زردی من از تو، سرخی تو را نمیخواهم...
فاطمه عباسی - روزنامهنگار
20هزار مأمور پلیس به حالت آمادهباش درآمدهاند، اورژانس و آتشنشانی گوش به زنگاند و مردم در این روزهای پر از رفتوآمد و خرید و کارهای عقبافتاده، هر کاری میکنند تا سهشنبه شب را زودتر به خانه برسند تا گرفتار سر و صدای چهارشنبه سوری نشوند. چهارشنبه آخر هر سال به گواه تقویم و رسم و رسوم قدما، قرار است شبی باشد برای جشنی کوچک تا سرخی آتش بر رخمان بنشیند و زردیها و رنج هایمان را دود کند و به هوا بفرستد. اما در چند سال اخیر یا بهتر است بگوییم در یکی دو دهه اخیر همهچیز برعکس شده. رسم و رسوم گذشته و پریدن از بوته آتش، قاشق زنی، شبنشینی و دورهمی رنگ باخته و به جای آن، صدای ترقه و فشفشه تن و بدنمان را میلرزاند. هر سال تعداد زیادی از کودکان و نوجوانانی که در زیرزمین خانههایشان مشغول درست کردن ترقهها و نارنجکهای کوچک دستساز هستند، در آتش میسوزند و اگر زنده بمانند، بهخاطر استفاده و تماس با مواد شیمیایی محترقه و منفجره بهشدت دچار صدمات جسمی و روحی جبران ناپذیری مثل ضایعات پوستی، ریوی، دردهای شدید، سرگیجه، سوختگی اعضای بدن، نابینایی دائم و قطع اعضای بدن میشوند. عدهای هم به جای درست کردن ترقه و نارنجک، این مواد محترقه را میخرند تا به قول نایبرئیس اول اتاق بازرگانی ایران و چین، رقمی معادل 700 تا 800میلیارد تومان در سراسر ایران خرج این ترقهها شود و این پول هم یک راست به جیب سودجویانی برود که از این فرصت استفاده کرده و این مواد را وارد میکنند. با اینکه هشدارهای پلیس و آتشنشانی برای کمتر شدن آسیبها تا حدودی مؤثر بوده، اما همچنان بیمارستان سوانح و سوختگی در چند روز پایانی سال حسابی شلوغ میشود. در یکی دو سال اخیر شهرداری شهر آمستردام هلند برای ایرانیان جایگاههایی را درنظر گرفت تا بتوانند بدون آسیب رساندن به آسفالت خیابان، آتش روشن کنند و سنت چهارشنبه سوری را به جا بیاورند. شهرداری تهران هم چند سال پیش در بوستان ولایت مراسم چهارشنبه سوری گرفت اما استقبال چندانی نشد. شاید بهتر باشد امسال بهجای تمرکز این سنت در یک نقطه واحد در شهر، شهرداری تهران در محلههای مختلف جایگاهی را برای روشن کردن آتش اختصاص دهد تا بچهها به جای ترقه انداختن و سر و صدای مزاحم، از روی آتش بپرند و «سرخی تو از من، زردی من از تو» بخوانند.