رانت هویتیابی
عبدالله گنجی- مدیرمسئول
تاکنون نگاه بدبینانهای به آوردههای اقتصادی و شغلی فرزندان برخی مسئولان جمهوری اسلامی وجود داشته است که محل منازعه رسانهها و تریبونها بوده است. گویاترین عبارت برای معرفی این جماعت که مصطلح نیز شده است «رانت اقتصادی» است. این موضوع کموبیش قابل ردیابی است و هنوز هم از بین نرفته است. اما نوع دیگری از رانت در عمر جمهوری اسلامی وجود دارد که اقتصادی نیست اما آن براساس رابطه آقازادگی در قالب «رانت هویتیاب» خودنمایی میکند. معنای دقیقتر عبارت این است که بعد از فوت و رحلت «آقاها»، آقازادگان اصرار دارند با تابلوی آقای دیروز حتی اگر هیچ قرابت فکری-سیاسی نیز با پدر نداشته باشند، دیده شوند. پدر منبع ارتزاق شخصیت و هویت است و فرد بدون هویت پدر در عرصه سیاسی گم خواهد شد.
البته آقازادگانی نیز هستند که بعد از پدر در تراز پدر ظهور و بروز دارند و همسو با انقلاب اسلامی و در عین سلامت مالی و اخلاقی همراه هستند. اما آنچه در این وجیزه مدنظر است، آقازادگانی است که اصرار دارند راه دیگری غیر از پدر طی کنند اما در قاب پدر دیده شوند که این رویه خود یکی از مشربهای تحریف انقلاب اسلامی است. اخیرا فرزند امامجمعه اسبق و فقید شیراز - که هم اصولی و هم نواندیش بود- مطالبی را درباره مبنای مشروعیت نظام دینی نوشته است که با ادبیاتی نازلتر همان سخنان کدیور و سروش دهه1370 است. چرا این آقازادگان در حیات پدر چنین نمیگفتند؟ زیرا یا صلاح نمیدانستند یا اجازه نداشتند یا در شعاع پدر دیده نمیشدند. این جنس آقازادگان را میتوان نقطه عزیمت برای شناخت یک قاعده در ایران یافت و با تعمیم به نمونههای دیگر از نظر انگیزه به دستهبندیهایی رسید. دستهای هستند که تصویری از پدر ارائه میکنند که گویی روزگاری یک جمهوری اسلامی رویایی و از جنس مدینه فاضله وجود داشته است که پدر در آن زیست و فعالیت داشته و باید نسل امروز غبطه آنرا بخورند. چون اصل تکریم رفتگان در ایران فرهنگ است، بنابراین آنچه از پدر ارائه میکنند به حرمت فرد سفرکرده مورد نقد و بررسی هم قرار نمیگیرد و راستآزمایی صورت نمیگیرد. دستهای هستند که احساس میکنند مخالفخوانی با هویت به ارث رسیده، واجد وزانت بیشتری است و میتوان با تکیه بر پدر دیروز «خودِ مستقل» از جمهوری اسلامی را به نمایش گذارد و تلاش مینمایند پدری را ارائه کنند که ارتباطی با روندی که منجر به وضع موجود شده است، ندارد. لذا برای رهانیدن خود، پدری را ارائه میکنند که یا هیچکاره بوده است و پس رفته یا سخن او شنیده نشده است و رفته است.
دستهای احساس میکنند برای دیدهشدن باید خلاف آب شنا کنند و پدری را تفسیر میکنند که او هم خلاف شنا میکرده اما کار صحیحی انجام میداده است.
دستهای احساس میکنند حق آنان است که در تراز پدر تحویل گرفته شوند و جمهوری اسلامی به این خواسته بیتوجه است. بنابراین کوک ساز ناهمسو را عاملی برای بهتر دیدهشدن میدانند که در سیره نظام جمهوری چنین باجدهی به این جماعت وجود ندارد.
دستهای برند پدر را جایگزین خلأ دانایی و محتوای خود میکنند و بیسوادی خود را اینچنین مخفی و با محبوبیت پدر، به بمباران نظام جمهوری اسلامی مشغولند. البته ممکن است آقازادهای خود دارای درجات و سوابق علمی و صاحب تألیف و مشرب و اجتهاد باشد که میتوان آن را صرفاً وارث ژنتیک پدر دانست. از فکر خود بهره میبرد، چارچوب اندیشه دارد و دیگران نیز بهراحتی میتوانند نسبت مشرب فکری وی را با پدر بررسی کنند و میزان افتراق یا اشتراک آن را به قضاوت بنشینند. این دسته را باید محترم شمرد.
القای فاصله با پدر با حال جمهوری اسلامی از سوی برخی آقازادگان بهصورتی است که بعضاً در جمعهای سیاسی برخی دانشجویان منتقد امروز و بیخبر از دیروز، تصاویر شخصیتهای محوری صدر انقلاب در کنار مرحوم مصدق، بازرگان و گلسرخی قرار میگیرد.
بعضاً صفبندی را میسازند که شهید بهشتی، مطهری، بازرگان، طالقانی، مصدق ، هاشمی، شریعتی، منتظری و حتی امام در یک دسته قرار میگیرند و این نقطه عزیمت تحریف مسیر امام و انقلاب اسلامی است. بنابراین لازم است در مسیر صیانت از اندیشه یاران صادق و همسو با امام علاوه بر مبارزه با «رانت اقتصادی» با «رانت هویتی» نیز مبارزه شود و از آقازادگان بدون آقای امروز، بخواهیم اگر صاحب اندیشه و آورده فکری و علمی هستید، بسمالله، در غیر این صورت پدر را واگذارید و برای دیدهشدن خود از آن وزانت تثبیتشده، ارتزاق نکنید. ملاک حال امروز افراد است نه حال پدران دیروز آنان. خود را برای لحظاتی از پدر مستقل بدانید و اندازه خود را در خلوت بسنجید؛ شاید واقعگرایی کمک کند که از فضل پدر تو را چه حاصل؟