مسئله فیلم، اصلا و ابدا سیاسی نیست. رنگ و لعاب ظاهری قصه، قضیه صهیونیسم است که در دنیا شاخههای متعددی داشته و دارد که بخشی از آن هم به ایران مربوط میشود. در سالهای پس از شهریور۱۳۲۰، گروهی یهودی حزبی درست کردند بهنام هاگانا. وقتی در سال۱۹۴۸ برای نخستینبار اسرائیل اعلام موجودیت کرد، یهودیان ایران هم بهسوی این کعبه آمال ساختگی سوق داده شدند اما در فیلم سرب، اینها یک سوی قضیه است. آنچه برای من اصل بوده، دربهدری آدمها بهدنبال یک موعود است؛ موعودی که سیاست، ادبیات یا به نوعی بانکداری جهانی برایش ساخته است». (ماهنامه فیلم، شهریور۱۳۶۷) در فیلم سرب، تشکیلات هاگانا قتل یک یهودی را به گردن میرزا محسن (جمشید مشایخی) میاندازد تا این موضوع دامن بزندبه این مسئله که مسلمانان یهودیکشی به راه انداختهاند. از سوی دیگر فیلمساز سراب بودن سرزمین موعود را با تأکید بر بیپناهی شخصیتهایش به نمایش میگذارد. موضع فیلم در قبال تشکیلات صهیونیستی هاگانا که در قطب منفی ماجرا ایستادهاند صریح است. نکته مهم سرب، تفکیک قائل شدن میان صهیونیستها و یهودیان است؛ موضوعی که بعدها در برخی از فیلمها رعایت نشد. سرب در اکران سال۱۳۶۸ کارکرد متوسطی در گیشه داشت. فیلم بعدها و در نمایش در تلویزیون بسیار دیده شد و عدهای آن را بهترین فیلم بعد از انقلاب کیمیایی میدانند.
آتش پنهان
محصول انتهای دهه۶۰ که در سال۷۰ اکران عمومی شد و یکی از معدود تولیدات بخشخصوصی با محوریت مقاومت ملت فلسطین است. حبیب کاوش در فیلم «آتش پنهان» بنا را بر حادثهپردازی گذاشته است. در آتش پنهان ژاکوب، یهودی لبنانیالاصل، در یک مهمانی، به همراه تعدادی از نزدیکانش بهدست گروهی که به لباس رزمندگان فلسطینی درآمدهاند کشته میشود. خواهر و دختر ژاکوب، سارا، از این حمله جان سالم بهدرمیبرند. رزمندگان فلسطینی که درمییابند هدف اسرائیلیها از این ماجرا برانگیختن افکار عمومی علیه مبارزه آنهاست مسببان اصلی واقعه را افشا میکنند. سارا پس از شرکت در یک عملیات ناموفق تروریستی علیه ابوخلیل و فرزندش ابوعلی درمییابد که نامزد اسرائیلیاش طراح و مجری توطئه قتل پدرش بوده است. نظامیان اسرائیلی برای مقابله دست به اقدام تلافیجویانه میزنند و گروهی از رهبران فلسطینی، ازجمله ابوخلیل را دستگیر میکنند. بهدنبال این ماجرا 2رزمنده فلسطینی در یک عملیات انتحاری ستاد فرماندهی نیروهای اسرائیلی را منهدم میکنند. آتش پنهان با تکیه بر صحنههای اکشن در اکران به توفیق میرسد؛ پنجمین فیلم پرمخاطب سال۱۳۷۰ با نزدیک به ۲میلیون تماشاگر. آتش پنهان پرمخاطبترین فیلم سینمای ایران در حوزه مقاومت ملت فلسطین است.
بازمانده
سیفالله داد ۱۳۷۴ اقتباسی از داستان «بازگشت به حیفا» نوشته غسان کنفانی، نویسنده فلسطینی که ماجرایش به دورانی بازمیگردد که تازه رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی شکل گرفته بود، نوشت. او در اوایل دهه۷۰ فیلمنامه «بازمانده» را نوشت و سال۷۳ در سوریه آن را جلوی دوربین برد. تولیدی جاهطلبانه برای سینمای ایران در آن سالها که شکوه آثار کلاسیک را به یاد میآورد. بازمانده حکایت مظلومیت یک ملت است در روزهای از دست دادن سرزمینش. فیلم به درستی بر مایههای دراماتیک دستمایهای که در اختیار داشته متمرکز میشود و داستان یک خانواده را بازمیگوید؛ خانواده دکتر سعید، پزشک فلسطینی و همسرش لطیفه و کودکشان فرهان؛ خانوادهای که متلاشی میشود، خانهای که تصرف میشود و تنها این فرهان، بچه خانواده است که زنده میماند و حالا صفیه مادر سعید میخواهد نوهاش را بازیابد. واضح است که فیلمساز کودک را به شکلی نمادین بهعنوان نشانهای از امید و آرمان فلسطین درنظر گرفته است؛ آرمانی که درنهایت و با وجود جنایات صهیونیستها همچنان زنده میماند. بازمانده در روایت داستان و سبک بصری، به الگوهای سینمای کلاسیک وفادار است. فیلم با وجود تأکید بر حوادث، بیشتر با احساس مخاطب سر و کار دارد و راز تأثیرگذاری و ماندگاریاش هم همین تکیه به احساس است.
