گفتوگو با فواد توحیدی درباره نواهای ماه رمضان
کوک موسیقی با نیایش در ماه رمضان
سحر طاعتی- روزنامهنگار
این روزها شاید بیشتر از همیشه گوشهایمان مملو از مناجاتها و موسیقیهایی است که رنگ و بویی مذهبی و رمضانی دارند؛ موسیقیهایی که بیشتر حال و هوای این روزها و شبهایمان را تداعی میکنند. اما شاید بسیاری ندانند موسیقی رمضان تماما اینهایی نیست که از رادیو و تلویزیون و سایر رسانهها پخش میشود بلکه بخش اعظم موسیقیهای مذهبی خصوصا آنهایی که نام موسیقی و آیین رمضان را با خود یدک میکشند در گوشه و کناراین سرزمین با گویشهای متفاوتی اجرا میشوند؛ از نقارهزنی گرفته تا سحریخوانی و مناجاتخوانی و بسیاری آوازهای بومی که در هر منطقه رنگ و بوی همان منطقه را بهخود گرفتهاند؛ موسیقیهایی که بیشتر از هر نوع دیگری روایتگر رمضان بین اقوام ایرانی است. برای این موسیقی و خصوصا موسیقی مذهبی تاریخچه مکتوبی وجود ندارد اما پژوهشگران موسیقی به خوبی تفسیرگر موسیقیهایی هستند که در هر نقطه از ایران جریان دارند. فواد توحیدی، پژوهشگر موسیقی نواحی که نقش پررنگی در شناسایی و ثبت و ضبط موسیقیهای نواحی مناطق کرمان داشته درباره موسیقی مذهبی و رمضان و سازها و آوازهای مخصوص این موسیقی به سؤالاتمان پاسخ داده است.
موسیقی رمضان چه معنا و مفهومی دارد و چه ویژگیهای خاصی را میتوانیم برای این موسیقی قائل شویم ؟
موسیقی رمضان یک نوع موسیقی نیایشی و موسیقی اعلان است که سازهای مختلفی دارد که در هر منطقه نواخته میشود. ما در منطقه کرمان سازهایی داریم که سازهای اعلان هستند؛ مثلا ساز سفید مهره که ساز بادی صدفی شکلی است که از زمان صفویه در تمام استان کرمان استفاده میشود و خیلی صدای بلندی دارد. در مناطق مختلف کرمان از سفید مهره یا نقاره برای بیدارکردن مردم استفاده میکنند. ریتم نقارهنوازی در کرمان نیز متفاوت است؛ در واقع ریتمهایی که برایماه رمضان نواخته میشود، با ریتمهایی که برای محرم میزنند، فرق دارد. در بعضی نواحی کرمان، نوازندهها روی حلبی میزنند مثل روستاهای رفسنجان بهطوری که در کوچه راه میرفتند حلبی را مثل دهل از گردنشان آویزان میکردند و رویش ضربه میزدند و همزمان اشعاری هم میخواندند. در برخی نقاط دیگر و روستاهای کرمان با شتر این کار را میکردند و رویش جوغ می یا طبل یا همان دهل میبستند و در کوچهها راه میافتادند و ساز میزدند و مردم را بیدار میکردند به همراه اشعاری مخصوص. تمامی اینها سازها و موسیقی اعلان است. در روستای سیرج محل تولد هوشنگ مرادی کرمانی، نقارهنوازی دریک امامزاده انجام میشد که سالها پیش پوست نقارهها پاره میشود و آنها مجبور میشوند روی بشکه بزنند و آنقدر هم صدای روی بشکه نواختن خوب بوده که دیگر آن نقارهها را پوست نکردند و هنوز که هنوز است همان ریتمهای نقاره را روی بشکه با چوب میزنند. در قاسمآباد رفسنجان هم از دهل چوب ترکهای و گاهی سرنا برای بیدارکردن مردم استفاده میشده است. در کنار سازهای اعلان در مناطق مختلف کرمان، سحریخوانی انجام میشود که در هر منطقهای سحرخوانی متفاوتی صورت میگیرد که البته این تفاوت در انتخاب نوع موسیقی است؛ چرا که در بعضی نقاط این خوانش تحتتأثیر موسیقی کلاسیک ایران است؛ یعنی سحرخوانی را براساس ردیف میخوانند. در برخی مناطق سحرخوانی تحتتأثیر موسیقی نواحی ایران است و براساس موسیقی رایج هر ناحیه و فواصل محلی خودشان و گردشهای ملودیک منطقهشان سحرخوانی میکنند.
