نیمنگاهی به افکار فوکویاما درباره ایران
چه کسانی از بازدارندگی ایران میترسند؟
صفیه رضایی، روزنامهنگار
انقلاب اسلامی ایران انقلابی فراگیر هم بهلحاظ هدفها و آرمانها و هم به لحاظ ماهیت مردمی است. انقلابی که توانست در کنار بسیج عمومی داخلی، تأثیرگذاری زیادی بر ملل دیگر داشته باشد و همین گستره تأثیرگذاری باعث شده که توجه محققان و مفسران نسبت به آن بیشتر باشد؛ همراه با قدرتگیری جمهوری اسلامی و بالارفتن قدرت بازدارندگی آن طبیعی است که توجه متفکران جهانی نسبت به این رویه و بالارفتن قدرت اثرگذاری جهانی انقلاب اسلامی بیشتر شود. در این میان دشمنان انقلاب فرضیههای خود از این قدرتگیری و گستره بازدارندگی را با ایرانهراسی و اسلامهراسی و دوستان انقلاب با الگوگیری و الهامگیری از آن را مطرح میکنند. یکی از محققانی که در یک جدال تمدنی ترسیم شده، مانور ایرانهراسی و اسلامهراسی را تا به اکنون اجرا کرده، فرانسیس فوکویاماست. وی استاد دانشگاه جان هاپکینز و فیلسوف سرشناس آمریکایی و نویسنده کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان» است. بر مبنای نظریه پایان تاریخ فوکویاما، نظام لیبرالدمکراسی بهویژه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بهصورت جریان غالب و مسلط درآمده که همه کشورها باید در برابر آن تسلیم شوند. بهعبارتی، فوکویاما در این نظریه معتقد است که آخرین تلاشها و مبارزههای ایدئولوژیک مختلف در لیبرال دمکراسی معنا میشود.
بنابراین لیبرال دمکراسی بهترین نظام سیاسی است که بدیلی برای آن وجود ندارد. فوکویاما همچون استاد خود هانتینگتون به نبرد تمدنی اسلام و غرب اعتقاد دارد و درنظریه پایان تاریخ نیز تلاش کرده که برتری غرب و نظام لیبرال دمکراسی را توجیه سازد. هرچند وی پس از چندینسال، از این نظریه عقبنشینی کرد اما بخشهای دیگر نظریهاش بهویژه در قسمتی که بر تضاد اسلام و غرب تأکید میکند، مورد بازنگری قرار نگرفته است. ضمن اینکه اصل چالش بین اسلام و غرب را بیش از تضاد سیاسی متعارف قلمداد میکند؛ این نگاه تبدیل به نوعی اسلامهراسی نیز شده است؛ تا جایی که هر نوع جنبش و نهضت اسلامی را تهدیدی علیه تمدن غرب قلمداد میکند. اما در این میان نگاه به انقلاب اسلامی ایران و نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران متفاوت است؛ چراکه این انقلاب را متفاوت از نهضتهای اسلامی دیگر میداند. جمهوری اسلامی ایران به نوعی احیاگر اسلام سیاسی قرن بیستمی است که دقیقا رقیب دمکراسی غربی تعبیر میشود. این در حالی است که فوکویاما در کتاب پایان تاریخ و آخرین انسان اذعان میکند که جهان سوم هنوز در تاریخ فرو رفته تا حدی که در تحول ایدئولوژیک جهان امروز و فردا هیچ نقشی ندارد و بنابراین در این بخش دنیا هم نظام لیبرال دمکراسی هماوردی نخواهد داشت. ضمن آنکه معتقد است: «فرهنگ غربی است که ارزشهای حاکم را بر کشورهای دیگر جهت میدهد و این ارزشها به ابزار تصویرگری جهان در میان تودهها و نخبههای جهان سوم تبدیل شده است.»
اعتراف به ایرانی قدرتمند
وی در کتاب نظم و زوال سیاسی متذکر میشود که در اوایل قرن بیستویکم، انواعی از حکومتها وجود دارند که خود را بدیلترین و اصیلترین جایگزین لیبرال دمکراسی میدانند. وی در این راستا از ایران در کنار چین و روسیه نام میبرد. بهعبارتی وی در این کتاب برخلاف نظریات قبلی خود، نهتنها دمکراسی لیبرال را نهایت تاریخ فرض نمیکند که معتقد است الگوی جمهوری اسلامی ایران میتواند بدیلی برای نظامهای غربی باشد. این هراسانگیزی مقدمه مواضع گوناگونی است که وی در سخنان خود علیه انقلاب و جمهوری اسلامی ایران داشته است. گویا قدرت فرهنگی و تمدنی اسلام که جمهوری اسلامی ایران طلایهدار آن است، فوکویاما را به باور رسانده است که تهدید برای تمدن غرب جدی است. از اینرو همگام با دولت متبوع خود علیه جمهوری اسلامی ایران اقدام کرده است. کلیدواژههای اصلی فوکویاما علیه انقلاب و جمهوری اسلامی ایران در قالب مفاهیمی همچون؛ القای بیثباتی سیاسی و همچنین، بسته و تمرکزگرا بودن نظام جمهوری اسلامی ایران؛ و دوم؛ اذعان به قدرتمندی و تحولخواهی ایران و لزوم مقابله سخت و نرم با آن قابل بررسی است. فوکویاما مدام در صحبتهای خود بر این نکته تأکید میکند که ایران در عین اینکه تهدیدی برای نظم جهانی است، کشوری از درون بسته و توتالیتر است. موضعگیری این نظریهپرداز سرگردان ناشی از تقابل نرم با جمهوری اسلامی ایران و در مسیر اهداف دشمنان انقلاب همچون آمریکا تعبیر میشود. فوکویاما در کتاب نظم و زوال سیاسی به قدرت ایران در برابر ابرقدرت آمریکا اشاره میکند. ضمن اینکه در سخنان خود بر لزوم مقابله با این قدرتگیری و قدرتمندی تأکید میکند. بهنظر میرسد که سخنان فوکویاما به عنوان یک متفکر و استراتژیست حاوی چند نکته باشد؛ نخست اینکه انقلاب اسلامی، انقلابی مردمی و درواقع مردمیترین انقلابها بوده است که توجه ملتها را بهخود جلب کرده و آنها را تحتتأثیر قرار داده است. همین امر باعث کاربرد لفظ تحولخواهی یا ایجادگر نظم دیگر جهانی از جانب فوکویاما برای ایران است. نکته دیگر اینکه جمهوری اسلامی ایران در تقابل با غرب، نگاه به شرق را استراتژی اصلی خود میداند؛ روابط دوجانبه مطلوب با چین و روسیه - بهعنوان قدرتهایی که در مقابل آمریکا ایستادهاند و ابرقدرتهای آینده هستند - این مسئله را یادآوری میکند. بدیهی است این سطح از همکاری میتواند تحریمهای یکجانبه علیه ایران را بیاثر کند. نکته دیگر اینکه ایران توانسته قدرت بازدارندهای شناخته شود که تهدیدی علیه منافع آمریکا در منطقه خاورمیانه باشد؛ تهدیدی که میتواند زاویه نگاه ابرقدرت آمریکا را دچار چالش کند و حتی آمریکا را از منطقه به عقب براند.