فصل نهایی بازمانده نقطه اوج اثر را رقم میزند.آیتالکرسیای که صفیه برای نوهاش فرهان میخواند و بعد انفجار قطار و در نهایت زندهماندن کودک؛ بازماندهای که امید و آرمان فلسطین را تداوم میبخشد، به یادماندنیترین سکانس فیلم است. از بازمانده بهعنوان بهترین محصول سینمای ایران درباره فلسطین یاد میشود.
قناری
«قناری» تنها فیلم سینمای ایران است که در آن موضوع کودکان فلسطینی دستمایه قرار گرفته است. موضوع این فیلم، مقاومت کودکان فلسطینی و حضور این نسل در متن مبارزه است. قناری درباره یک پسر خردسال فلسطینی است که دچار لکنت زبان است. یک کشیش مسیحی به نام پدر سیمون برای کمک به رفع این مشکل، قناری کوچکی را به او هدیه میدهد اما به سفارش پدر سیمون باید برای قناری خود محیطی آرام و کمسروصدا ایجاد کند تا قناری بتواند برایش آواز بخواند. تلاش این کودک برای یافتن محیط امن و آرام او را با مسائل مختلفی روبهرو میکند. این فیلم روایتی از تلاش یک کودک فلسطینی برای یافتن آرامش در دل هجوم و هیاهوی جنایات صهیونیستهاست. به تعبیری قناری، در واقع نمادی است از صلح و آشتی و این فیلم استعارهای است از صلح طلب بودن کودکان فلسطینی.
هیام
«هیام» که ابتدا «زیتون شکسته» نام داشت به کارگردانی محمد درمنش، تصویر مقاومت فلسطینیان را با رمانسی عاشقانه ترکیب میکند. فیلم در پیوند میان موضوع دفاع از سرزمین و بازیابی عشق به روایت ماجرای حسان، جوانی فلسطینی میپردازد که از انگلستان به سرزمینهای اشغالی میآید تا با هیام ازدواج کند. آنها قرار است بعد از برگزاری مراسم ازدواج، فلسطین را به مقصد انگلستان ترک کنند ولی تهاجم صهیونیستها برنامه زندگی زوج جوان را بر هم میزند.
نکته جالبتوجه فیلم هیام تأکید فیلمساز بر مقاومت زن فلسطینی است. در واقع قهرمان کنشمند فیلم، هیام است که تصمیم به مقاومت میگیرد. هیام در کشاکش نمایش احساسات، مشکلات خانوادگی و به تصویر کشیدن نبردهای شهری، در نهایت با رویکردی آرمانگرایانه به پایان میرسد. تقابل زوج جوان، که مرد طرفدار سازش با دشمن و زن خواهان مقاومت است، در نهایت به مدد عشق به فرجام خوش میرسد.
در پایان فیلم، حسان و هیام موفق به رهایی از دست صهیونیستها میشوند؛ پایانی که نویدبخش پیروزی آرمان فلسطین نیز هست. اهمیت و نقطه تمایز فیلم هیام از تأکید فیلمساز بر مقاومت زنان فلسطینی میآید؛ موضوعی که سینمای ایران کمتر به آن توجه کرده است.
شکارچی شنبه
در «شکارچی شنبه» فیلمساز به موضوع توجیهات مذهبی صهیونیستها برای نسلکشی فلسطینیها پرداخته است. پرویز شیخطادی در شکارچی شنبه به روایت ماجرای یک کودک اسرائیلی به نام بنیامین پرداخته که سرپرستیاش به پدربزرگش(با بازی علی نصیریان) واگذار شده است؛ پدربزرگی که یک خاخام صهیونیست است و با توجیهات مذهبی سعی میکند نسلکشی و قتلعام دیگر نژادها، ازجمله فلسطینیها را توجیه کند. کشتار فلسطینیها برای او یک سرگرمی روزانه است و در همین حین این مرام را به نوه خود نیز تدریس میکند؛ ماجرایی که باعث میشود جنایتپیشگی در وجود کودک نهادینه شود. کشته شدن پدربزرگ توسط نوهاش در پایان فیلم، کارکردی نمادین در اثر دارد.