قاعدتا با توجه به اینکه 2 نوع موسیقی متفاوت است لحنها هم متفاوت است؟
بله. مناطقی که شهریتر هستند براساس موسیقی کلاسیک ایرانی میخوانند؛ مثلا در دستگاه سهگاه، آواز افشاری و یا دستگاه نوا میخوانند و کاملا بر پایه موسیقی ردیفی ایران است. برخی جاها که هم بر پایه موسیقی مذهبی است که کمی تم عربی هم دارد میخوانند؛ یعنی براساس مقامهای صوت قرآن میخوانند و خیلی جاها در استان کرمان برپایه موسیقی بومی و منطقهای خودشان است.
میتوان گفت موسیقی رمضان سبک خاصی از موسیقی است؟
من موسیقی رمضان را به شاخهای از موسیقی مذهبی طبقهبندی میکنم؛ درواقع یکی از انواع موسیقی مذهبی ماست چون ما هیچکدام از آیینهایی که درماه رمضان داریم در هیچماه دیگری نداریم که مشترکا اجرا شود بهعنوان مثال نحوه اجرای سازها و آیینها درماه محرم کاملا متفاوت از رمضان است؛ در واقع در رمضان هم نوع موسیقی و هم نیایشها عوض میشوند ولی باز یک گونهای از موسیقی مذهبی ماست.
با توجه به تقسیمبندی شما برای موسیقی رمضان و در قیاس با موسیقیهای دیگر آیا میتوان گفت این نوع از موسیقی سازبندی خاص خودش را دارد و یا اینکه سازها برای نواختن همه انواع موسیقی یکی است، فقط نغمههای اجرایی متفاوت میشود؟
بعضی سازها مشترک هستند. مثلا نقارهنوازی هم در موسیقی رمضان است هم در محرم و هم برای نوبتنوازی در کل سال است. مثلا در امامزاده زید شهداد نقارهنوازان، نوبتنوازی میکنند؛ هم صبحها برای اذان و هم عصر نقاره میزنند که آن هم ریتمش کاملا متفاوت با محرم و رمضان است. برای هر سه موارد گفتهشده سازی که نواخته میشود نقاره است اما ریتمش برای هر کدام متفاوت است یا ساز سرنا در قاسمآباد رفسنجان که برای بیدارکردن مردم همراه با دهل استفاده میشد. سرنا و دهل در مناطق دیگر هم استفاده میشود ولی باز ملودی و ریتم متفاوت میشود و بیشتر در شادیانهها کاربرد دارند یا ساز سفید مهره که در رمضان و محرم کاربردهای دیگری دارد. بهعنوان مثال در محرم زمانی که میخواهند روضهخوانی یا عزاداری را اعلام کنند اول سفید مهره میزنند، وقتی مردم جمع میشوند، مراسم را برگزار میکنند یا اگر کسی میمیرد 3بار در سفید مهره میدمدند و به این ترتیب همه میفهمند یکی فوت کرده و برای مراسم خاکسپاری به در منزل او میروند. در زمانهای قدیم نیز اگر به کرمان حمله میشد در قلعهها، سفید مهره میزدند که با داخلشدن مردم دروازه شهر را میبستند. بهطور کلی سفید مهره بهواسطه داشتن صدای بلندساز اعلان بوده؛ چرا که در گذشته بلندگو نبوده و از اینساز برای کاربردهای اینچنینی استفاده میکردند.
پیشینه اینساز برای چه دورهای است؟
قبل از این ساز از بوق شاخی استفاده میشد و پیشینهاش کهنتر از سفید مهره است ولی سفید مهره در زمان صفویه از هند وارد ایران شده است و از آنجا که این ساز برای اهالی منطقه بسیار مقدس هست در امامزادههای استان کرمان نگهداری میشود. این تقدس در برخی مناطق به حدی است که مردم معتقدند اگر از روستا و شهر دورش کنیم، باعث بدیمنی است و باید حتما در امامزاده باشد. این را هم اضافه کنم که بوق شاخی یا همان شاخ نفیر توسط دراویش پرسهزن استفاده میشود. در 2روستای کرمان هم از شاخ نفیر برای اعلان بهره میبرند.
موسیقی آوازی درماه رمضان با چه لحنهایی اجرا میشود و چه مناطقی مبتنی بر موسیقی ردیف دستگاهی و چه مکانهایی براساس موسیقی نواحی خود میخوانند؟
بهطور کلی آوازهای موسیقی مذهبی ما از زمان صفویه شکل گرفت و به آن دعاهایی نیز اضافه شد که تا آن زمان سابقه نداشته همانند تعزیه که از دوران صفویه با الگو از مراسم سیاوشون به تعزیه تغییر یافت. از همان زمان افرادی را برای خواندن دعاها تربیت کردند و به مناطق مختلف ایران فرستادند تا موسیقی مذهبی را به مردم یاد دهند؛ در واقع در بسیاری مناطق چاووشخوانیهایی که از زمان قبل از اسلام خوانده میشد با تغییر اشعار مذهبی رنگ و بوی موسیقی مذهبی بهخود گرفت، به همین دلیل است که در اکثر نقاط ایران، لحن موسیقی مذهبی یکی است که اکثرا هم از موسیقی ردیف دستگاهی ما سرچشمه میگیرد.
