ایمان؛ ریشه حیات سعادتمندانه
گفتاری از مرحوم آیتالله مصباح یزدیره در باب رابطه ایمان و عمل
آنچه در ادامه از نظرتان میگذرد تلخیصی از درس پنجاهوپنجم آموزش اصول عقاید حضرت علامه مصباح یزدی(ره) است که به رابطه ایمان و عمل میپردازد. آیتالله محمدتقی مصباح یزدی در این گفتار از تأثیر عمل انسان بر ارتقا یا تنزل مراتب ایمان سخن میگوید.
ایمان، حالتی است روانی که از دانش و گرایش، مایه میگیرد و لازمهاش این است که شخص با ایمان، تصمیم اجمالی بر عمل کردن به لوازم چیزی که به آن ایمان دارد بگیرد. بنابراین، کسی که آگاه به حقیقتی است ولی تصمیم دارد که هیچگاه به هیچیک از لوازم آن، عمل نکند ایمان به آن نخواهد داشت و حتی اگر تردید داشته باشد که به آنها عمل کند یا نکند باز هم هنوز ایمان نیاورده است. اما ایمان واقعی هم مراتبی دارد و چنان نیست که هر مرتبهای از آن، ملازم به انجام همه وظایف مربوطه باشد و ممکن است هیجانات شهوی یا غضبی، شخص ضعیف الایمان را به عصیان بکشاند ولی نه بهگونهای که تصمیم بر عصیان دائم و مخالفت با همه لوازم ایمانش بگیرد. و البته هر قدر، ایمان قویتر و کاملتر باشد تأثیر بیشتری در انجام اعمال مناسب با آن خواهد داشت. حاصل آنکه: ذاتاً اقتضای عمل کردن به لوازم آن را دارد و مقدار همین تأثیر اقتضایی هم بستگی بهشدت و ضعف آن دارد و در نهایت، اراده و تصمیم شخص است که انجام یا ترک کاری را متعین میسازد.
رابطه عمل با ایمان
عمل اختیاری یا شایسته و همسوی با ایمان است و یا ناشایسته و مخالف با جهت آن. درصورت اوّل، ایمان را تقویت و دل را نورانیتر میسازد و درصورت دوم، موجب ضعف ایمان و ظلمانی شدن قلب میگردد. بنابراین، اعمال صالحهای که از شخص مؤمن، صادر میشود در عین حال که از ایمانش مایه میگیرد به نوبهخود بر قوت و ثبات ایمان میافزاید و زمینه کارهای نیک دیگری را فراهم میسازد. از سوی دیگر، درصورتی که انگیزههایی مخالف با مقتضای ایمان، پدید آمد و موجب انجام کارهای ناشایستهای گردید و قوت ایمان شخص به حدی نبود که مانع از بروز و صدور آنها شود، ایمان وی رو به ضعف مینهد و زمینه برای تکرار گناه، آماده میشود و اگر این روند همچنان ادامه یابد، به ارتکاب گناهان بزرگتر و تکرار آنها میانجامد و سرانجام اصل ایمان را تهدید به زوال میکند.
نتیجه
با توجه به روابط متقابل ایمان و عمل و نقش آنها در سعادت انسان میتوان حیات سعادتمندانه را به درختی تشبیه کرد که ایمان به خدای یگانه و به فرستادگان و پیامهای او و به روز پاداش و کیفر الهی، ریشههای آن را تشکیل میدهد و تنهاش همان تصمیم اجمالی و بسیط بر عمل کردن به لوازم ایمان است که بدون واسطه، از آن میروید و شاخ و برگهای آن عبارت است از اعمال شایستهای که از ریشه ایمان، مایه میگیرند. و میوه آن، سعادت ابدی خواهد بود. و اگر ریشه نباشد تنه و شاخ و برگی پدید نمیآید و میوهای هم به بار نخواهد آورد.
ولی چنان نیست که وجود ریشه همیشه ملازم با شاخ و برگ مناسب و دادن میوه مطلوب باشد بلکه گاهی در اثر نامساعد بودن شرایط محیط و بروز آفات گوناگون، شاخ و برگ لازم نمیروید و نهتنها میوه مطلوب را بهبار نمیآورد که گاهی به خشکیدن درخت نیز منجر میشود. همچنین ممکن است در اثر پیوندهایی که به شاخه و تنها و حتی به ریشه درخت، زده میشود آثار دیگری از آن، ظاهر گردد و احیاناً به تبدیل آن به درخت دیگری منتهی شود، و این همان تبدیل ایمان به کفر (ارتداد) است.
حاصل آنکه: ایمان به امور یادشده، عامل اصلی سعادت انسان است ولی تأثیر کامل این عامل، مشروط به جذب مواد غذایی لازم از راه اعمال صالحه و دفع آفات و مواد زیانبار بهوسیله اجتناب از گناهان است. و ترک واجبات و ارتکاب محرمات، ریشه ایمان را ضعیف میکند و گاهی به خشکیدن آن، منتهی میشود، چنانکه پیوند عقاید نادرست، موجب دگرگونی ماهیت آن میگردد.