مردمگرایی در گام دوم انقلاب
هرچه فاصله بین مردم و مسئولان کمتر شود، میزان اعتماد مردم به مسئولان بیشتر میشود. گاهی این کاهش فاصله به افزایش مطالبهگری مردم از مسئولان نیز میانجامد که البته مطلوب است و نشان از قدرت پاسخگویی مسئولان دارد. آنچه مهم است اینکه هر چه جلوتر میرویم نیاز به همگرایی بین مسئولان و مردم اهمیت زیادی پیدا میکند. بهعبارتی آنجا که سخن از تحقق تمدن نوین اسلامی میگوییم نقش مردم و ارتباط آنها با حکمران اسلامی بیش از گذشته پراهمیت تلقی میشود؛ چراکه روند دولتسازی و جامعهسازی اسلامی در ارتباط و هماهنگی با یکدیگر است. هر آنچه ما در جامعهسازی اسلامی انتظار داریم پیرو آن باید در مرحله دولتسازی با روند مؤثری پیگیری شود؛ از اینرو دولت اسلامی زمانی بهصورت مؤثر عمل میکند که جامعه و مردم اسلامی همراه آن باشند.
این همراهی میسر نمیشود به غیراز اینکه مردم بتوانند خود را بدون هیچ چالشی در کنار حکمران اسلامی احساس کنند.
بستر این همراهی قطعا مردمی ماندن و جزئی از مردم ماندن حکمرانان اسلامی است. در این زمینه محسن محمدیخانقاهی، دبیر اندیشکده استقلال و آزادی اندیشگاه بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی به همشهری گفت: انقلاب اسلامی از ابتدای شکلگیری یک انقلاب مردمی بوده و نظام سیاسی برآمده از آن نیز یک نظام مردمی و مردمپایه است. آنگونه که پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس حکومت جمهوری اسلامی کاملا متکی به مشارکت فراگیر لایهها و طیفهای مختلف جامعه ایران بوده باید در ادامه راه فرایند دولتسازی نیز که در آن قرار داریم مردممحور باشد. اساسا دستیابی به تمدن نوین اسلامی نیز نیازمند ایجاد یک جامعه فعال، مشارکتجو، مسئولیتپذیر و قدرتمند است و این یعنی انقلاب اسلامی از ابتدا تا آن افق تمدنی کاملا مردممحور و مردمپایه است.
وی افزود: طبیعی است که در جمهوری اسلامی مسئولان نیز باید از مردم و برای مردم باشند. بدین معنا که سبک زندگی، منش و نگرش آنان باید چون آحاد مردم و آرزو، همت و اندیشه آنان معطوف به دفاع از حقوق مردم و تامین نفع و آسایش آنان باشد. نکته مهم این مردمی بودن مسئولان، عمل به وعدهها و پیمانهای آنان با مردم است.
اساسا تفاوت مردمسالاری دینی با نمونههای غربی در آن است که مسئولان و کارگزاران اسلامی محدود به حلقههای قدرت و ثروت نشده و در خدمت آنان نیستند و نباید باشند، بلکه از بطن جامعه برآمده و برای مردم باید باشند؛ چراکه در اغلب موارد منافع و خواستهای حلقهها و گروههای ثروت و قدرت در تضاد با خواست نفع عمومی است و اینجاست که کارگزار نظام اسلامی کاملا در جانب خواستها و منافع عمومی قرار میگیرد. از این جهت حضور مسئولان در بطن جامعه و حفظ رابطه با مردم سبب میشود تا بهصورت دقیقتر با خواستها، نیازها و مسائل آنها آشنا شده و توسط حلقههای اداری و بروکراسی مهندسی و ایزوله نشوند.
بنابراین از مهمترین وجوه مردمی بودن مسئولان دفاع از عدالت و پیگیری مجدانه آن است؛ چرا که آنچه بهمعنای واقعی سبب خیر، نفع عمومی و قدرتمند شدن جامعه و مردم میشود، مقابله با تبعیضها، انحصارها و بسترهای فساد است و در نقطه مقابل عادلانه ساختن سیاستها و برنامههاست. همچنین صداقت با مردم و اعتماد به آنها از مهمترین وجوه مردمی بودن مسئولان است و این امر در افزایش اعتماد و مشارکت جامعه در امور مختلف نقشی تعیینکننده دارد. همچنین برای مردمی ماندن مسئولان نیز یک وجه مهم آن است که سبک زندگی و منش آنها کاملا همگام با بطن جامعه باشد؛ بهعبارتی مسئولان بتوانند رابطه نزدیک خود را با مردم حفظ کنند. بدیهی است زمانی که مردم احساس کنند با مسئولان فاصله طبقاتی زیادی دارند، روند پذیرش، اقناع، مشارکت و همگرایی بین مردم با مسئولان کاهش پیدا میکند.
محمدیخانقاهی تأکید کرد: در گام دوم انقلاب اسلامی نیاز است تا همگرایی مسئولان با مردم نهادینه و بیشتر شود. بدیهی است که از وجوه مردمی بودن دفاع از مشارکت فراگیر جامعه در امور عمومی، سیاسی و اقتصادی و همچنین نهادینه ساختن این مشارکت است. از سوی دیگر باید نهادهای برآمده از متن جامعه را در حوزه تصمیمگیری، تصمیمسازی و سیاستگذاری بهمعنای واقعی کلمه مشارکت داد و از تمرکز موجود در اداره کشور کاست و حکمرانی محلی را تقویت کرد.
بهعبارتی برونسپاریها در حوزه دولتی به سمت حوزه مردمی تا جایی پیگیری شود تا روند مشارکتجویی مردمی تقویت و اعتماد بین مردم و مسئولان افزایش پیدا کند. حکمرانی محلی گزینه مطلوبی برای همگرایی بیشتر مردم و مسئولان و مردمی ماندن آنهاست؛ روندی که به مسئولان کمک میکند که بیشتر در امر سیاستگذاری و تصمیمسازی کلان فعالیت کنند و امور خرد و میانی را در بستر حکمرانی محلی قرار دهند.
بدیهی است که هر چه حکمرانی محلی تقویت شود، چالشهای سیاستگذاری دولتی در محوریت پیدا کردن مسئله و چالشها و راهحلیابی کمتر میشود.