میتوان گفت که لحن یکی است فقط سازی که همراهی میکند متفاوت است؟
ساز خیلی در آوازهای مذهبی همراهی نمیکند اکثرا بدون ساز هستند؛ یعنی خواننده تنها میخواند. ما فقط در تعزیه ساز همراه آواز داریم و در بقیه موسیقیها ساز جداست و آوازخوانی هم جداست. ما جایی را سراغ نداریم که چاووشخوانی را با ساز اجرا کنند؛ یعنی آوازها کاملا جدا هستند. یک موضوع جالب در کرمان وجود نوعی تعزیهخوانی درماه رمضان است که به قنبرخوانی معروف است. قنبر، غلام حضرت علی(ع) بوده که این تعزیه از زبان قنبر است و بهگونهای شهادت حضرت علی(ع) را شبیه میکند. تعزیه درماه محرم نیز که در زمان خودش اجرا میشود. در بعضی از روستاهای ما هنوز ساعت خیلی برایشان کاربرد ندارد؛ درواقع آنها با نگاهکردن به کاهگل و نوع رنگ زردی که روی کاهگل به هنگام طلوع آفتاب ایجاد میشود وقت طلوع آفتاب را متوجه میشوند که نشانه پایان سحریخوردن و شروع روزهداری است. ناگفته نماند که روزهداری مختص اسلام نیست؛ چرا که قبل از اسلام مسئله روزهداری مطرح بوده و موسیقی نیایشی و مناجات نیز از زمان ساسانیان اجرا میشده است. در دوره زرتشتیان هم سازهای اعلان داشتیم و اسناد زیادی وجود دارد که کورش کبیر موقعی که میخواسته به جنگ برود، شروع به خواندن ترانه حماسی میکرده و سپس لشکریان با او بهصورت جمعی همراهی میکردند و بعد سازهای کوبهای مانند کوس و دهل و نقاره شروع به نواختن میکردند. ساز بادی کرنا نیز جزئی از این سازها بوده است؛ درواقع واژه کرنا از کارنای گرفته شده. کار بهمعنای جنگ یعنی نای جنگ. نخستین موسیقی نیایشی ما گاتاخوانی است که گات هم میگویند. بسیاری بر این اعتقادند که گاه در دستگاه موسیقی ایرانی همان گات است. بهطور کلی نخستین نوع موسیقی نیایشی ما براساس اسناد و مدارک همان گاتاخوانی است که هنوز هم در کرمان با همان لحن خوانده میشود. حتی برای جشن سده اول گاتا خوانی میکنند و بعد ادامه مراسم را انجام میدهند.
با درنظر گرفتن اینکه بعد از اسلام گونه جدیدی از موسیقی به اسم رمضان شکل گرفته و در هر منطقه، موسیقی رمضان مخصوص به آن منطقه رواج داشته آیا میتوان تاریخچهای برای این شکلگیری قائل شد؟
ما تاریخ مکتوب برای موسیقی نداریم هر چه داریم یونانیها و تاریخنگارهای دیگر نوشتهاند. ما اصلا چیزی به اسم ثبت تاریخ موسیقی نداریم. یکسری کتاب از فارابی، عبدالقادر مراغهای، صفویالدین ارموی و قطبالدین شیرازی داریم که درباره موسیقی نگاشته شدهاند. دیگر سند مکتوبی برای موسیقی نداریم؛ در واقع تاریخ درستی از موسیقیمان نداریم و همهچیز بر پایه حدسیات و همین کتابهایی است که برایمان باقی ماندهاند. از زمان قاجاریه به بعد اطلاعات ما در زمینه موسیقی بیشتر میشود.
میتوان گفت از زمانی که رمضان بعد از اسلام آغاز شده هر منطقه موسیقیهای آیینی و نیایشیشان را بر آداب ماه رمضان منطبق کردند؟
بسیاری از نیایشهای مذهبی از زمان صفویه در ایران بهوجود آمده است چون مذهب شیعه مذهب رسمی ایران میشود. بهنظرم بیشتر آوازها از زمان صفویه و اوجش در دوران قاجار در ایران باب شده است؛ چرا که قبل از آن هم استفاده از موسیقی در ایران غیرمجاز بوده حتی در همان دوره صفویه هم اگر کسی خارج از مذهب، موسیقی اجرا میکرده مورد غضب حاکمان متعصب و بیمنطق قرار میگرفته است. در روستاهای ایران موسیقی بیشتر جریان داشته چون حکومت حضورپررنگی نداشته که بخواهند سرکوب کنند و تا توانستند در شهرهای بزرگ موسیقی را سرکوب کردند.
