مرد «سخن»
حمیدرضا محمدی- روزنامهنگار
اهل آذربایجان است، زاده شهر تکاب، شهر تخت سلیمان، آتشکده آذرگُشَسپ. در 88سالگی - که فردا (دهم اسفند) به این پله از نردبان زندگی گام میگذارد - هنوز که هنوز است، تهلهجه ترکی را در پس گفتار خود دارد و اگر با همزبانی روبهرو شود، به آنچه تکلم میکند، زبان مادری خواهد بود. اما این همه سبب نشده است تا از ایرانیبودنش دست بکشد. او یک ایرانی تمامعیار است و هرجا رفته و هرجا نشسته، بر اهمیت زبان رسمی ایران پای فشرده است. این پایبندی نه از آن رو که سرزمین مادری را به کناری نهاده بل از این جهت است که وحدت ملی را نیک میداند و بر اهمیتش اشراف دارد. او هیچگاه در دام فرقهگراییهای زبانی نیز نیفتاده و لحظهای از توجه به آن فروگذار نبوده است که اگر از آن غافل شده بود و بر طبل زبان بومزاد خود میکوبید، سالهای متمادی از عمر خود را صرف فرهنگنویسی فارسی نمیکرد؛ چه آن زمان که به مؤسسه لغتنامه دهخدا رفت - که تا امروز شاید نیمقرن است که در آنجا حضور دارد - و چه آن موقع که فرهنگ بزرگ سخن را بهدست گرفت و 8سال مداوم برای نگارش 8جلد مصروف و مشغول کرد تا محصولی درآید که عصاره عمرش باشد، و در کنار آن، توابعی چون فرهنگهای فشرده، اعلام، امثال، درستنویسی، کنایات و کودکان سخن بیرون آید.
این همه تنها از «حسن انوری» برمیآید که هرچه کرده منتج به محملی شده برای مفتخربودن امروزمان به زبان محترم و محتشم فارسی و نشان و نشانهای از دوستداریاش به این مام وطن. او اما تنها یک ادیب فرهنگنویس نبوده و نیست؛ بیش از 40سال از عمرش را به تدریس از معلمی دبیرستانهای تکاب تا استادی دانشگاه تربیت معلم گذراند و افزون بر تعلیم، سالها در تألیف کتب درسی زبان و ادبیات فارسی نیز دستی بر آتش قلم داشت. او از تیر1341 که مقاله «فعلهای ماضی را چگونه بکار بریم» را در مجله یغما نوشت، تا امروز، درست 59سال است که مینویسد، و بل بیشتر، و در همه این سالها و دههها در خدمت زبان فارسی بوده و ملیت ایرانی که بهگفته خودش، «بقای ملیت در بقای زبان است.»