• یکشنبه 15 مهر 1403
  • الأحَد 2 ربیع الثانی 1446
  • 2024 Oct 06
یکشنبه 4 اردیبهشت 1401
کد مطلب : 158984
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/73E9O
+
-

قرآن، مونس همیشگی شهیدمرادی

یاد
قرآن، مونس همیشگی شهیدمرادی

شهید حمید سیاهکالی مرادی؛ ۴ اردیبهشت‌ماه ۱۳۶۸ در قزوین به دنیا آمد. او دانشجوی مقطع کارشناسی حسابداری مالی بود و دهم آبان‌ماه سال ۱۳۹۱ ازدواج کرد. چندی بعد توسط سپاه صاحب‌الامر(عج) قزوین و به‌عنوان مدافع حرم و فرمانده مخابرات و بیسیم‌چی در جبهه دفاعی سوریه حضور یافت و همین سکوی پروازی شد برای آسمانی شدنش. او سال 1394در سوریه و جنوب غرب حلب به شهادت رسید. نکته جالب درباره این شهید این است که این شهید عاشق حفظ قرآن بود و تا زمان ازدواجش حدود ۶ جزء قرآن را در حافظه داشت و همسرش هم حافظ قرآن است؛ همیشه عادت داشت قرآن را با معنی و تامل مطالعه می‌کرد. در ادامه خاطراتی قرآنی این شهید را به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی همسر ایشان از کتاب «مدافعان حرم» اثر ناصرکاوه را می‌خوانیم:
  حمید عادت داشت هر روز 2 صفحه از قرآن را در ابتدای روز و پایان روز با معنی بخواند و اگر مفهوم و معنای آیه‌ای را به درستی متوجه نمی‌شد، در تماس با دوستان طلبه‌اش می‌خواست که معنا و مفهوم آیه را برایش توضیح دهند و بی‌تفاوت و بدون درک معنی از آیات عبور نمی‌کرد. او هر وقت در منزل فرصتی پیدا می‌کرد، شروع به حفظ قرآن می‌کرد و موفق شده بود که ۵ جزء از قرآن را حفظ کند. همواره توصیه می‌کرد که خواندن قرآن به‌ همراه تامل و تدبر باشد و پیشقدم در برگزاری برنامه‌ها و دوره‌های انس و ختم قرآن بود. در محل کار با اجرای طرح ختم قرآن، دائماً سایر همکارانش را تشویق می‌کرد تا روزی ۲ صفحه قرآن بخوانند و با مشخص کردن صفحات مورد نظر برای هر نفر، در طول یک هفته، یک‌بار کل قرآن را به این شکل ختم می‌کردند.
  حمید در ایام خاص مثل ایام عید نوروز یا‌ماه مبارک رمضان که فرصت بیشتری داشت، بیشتر وقتش را صرف خواندن کتاب می‌کرد و از من می‌خواست کتاب‌هایی را که خوانده، بخوانم. مطالب مهم و دشوار کتاب را برای هم توضیح می‌دادیم. او معمولاً کتاب‌ در اختیار دیگران می‌گذاشت یا اهدا می‌کرد. یکی از به‌یادماندنی‌ترین خاطراتی که از او دارم این است که قصد داشت به مسلمان اهل تسننی که به تازگی به مذهب شیعه گرایش پیدا کرده بود، 2کتاب «نهج‌البلاغه» و «الغدیر» اهدا کند که به‌علت اعزام به سوریه این امر مقدور نشد. پس از شهادت‌ حمید، این دو کتاب را از طرف شهید به آنها اهدا کردم.
   به هر ماموریتی که اعزام می‌شد، همیشه یک قرآن کوچک همراه خود می‌برد و در جیب لباس نظامی خود می‌گذاشت. قبل از اعزام به سوریه که وسایلش را آماده می‌کردم، گفت وسایل اضافی نگذار، اصلاً همه وسایل را بردار و فقط قرآن را بگذار. در ایامی که در سوریه بود، به‌گفته همکارانش حتی تا لحظات قبل از شهادت، انس با قرآن داشت. هنگام شهادت، قرآن همراهش که آغشته به خونش شده بود را یکی از دوستانش به یادگار برداشت.

این خبر را به اشتراک بگذارید