رویکرد رضاخان به دانشگاه و دانشجو در آیینه یک بازخوانی
دلنگران آزادیخواهی دانشجویان!
معصومه رضایی؛ تاریخپژوه
رضاخان بهرغم ادعاها و اقدامهایی که برای گسترش آموزشهای جدید در ایران و بهویژه سازماندهی دانشکدههای پراکنده و تاسیس دانشگاه تهران کرد، همواره نگران این موضوع بود که محصلان و دانشجویان، به افکار آزادیخواهانه روی بیاورند. وی انتظار داشت که دانشجویان از تمدن غرب، فقط آموزههای صنعتی و آداب فرنگی را یاد بگیرند و چگونگی نظامهای سیاسی و آزادیهای موجود در آن جوامع را نیاموزند و در کشور ترویج نکنند. با این همه و در عمل، منع دانشجویان از یادگیری جنبههای سیاسی و اجتماعی این تمدن، امکانپذیر نبود. از طرف دیگر دیکتاتوری رضاشاه و وابستگی آن به غرب و نابرابریهای موجود درجامعه، زمینههای نارضایتی دانشجویان را فراهم آورده بود. درسال1309، دانشجویان ایرانی مخالف مقیم اروپا، با تشکیل کنگرهای درکلن، خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی و ایجاد جمهوری شدند و رضاشاه را آلت دست امپریالیسم انگلیس خواندند! در سال بعد، گروهی از دانشجویان مقیم مونیخ که با اعضای باقیمانده فرقه کمونیست ایران، همکاری نزدیکی داشتند، نشریه جدیدی به نام «پیکار» منتشر کردند.
رضاشاه برای رویارویی با اینگونه فعالیتها، دولت آلمان را وادار کرد تا از انتشار آن جلوگیری کند و به مجلس فرمان داد تا قانونی برای حفظ امنیت ملی تصویب کند. براساس این قانون، اعضای سازمانهایی که «پادشاهی مشروطه» را به خطر میانداختند، یا «مرام اشتراکی» را تبلیغ میکردند، به 10سال زندان محکوم میشدند! البته وضع و تصویب چنین قوانینی، نتوانست از مخالفتها جلوگیری کند. اعتراضهای دانشجویی در اروپا، دنبال شد و در داخل کشور نیز روشنفکران مخالف، خود را بازیافتند.
در این دوران، فعالیت دانشجویان و استادان مذهبی، با توجه به فضای ضدمذهبی حاکم بر جامعه دانشگاهی و محافل روشنفکری و نیز اقدامهای ضدمذهبی رضا شاه، با محدودیت زیادی مواجه بود زیرا بعد از انقلاب مشروطیت، گروهی این گونه تبلیغ میکردند که دلیل عقبماندگی و مشکلات موجود جامعه ایران درمعتقدات دینیاست و تبلیغات دولتی و چپ نیز این موضوع را دامن میزد، بهگونهای که دینداری و عمل به احکام دینی، مصائب زیادی داشت، اما همین گروه، برای حفظ هویت خود، زمینه راهیابی اندیشه دینی به دانشگاه را در سالهای بعد فراهم کرد.
در سالهای 1313و 1315، اعتصابهایی توسط دانشجویان پزشکی و تربیت معلم صورت گرفت. درسال 1316نیز دانشجویان دانشکده حقوق، در اعتراض به هزینههای بیهوده برای آمادهساختن دانشگاه، جهت بازدید ولیعهد، درکلاسها حاضر نشدند! در همان سال، 20فارغالتحصیل دانشگاه که بیشتر آنها در حال گذراندن خدمت سربازی بودند، به جرم پشتیبانی از «فاشیسم» و توطئه برای قتل شاه، بازداشت شدند! رهبر گروه، دانشجوی 26ساله رشته حقوق و دارای درجه ستوان دومی، بهطورپنهانی اعدام شد! در این دوران ایدئولوژی مارکسیسم که پس از انقلاب اکتبر1917.م، بهعنوان یک طرز تفکر مترقی تبلیغ میشد، امیدهایی را در دل برخی از تحصیلکردگان ایرانی، زنده کرد و بهتدریج درصدد دستیابی به جایگاهی، در سطح دانشگاه بود.
این گروه پس از استقرار حکومت رضاشاه، با برنامهریزی خاصی و بهصورت مخفی، حول محور مجله «دنیا» که توسط تقی ارانی منتشر میشد، به ترویج افکار خویش پرداخت.
ارانی در همین دوران، گروهی را سازمان داد که پس از دستگیری، به گروه 53نفر مشهور شد. اعضای این گروه، عمدتاً از دانشجویان و استادان دانشگاه تهران بودند. از دیدگاه این گروه، دولت رضاشاه یک دولت بورژوازی وابسته به اردوگاه سرمایهداری، بهویژه انگلستان بود. ازاینرو تلاش برای برداشتن چنین سیستمی، در زمره اهداف آنان بود. اعضای این گروه در اردیبهشت1316، به اتهام تشکیل سازمان مخفی، انتشار بیانیه ماه می(روزکارگر)، سازماندهی اعتصابهای دانشکده فنی و کارخانه نساجی اصفهان و ترجمه کتابهایی مانند «کاپیتال مارکس» و «مانیفست کمونیست»، دستگیر و به مجازاتهای مختلف محکوم شدند.با این وصف، اگرچه حکومت خودکامه و دیکتاتوری رضاشاه، با ایجاد اختناق، استیلای بیگانگان، سیاستهای فرهنگی ضددینی و گسترش فرهنگ غربی و ایدههای شوونیستی ایران باستان و سیاستهای توسعه شبهمدرنیستی، زمینههای نارضایتی بخشی از دانشجویان و دانشگاهیان را فراهم کرد اما امکان فعالیت سیاسی را، از همگان سلب کرده بود. بنابراین میتوان گفت که جنبش دانشجویی، در سالهای نخست خود که میتوان از آن بهعنوان دوره جنینی یاد کرد، بهدلیل استبداد خشونتآمیز رضاشاهی، در مقابل فضای ضددینی حاکم بر دانشگاهها، کاملاً سکوت اختیار کرده و در این دوره، شاهد تحرک خاصی از سوی این جنبش نبودهایم، هر چند این سکوت، به نوعی بسترساز تحولات بعدی شد.