به همینخاطر میتوانیم بگوییم موسیقی نواحی بیشتر در روستاها حفظ شده است؟
بله چون در حاشیه بوده. در شهرهای بزرگ موسیقی نواحی کم است؛ در واقع هر جا مدنیت وارد شود سنت از بین میرود؛ یعنی هر جایی که فضای شهری بیشتر شود سنتها یکی یکی از بین میرود. شما میتوانید به راحتی شهریشدن را در اکثر نقاط ایران ببینید، مثلا در کردستان کمتر کسی را میبینید که در خیابان با لباس محلی تردد کند. اصفهان و تهران و دیگر شهرهای بزرگ دیگر موسیقی نواحی ندارد حتی شهر کرمان تا ۳۰ الی ۴۰ سال پیش موسیقی نواحی داشته اما الان دیگر موسیقی محلی رو به افول است و هر چه دارد مخصوص روستاها و شهرستانهای کوچکتر است. متأسفانه رسانه خصوصا تلویزیون باعث القای نوعی خاص از زندگی میشود. موسیقی هم به نوعی تحتتأثیر موسیقیهای پخششده از این رسانه میشود؛ همانگونه که گویش و یا لباس پوشیدن هم از آن متاثر است.
با گذشت زمان موسیقیهایسازی و آوازی ماه رمضان چقدر در مناطق مختلف حفظ شده و هماکنون در چه شرایطی قرار دارند؟چقدر دچار دستخوش شدهاند؟
اوضاعش خوب نیست و سال به سال در حال کمرنگشدن است؛ چرا که شرایط زندگی در حال عوضشدن است. دیگر کسی حتی در روستاها نیز با خواندن خوانندهها در کوچهها برای سحر بیدار نمیشود بلکه همه با ساعت یا زنگ موبایلشان بیدار میشوند درحالیکه در گذشته با نبود تکنولوژی افرادی که ساز و آواز میزدند، هنگام رمضان با سازها و یا آوازشان اعلان سحر میکردند. حتی قدیمترها در تپههای بلند کرمان روی تپهها سحریخوانی انجام میشد اما الان احتیاجی به این کار نیست، هر کس رادیو را روشن میکند و سحریخوانی گوش میدهد. برای همین لزومی ندارد از این سنتها استفاده شود، به همینخاطر از بین میرود و بهنظرم نباید خیلی هم برای حفظ این آیینها پافشاری و اصرار کرد چرا که با تغییر شرایط زندگی و آمدن تکنولوژی دیگر انجام این مراسم کاربردی ندارد و با زندگی امروزی متناسب نیست. اما لازم و ضروری است که این آیینها ثبت و ضبط شوند البته ما در کرمان چند سال پیش این کار را کردیم و در قالب جشنواره چاووشخوانی از ۸۰چاووشخوان دعوت به اجرا و آوازهایشان را ثبت و ضبط کردیم اما متأسفانه امروزه شاهد مرگ بسیاری از این هنرمندان هستیم که جای خالیشان در موسیقی ایران کاملا محسوس است.
ذائقه شنیداری مردم بهشدت تغییر کرده و متأسفانه در بسیاری موارد این ذائقه نزول پیدا کرده است.
بله متأسفانه نمونه بارز این تغییر ذائقه در شیوه نقارهزنی بازار کرمان است. سالیان سال در بازار سرپوشیده نقارهنوازی انجام میشد و ورودی بازار کرمان به بازار نقارهخانه مشهور بود. زمان تعطیلشدن بازار در 3 زمان متوالی این نقارهها به صدا در میآمدند؛ در واقع فعالیت بازار و بازاریان برپایه نقارهنوازی بود اما از اواسط حکومت رضاشاه نقارهزنی انجام نشد. ما سالها پیش سعی کردیم در جشنواره موسیقی نواحی این آیین را احیا کنیم حتی تعدادی نقارهنواز نیز تربیت کردیم اما به محض اجرا در بازار کرمان مردم درخواست اجرای موسیقیهای شاد با نقاره داشتند و این یعنی فاجعه چون ریتم و لحن نقارهنوازی کاملا با اجرای موسیقیهایی که مردم دوست دارند متفاوت است. نه تنها گوش و ذائقه تغییر کرده بلکه حتی ریتمهای ادواری ۵۰۰ساله را درک نمیکنند و ریتمهای شاد میخواهند.