زهرا اردشیری| خبرنگار:
می گویند در عصر قاجار مجازات مجرمان و گناهکاران چه به حق و چه ناحق بهدلیل نبود دادگستری و تشکیلات اداری به روشهای دلخواه و گاهی عجیب صورت میگرفت. مرسومترین و معمولترین شیوه تنبیه مجرمان در طهران قدیم چوب و فلک بود و برای آنکه تنبیه خاطیان موجب عبرت بقیه مردم شود در قسمتهای مختلف شهر سکویی به نام فلکه وجود داشت و هر مجرمی در هر محلی که دستگیر میشد در نزدیکترین فلکه به محل وقوع جرم مورد تنبیه و فلک قرار میگرفت.
مثلاً اگر شخصی دزدی میکرد، رشوه میگرفت و... صاحبمال یا سایر افراد بهسرعت مأموران حکومتی را صدا میزدند. آنها مجرم را بلافاصله روی زمین میخواباندند، پاهایش را در فلک گذاشته، دو نفر فراش دو سر فلک را میگرفتند و فراشی دیگر با ترکهای خیس که معمولاً از چوب درخت آلبالو درست میشد به پاهای مجرم میزد؛ حتی تعدادی هم ترکه ذخیره داشتند. چون گاهی اوقات ترکهها میشکست که در این صورت از ترکههای ذخیره استفاده میکردند.
قدیمیترین عکسهای مراسم چوب و فلک در طهران قدیم را میتوان در عکسهای آنتوان سوریوگین، عکاس روسی دید. «محمدحسن بیگی» در کتاب «تهران قدیم» مینویسد: «برای فلککردن در اکثر قسمتهای مختلف شهر سکویی بهنام فلکه وجود داشت تا شخص را به نزدیکترین فلکه ببرند اما بعد از منسوخشدن مجازات فلک، سکوهایی که برای فلکه ساخته بودند صاف شد و حتی بعضی از آنها بهصورت میدانهای گلکاریشده درآمد ولی تا سالها بعد مردم شهر از میدانهایی که بهجای فلکههای سابق ایجاد شده بود با عنوان فلکه یاد میکنند و حتی این واژه به زمان ما نیز رسیده و بسیاری از عوام، میدانهای شهر را با عنوان فلکه مورد اشاره قرار میدهند.»
فرهنگ بر و بچههای ترون
برگرفته از کتاب فرهنگ بروبچه های ترون
نوشته مرتضی احمدی
سردرگریبون: مغموم، توخود، افسرده، دلتنگ، دلمرده و بیحوصله.
سرکوفت: سرزنش، توبیخ، ملامت (همچنین: تیر و طعنه).
سرگنگیشگی/ سرگنجشکی: کوفته ریزه با گوشت کوبیده یا چرخ کرده.
شاخ و شانه کشیدن: تهدید کردن، ارعاب، ترساندن، تو دل حریف را خالی کردن. (همچنین: اولدرم بولدرم)
شب چَره: تنقلاتی مانند مغز گردو، مغز بادام، پسته، فندق، توت و انجیر خشک که بیشتر در شبنشینیهای خانوادگی در زمستان مصرف میشد.
شکم کسی پیه آوردن: چاق شدن، شکمگنده شدن.
صداش از جای گرم درمیآید: دلش خوش است، غمی به روزگار ندارد، شکم خودش سیر است و خبر از دیگران ندارد. نفسش از جای گرم درمیآید.
طیّاره: هواپیما (همچنین: آروپِلَن).
عصا قورت داده: صاف و شق و رق ایستاده (مثل چوب علی موجود).
عقبافتاده: عقب مانده، اُمّل، کندذهن، منگل.
فلک کردن در فلکهها
در همینه زمینه :