منطق راستیآزمایی و معضل نفوذ
مهدی سعیدی- کارشناس مسائل سیاسی
داستان نفوذ، داستانی تاریخی است که قدمتی به درازای عمر تمدن بشری دارد. همواره کسانی بودهاند که بدون آنکه از صلاحیت لازم برای حضور در جایگاهی برخوردار بوده یا نسبتی با مجموعهای داشته باشند، توانستهاند با سناریوی فریب، نفوذ کرده و اعتمادهایی را به سمت خود جلب کنند. نفوذیها البته برای آنکه بتوانند در مسیر فعالیت خود موفق شوند، از شگردهای مختلفی بهره میگیرند. این شگردها متناسب با وضعیت ذهنی افراد یا گروههایی که قصد دارند به آنها نزدیک شده، نفوذ کرده و بهرهبرداری کنند بهکار گرفته میشوند. کافی است تلاش کنید تا متوجه شوید که دراین بازار چه چیز خریدار دارد و تو چه کالایی برای عرضه در آن داری! بهعنوان مثال نحوه نفوذ به صف اردوگاه اصولگرایان و اصلاحطلبان فرق میکند. نفوذ در اردوگاه اصولگرایان با بهرهگیری از تظاهرگرایی به اسلام و انقلاب ممکن است. در این مواجهه باید تلاش کرد تا خود را نیروی ارزشی یا علاقهمند به ارزشها نشان داد تا اعتماد ایشان را جلب کرد. در مقابل برای نزدیکی به اردوگاه اصلاحطلبان باید خود را منتقد و اپوزیسیون نشان داد، حرفهای ساختارشکنانه زد و تظاهر کنی که موافق وضع موجود نیستی و اتفافا چندان هم با ارزشها نسبتی نداری! نظامهای سیاسی همواره باید تلاش کنند تا جلوی نفوذ چنین افرادی گرفته شود. در نگاه اول شاید بیشترین وظیفه با دستگاههای امنیتی باشد که باید حواسجمع باشند و افراد مشکوک که گامهای ارتباطگیری را با سرعت طی میکنند شناسایی کرده و تحتنظر بگیرند.
اما بخش دیگری از وظایف بر عهده افراد، محافل، احزاب و گروههای سیاسی است که اولا در برابر این معضل هوشمند، حساس بوده و ثانیا برای عضوگیری و ارتباطگیری مبنا و معیاری داشته باشند تا هر کسی نتواند به راحتی به درون سیستم نفوذ کند. خواه این سیستم یک محفل یا تشکل کوچک باشد یا یک حزب بزرگ! برای این امر معیارها و شاخصهایی برای ارزیابی و اعتبارسنجی ادعاهای افراد طرح ریزی شده است تا پس از راستی آزمایی ادعاها، امکان ارتقا و افزایش دسترسی به اطلاعات و میزان رفتوآمد فراهم آید!
این روزها داستان «کاترین شکدم» به ابزاری برای هجمه به نیروهای انقلاب بدل شده است و از او بهعنوان یک نفوذی یاد میکنند که توانسته اعتمادهایی را درون نیروهای انقلاب جلب کند! تورق مطالب منتشره در مورد وی حکایت از آن دارد که این ماجرا بیش از آنکه مبتنی بر واقعیتهای رخ داده اظهار شده باشد، ساخته و پرداخته قصهپردازیهایی است که توسط یک یا چند مغز بیمار طراحی شده است. اما بههرحال چنین شخصی توانسته خود را به جریان انقلابی در رسانهها نزدیک کرده و با برخی شخصیتهای سیاسی شناخته شده ملاقات کرده و عکس بگیرد. جریان اصولگرا باید در مواجهه با این ماجرا درس بگیرد و هوشمندی خود را روزافزون کند تا مجددا از ماجراهایی مشابه ضربه نخورد.
در این میان اصلاحطلبان نیز فرصت را فراهم دیده و توپخانه خود را برای حمله به رقیب سیاسی خود فعال کردهاند. در این بین، فضای مجازی نیز به کمکشان آمده و روزی نیست که شاهد شایعه جدیدی در اینباره نباشیم که توسط جریان رسانهای نزدیک اصلاحطلبان بهطور خاص منتشر میشود! این وضعیت در حالی است که کافی است مروری بر پیشینه اردوگاه اصلاحطلبان داشته باشیم تا لیست بلندبالایی از نفوذیها را بازخوانی کنیم که اینک به آغوش بیگانگان گریختهاند! از قلم بهدستانی که در مطبوعات و رسانههای اصلاحطلبان تا عالیترین سطوح نفوذ کردند، تا نفوذیهایی که در قالب نماینده وارد مجلس ششم شدند و در مسیر ساختارشکنی گام برداشتند! متأسفانه اصلاحطلبان با کمرنگ کردن مرزهای خود با اپوزیسیون، بهشدت بستر را برای نفوذ نفوذیها فراهم آوردند و در طول قریب به دو دهه حکمرانی آنان، ضربات سهمگینی بر پیکره جمهوری اسلامی و اعتماد افکارعمومی وارد شد که به سادگی قابل جبران نیست!
سخن آخر آنکه «نفوذ» یک معضل ملی است که مبارزه با آن اجماع عمومی و خواست و اراده همگانی و هوشمندی و تیزبینی همه گروههای سیاسی کشور را میطلبد. ضمن آنکه دستگاههای امنیتی نیز در مقطع کنونی و پیشرو باید حساستر و دقیقتر از گذشته عمل کنند و حتی ماموریت مراقبت از جریانهای سیاسی را بر عهده بگیرند و راهنماییها و انذارهای لازم را بهطور مستمر به گوش ایشان برسانند. مقابله با نفوذ، مقولهای فراجناحی است که نباید بازیچه دست جناحهای سیاسی شود و مواجهه با آن نباید به فرصتی برای تسویه حساب سیاسی و تخریب رقیب بدل شود.
نفوذیها از بین نمیروند! بلکه از حالتی به حالت دیگری بدل میشوند! و از سوراخی به سوراخ دیگری میخزند! هرچند که مطابق با آموزههای اسلامی، قرار نیست مومن از یک سوراخ دوبار گزیده شود!