به سرخی انار، به رسم چله
فاطمه عباسی|روزنامه نگار
فصل بیرنگ پالتوهای خاکستری نیاز به یک جشن دارد و اگر دیر بجنبیم، جشن های غریبه خود را جایگزین رسوم آشنا خواهند کرد. دلگیری ذاتی زمستان مردم را غمگین میکند و میطلبد که به بهانهای شادی راه بیندازند. با باز شدن درهای جهانی و دنیای ارتباطات، موج کارهای کریسمسی رسانههای آنور آب به ما میرسد و کمکم خودش را جامیاندازد. جذابیت پرزرق و برق و دنیای صدا و نور و رنگی که کارتونها و فیلمها و پیامهای بازرگانی خارجی در این ایام راه میاندازند، بزرگترها را هم جذب میکند چه برسد به بچهها که گاهی کاملا در این سحر مصنوعی جادو میشوند. همین حالا هم در بعضی از خیابانهای شهر، برخی مغازهها کریسمس را خیلی جدی میگیرند و درخت و بقیه نمادهای آن یکی دو هفتهای مهمان ویترینهاست. تازه تقلیدشان را هم کامل میکنند و اسم حراجشان را هم حراج کریسمس میگذارند. چرا؟ واقعا وقتی یلدا هست، چرا کریسمس؟ یلدا به این قشنگی، حیف نیست که قدر ندانیم و جایش را در فرهنگ عمومی محکمتر نکنیم؟ یلدا هویت کاملی برای تبدیلشدن به یک جشن بزرگ ملی دارد ؛ تاریخ مشخص، نمادهای کامل رنگی، رسمهای دوستداشتنی قدیمی که همه پر از دورهمبودن و آداب دوستداشتنی بومی خودمان هستند. شما همین انار را حساب کنید. ارزش یک جشن را ندارد؟ رنگش در تضاد کامل با زمستان میتواند غوغا کند و آن چینش عجیب و درخششی که شبیه هیچچیزی نیست. نمیارزد مهمش کنیم و از این قرمز دوستداشتنی نماد فرهنگی برای یلدا درست کنیم؟ مشکل ما این است که به ماهیت فرهنگی جشنهایمان و به پایدار کردن تصویری برای آنها کمتر فکر میکنیم. برای عمیقتر کردن و سروشکل کامل دادن به آداب و رسومش برنامهریزی نمیکنیم. یلدا بهخاطر ترکیب سبز و قرمز قاچ هندوانه، بهخاطر ارزش تصویری و غذایی بشقاب تخمه و آجیل و بهخاطر انار میتواند به یک جشن بزرگ در زمستان خاکستری و سفید تبدیل شود که بعدها بچههایمان به داشتن آن در فرهنگ بومیشان افتخار کنند؛ به شرطی که با یک برنامهریزی درست، رسمها و نمادهای آن را زنده کنیم و سر و سامان دهیم.