اگر شهردار بودیم
حامد فوقانی- دبیر گروه شهر
خودتان را جای شهردار تهران تصور کنید. حالا چه کاری برای پایتخت انجام میدهید؟ شاید خیلیها شعارهای پرطمطراق سر دهند و مثلا بگویند در عرض 2سال، کاری میکنند تا معضل آلودگی هوا رفع شود. یا عدهای هم بگویند کاری میکنند تا همه جای شهر پر شود از درخت و گل؛ یا شاید هم فردی ادعا کند که گره از ترافیک تهران باز میکند. البته که برخی هم با نگاه واقعبینانه و شناخت دقیق از شهری که در آن زندگی میکنند و با درنظرگرفتن شرایط جغرافیایی، جمعیتی، زیستمحیطی، فرهنگی، مشکلات و چالشهای موجود، نیازها و با آگاهی نسبت به علوم مدیریت شهری، شهرسازی، معماری و عمرانی، برنامههای کاری را اعلام خواهند کرد که بهمعنای واقعی شدنی و اجرایی هستند. حالا بماند که همین برنامهها درصورت اقدام، چقدر کارایی و اثربخشی خواهند داشت یا چقدر به مشکلات قبلی خواهند افزود.
با همه اینها نکته اینجاست که شهردار تهران بودن، به واقع کاری سخت بهحساب میآید؛ این سختی در همه دورههای شهرداری از ابتدای بلدیه تاکنون به شکلهای مختلف خودش را نشان داده؛ و گاهی اوقات، سختیهای اداره شهر بیشتر و بزرگتر و گاهی هم کمتر و کوچکتر بوده است. به هر ترتیب تهران شهری است با پیچیدگیهای فراوان و در شرایط فعلی با ضرورتهای خاص خود. برای همه واضح است که پایتخت ایران با مشکلات اولویتداری مانند ترافیک، آلودگی هوا، آسیبهای اجتماعی و بافت فرسوده دست و پنجه نرم میکند. اما آیا میتوان همه اینها را حتی در بهترین حالت درآمدزایی مرتفع کرد؟ (طبق آمار موجود، 2سال است که مهمترین منبع درآمدی شهرداری یعنی فروش تراکم با رکود مواجه بوده و بسیاری از منابع پایدار و دولتی به دستش نرسیده و تنها مدتی است تلاش میشود تا قفلها از سر راه شیوههای تامین اعتبار، برداشته شود.) به ضرس قاطع در پاسخ باید گفت در کوتاهمدت چنین چیزی امکانپذیر نیست. پس چه باید کرد؟ آیا باید چنین موضوعاتی را نادیده گرفت و صورت مسئله را پاک کرد؟
نگاه منطقی شهری میگوید که تهران را باید همین که هست، تا حد زیادی قبول کرد اما در عین حال تا جای ممکن از هر فرصت و اقدامی برای بهترشدن حال و روزش دریغ نکرد. برای روشنتر شدن قضیه بیایید چند واقعیت تهران را با هم مرور کنیم. تهران دیگر نیازی به بزرگراهها و پلهای عجیب و غریب ندارد؛ هرچقدر که جا داشته، از هر طرف بزرگ شده؛ به میزان کافی مرکز خرید دارد؛ با کمبود منابع آبی روبهروست؛ بعضی از محلههایش با مشکل فراوانی آسیبهای اجتماعی از نظر حضور زیاد معتادان و بزهکاران مواجه هستند؛ 4560هکتار بافت فرسوده دارد که عمدتا در مناطق جنوبی واقع شدهاند؛ سرانه فضای سبزش به ازای هر شهروند به 16.45مترمربع میرسد و با این حال در مناطق کمبرخوردار زیر 10مترمربع است.
اگر چنین واقعیتها و سایر موارد مشابه با آنها را برای تهران درنظر بگیریم، آن وقت میتوان انتظارات معقول و منطقی داشت و اگر در جایگاه شهردار یا مدیر شهری بود، برنامههای اجرایی درست ارائه کرد. بر همین اصل است که اکنون نمیتوان انتظار داشت تا شهرداری تهران پروژههای بزرگمقیاسی مثل بزرگراههای طولانی اجرا کند؛ یا مثلا خط 10مترو را ظرف یکی دو سال احداث کند؛ یا کاری کند تا تمام اتوبوسهای تهران نونوار شوند. اما میتوان انتظار داشت که با اقداماتی چهره شهر از وجود آسیبهایی مثل معتادان متجاهر پاک شود، یا محلهای که یکورزشگاه کوچک برای تفریح ندارد، صاحب یک فضای ورزشی شود، معابر تا حدی زیاد مناسبسازی شوند و دست سودجویان از حوزه پسماند کوتاه شده و راههای فساد در شهرداری بسته شود. همچنین شهرداری میتواند خطوط فعلی مترو را کامل کند و 18پروژه بزرگراهی نیمهتمام که تأثیرش نزدیکشدن 123کیلومتر مسیر برای شهروندان است، را به پایان برساند. در ضمن میتوان از شهرداری خواست تا برنامههای فرهنگی مناسبی برای اعیاد و مناسبتهای ملی و مذهبی، طرحهای خلاقانه برای رنگ و لعابدار شدن شهر و پروژههایی برای ایجاد فضاهای بازی مخصوص کودکان و ورزش معلولان را به اجرا درآورد تا سطح نشاط اجتماعی افزایش پیدا کند. همه اینها در نهایت باعث خواهد شد تا چهره تهران از غیرضروریها پاک شده و زیبایهایش هویدا شود.