گفتاری از استاد شهید مرتضی مطهری ره در باب نسبت جهاد با آزادی فکر و آزادی عقیده
آزادی فکر یا آزادی عقیده؟
آنچه در ادامه از نظر میگذرد بخشی از گفتار استاد شهید مرتضی مطهری ذیل عنوان «جهاد اسلامی و آزادی عقیده» است که متن کامل جلسات آن در صفحات 214تا 263جلد بیستم مجموعه آثار استاد شهید مطهری به چاپ رسیده است. در این گفتار استاد مختصراً به نسبت جهاد در اسلام با آزادی فکر و عقیده پرداخته است.
استاد شهید(ره) میفرمایند:
قرآن جهاد را منحصراً و منحصراً نوعی دفاع میداند و تنها در مورد یک تجاوزی که وقوع پیدا کرده باشد اجازه میدهد. ولی در جلسه پیش گفتیم... تجاوز مفهوم عامی است، یعنی تجاوز لازم نیست تجاوز به جان انسان باشد، لازم نیست تجاوز به سرزمین باشد، حتی لازم نیست تجاوز به استقلال باشد، لازم نیست تجاوز به آزادی باشد، اگر یک قوم به ارزشهایی که آن ارزشها، ارزش انسانی بهشمار میرود تجاوز کند باز تجاوز است. میخواهم برایتان یک مثال سادهای عرض بکنم:... فرض کنیم که مؤسسهای علاج یک بیماری را کشف کرد و آن کارخانههایی که داروهایی میسازند که فقط برای این بیماری به درد میخورد و اگر این بیماری نباشد آنها صدمه میخورند اینها برای اینکه بازارشان از میان نرود و خراب نشود بخواهند این کشفی که برای انسانها اینقدر عزیز است از بین ببرند... حال آیا باید از یک چنین ارزش انسانی دفاع کرد یا نه؟ آیا ما میتوانیم بگوییم: به جان ما و به سرزمین ما که کسی کاری نداشته، یک بابایی در یک گوشه دنیا یک کشفی کرده، یک بابای دیگر هم دارد آنها را از بین میبرد، به من چه؟ اینجا جای «به من چه» نیست، اینجا یک ارزش انسانی است که در معرض خطر قرار گرفته است.
جهاد برای تحمیل توحید نیست
حال آیا مسئله توحید جزء مسائل شخصی و فردی و سلیقهای افراد است یا جزء ارزشهای انسانی؟ اگر ارزش انسانیت است که باید از آن دفاع شود... اسلام نمیگوید برای اینکه توحید را تحمیل کنید بجنگید، چون تحمیل شدنی نیست، چون ایمان است، ایمان را باید تشخیص داد و انتخاب کرد. تشخیص که زوری نمیشود، انتخاب هم زوری نمیشود، لا إِکراهَ فِی اَلدِّینِ یعنی شما کسی را مجبور نکنید، یعنی ایمان اجبار بردار نیست. اما معنی لا إِکراهَ فِی اَلدِّینِ این نیست که شما از حوزه توحید هم دفاع نکنید و اگر دیدید «لااله الاّاللّه» از طرف مردمی به خطر افتاده است شما این خطر را دفع نکنید. ولی اینکه دین نباید به افراد تحمیل بشود و مردم باید در انتخاب دین آزاد باشند یک مسئله است و اینکه «عقیده» بهاصطلاح امروز آزاد است مسئله دیگری است.
طرفدار آزادی فکریم نه آزادی عقیده
فرق است میان «آزادی فکر» و «آزادی عقیده». فکر منطق است. انسان یک قوهای دارد به نام قوه تفکر که در مسائل میتواند حساب کند و براساس تفکر و منطق و استدلال انتخاب کند، ولی عقیده به معنی بستگی و گرهخوردگی است.ایبسا عقیدههایی که هیچ مبنای فکری ندارد، مبنایش صرفاً تقلید است، تبعیت است، عادت است، حتی مزاحم آزادی بشر است. آنچه از نظر آزادی بحث میکنیم که باید بشر در آن آزاد باشد فکر کردن است. اما اعتقادهایی که کوچکترین ریشه فکری ندارد، فقط یک انعقاد و یک انجماد روحی است که نسل به نسل آمده است، آنها عین اسارت است و جنگیدن برای از بین بردن این عقیدهها جنگ در راه آزادی بشر است نه جنگ علیه آزادی بشر. آن کسی که آمده در مقابل یک بت که خودش بهدست خودش ساخته از او حاجت میخواهد، او به تعبیر قرآن از یک حیوان خیلی پستتر است؛ یعنی عمل این آدم کوچکترین مبنای فکری ندارد، اگر فکرش یک ذره تکان بخورد این کار را نمیکند. این فقط یک انعقاد و انجماد است که در دل و روحش پیدا شده و ریشهاش تقلیدهای کورکورانه است. او را باید به زور از این زنجیر درونی آزاد کرد تا بتواند فکر کند. بنابراین کسانی که آزادی تقلید و آزادی زنجیرهای روحی را بهعنوان آزادی عقیده تجویز میکنند اشتباه میکنند. آنچه ما به حکم آیه «لا إِکراهَ فِیاَلدِّینِ» طرفدار آنیم آزادی فکر است نه آزادی عقیده. باز هم در اینباره بحث میکنیم.