اقتصاد دانشبنیان، لازمه نقشیابی ایران در تقسیم کار جهانی
از ابتدای دوره قاجار بود که بهدلیل شکست ایران در برابر روسها در 2جنگ پیاپی، ایران وارد نظام اقتصاد جهانی شد. درواقع، اگرچه بر اثر پیامدهای اجرای ضمیمه تجاری- اقتصادی قرارداد ترکمانچای، ایران وارد اقتصاد جهانی شد، اما بهدلیل ضعف زیرساختهای تولید از یکسو و نگاه غارتگرانه طرفهای خارجی به اقتصاد ایران از سوی دیگر، ایران در حاشیه یا پیرامون اقتصاد جهانی قرار گرفت و برای آن 3کارویژه تعریف شد که عبارتند از: تأمین مواد خام مانند ابریشم، نفت و در وهله بعدی برخی محصولات کشاورزی و باغی، واردات کالاهای مصرفی (بهطور عمده از روسیه و انگلیس) و استفاده این کشورها از نیروی کار ارزانقیمت در ایران. این کارویژهها بر اثر گذر زمان، تثبیت و تداوم پیدا کرد؛ بهگونهای که در 2قرن اخیر تاکنون، تلاشها برای عبور از این تنگنای ساختاری در اقتصاد بینالملل، چندان موفق نبودهاست. درواقع، ایران ناخواسته با یک وضعیت تحمیلی در نظام تقسیم کار جهانی مواجه بوده و این وضعیت، همواره اثرات محدودکننده بر اقتصاد ایران داشته است.
نکته مهم در این میان آن است که این نظام تقسیم کار در قرن 15میلادی شکل گرفته و ایران در قرن18 میلادی بود که وارد آن شد. در این نظام تقسیمکار، قدرت صنعتی مهمترین ملاک تعیین جایگاه هر کشور بود. با اینحال، از حدود 50سال پیش، بهدلیل روی آوردن اقتصادهای صنعتی به توسعه ظرفیتهای دانشبنیان، که طی آن شاهد فاصلهگیری این اقتصادها از صنعتی شدن و روی آوردن بیشتر آنها به کارآفرین و دانشبنیان شدن هستیم، بهنظر میرسد که نظام تقسیمکار نوینی در جهان درحال شکلگیری و تثبیت است.
در این نظام تقسیم کار نوین، کشورهای صنعتی با انتقال صنایع خود به کشورهای در حال توسعه، بر توسعه ظرفیتهای کارآفرینی ازطریق دانشبنیان کردن اقتصاد خود پرداختهاند. براین اساس، تقسیمکار نوین بر مبنای دوگانه صنعتی بودن (کارخانهدار بودن) و دانشبنیان بودن (کارآفرین بودن) تعریف میشود.
مهمترین نکته در این زمینه آن است که در این شرایط، اقتصادهای دانشبنیان با کمترین هزینه، میتوانند بیشترین ارزشافزوده را خلق کنند و در عین حال، از پیامدهای زیستمحیطی توسعه صنعتی مانند آلودگی هوا هم مصون بمانند؛ بنابراین امروزه، قدرت، اعتبار و ثروت از آن کشورهایی است که به سمت دانشبنیان کردن تولید و اقتصاد خود که نمونههای آن را میتوان در فعالیتهای استارتآپی دید، حرکت کردهاند.
با توجه به آنچه گفته شد، تأکید رهبر معظم انقلاب بر دانشبنیان کردن تولید که البته سابقهای بیش از آنچه در شعار امسال مطرح شده دارد و نمونههای آن را میتوان در حمایتهای مکرر ایشان از شرکتهای دانشبنیان، نامگذاری سال1387 به «نوآوری و شکوفایی» و... دید. براین اساس، تلاش دراین زمینه به 2منظور عمده صورت میگیرد:
1- برای عبور از وضعیتی که در طول تاریخ در نظام تقسیمکار جهانی بر ایران تحمیل شدهاست و تحقق این شعار چنین فضایی را بر بخشهای مختلف کشور حاکم کرده و ایران را از این ظلم تاریخی نجات خواهد داد.
2- نقشیابی ایران در نظام تقسیمکار نوین جهانی. براساس نکته اخیر میتوان گفت که رهبرمعظم انقلاب با درک دقیق روندهای حاکم بر جهان، راهبردی را برای پیشرفت اقتصاد کشور تعیین کردهاند تا ضمن جبران عقبافتادگیهای گذشته و فراتر رفتن از وضعیت تحمیل شده تاریخی بر ایران، آینده پیشرفت ایران را هم تضمین کند؛ بنابراین میتوان گفت که تأکید بر دانشبنیان کردن تولید و اقتصاد، راهبردی است که مبتنی بر واقعیتهای کنونی و آینده اقتصاد بینالملل طرح شدهاست؛ لذا میتوان گفت که حرکت به این سمت، لازمه عبور موفق از پیچ تاریخیای است که رهبرمعظم انقلاب به آن اشاره داشتند.
نکته امیدبخش در این میان که اتفاقاً با بخش دیگر شعار امسال، یعنی اشتغالآفرینی ارتباط دارد، آن است که با دانشبنیان شدن تولید و اقتصاد، برای جوانان تحصیلکرده و بیکار در کشور، اشتغالزایی هم صورت میگیرد؛ زیرا بیکاری در کشور معطوف به کارگران ساده و بیمهارت نیست، بلکه متمرکز بر جوانانی است که تحصیلکرده و با مهارت هستند و با توسعه ظرفیتهای دانشبنیان، میتوان بهخوبی از ظرفیتهای آنها استفاده کرد.