• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
پنج شنبه 5 اسفند 1400
کد مطلب : 154791
+
-

فرقه‌ای که «قزاق» را بر ایرانیان مسلط ساخت

فرقه‌ای که «قزاق» را بر ایرانیان مسلط ساخت

گزارش
فرقه‌ای که «قزاق» را بر ایرانیان مسلط ساخت

مریم صادقی پری، روزنامه‌نگار

روزهایی که بر ما می‌گذرد، صدویکمین سال کودتای 3اسفند1299 را تداعی می‌کند. مقال پی‌آمده، وجهی مغفول از این رویداد، یعنی نقش مؤثر بهائیان در آن را مورد خوانش و تحلیل قرار داده است.

اردشیر جی چگونه به رضاخان رسید؟
تحولات منطقه‌ای در پی جنگ جهانی اول و عدم ‌انعقاد قرارداد 1919م، سرانجام انگلستان را به برقراری یک استبداد منوّر و وابسته در ایران ترغیب کرد. در این میان عناصر بهائی در کنار دیگر مهره‌های استعمار، اقدامات مهمی را برای سقوط حکومت قاجار انجام دادند. برخی شواهد نشان می‌دهد که بهائیان از مدت‌ها قبل از کودتا، رضاخان را شناسایی و به اردشیر ریپورتر معرفی کردند. در این مقطع، عناصری از این فرقه چون سردار محیی با کمیته‌ زرگنده که توسط سیدضیاء‌الدین طباطبائی، با هدف براندازی حکومت قاجار شکل گرفته بود، ارتباط داشتند. این احتمال وجود دارد که رضاخان به واسطه‌ سردار محیی، به کمیته‌ زرگنده و اردشیر ریپورتر معرفی شده است.

سردار محیی هنگامی که حاکم کردستان بود، یک گروه قزاق به فرماندهی رضاخان و رودمستر را تحت امر خود داشت.1 محمدرضا آشتیانی از وکلای مجلس شورای ملی، حبیب‌الله عین‌الملک از بهائیان سرشناس و پدر امیرعباس هویدا را عامل معرفی رضاخان به اردشیر ریپورتر می‌داند؛ «روز دیگر که باز به منزل عین‌الملک رفتم، آن مرد زرتشتی هندی [اردشیر ریپورتر] هم حضور داشت. به عین‌الملک گفت: از شما خواهشمندم که با محفل بهائیان، به مشورت بنشینید و از آنها بخواهید تا صاحب‌منصبی بلندقامت و خوش‌قیافه پیدا کنند و به شما معرفی نمایند و شما آن صاحب‌منصب را با من آشنا کنید. اما به دو شرط؛ اولاً آن صاحب‌منصب نباید صاحب منصب ژاندارم باشد و حتما باید صاحب منصب قزاق باشد، ثانیاً شیعه اثنی‌‌عشری خالص نباشد. پس از این ملاقات، عین‌الملک رضاخان را با ارباب اردشیر جی (ریپورتر) آشنا کرد و او به هاورد، اسباین و گاردنر (کنسول انگلیس در بوشهر) معرفی شد....»2

بهائیان؛ مترصد مقابله با روحانیت
آثار به‌جای‌مانده از رهبران بهائی، نمایانگر کینه و خصومت آنان با روحانیت شیعه است؛ به‌طوری که بارها در نامه‌ها و مکتوباتی که به بهائیان ایران می‌فرستادند، خواستار نابودی روحانیون شیعه بودند. برای نمونه شوقی افندی (رهبر سوم بهائیت)، در نامه‌ای به بهائیان ایران می‌نویسد: «عزتشان مبدّل به ذلت کبری گردد...»3 آرزویی که بهائیان سال‌ها به‌دنبال آن بودند، با روی کار آمدن حکومت پهلوی تحقق یافت. به‌ طوری ‌که یحیی دولت‌آبادی که خود از رهبران ازلیه بود، در مورد اقدامات دولت کودتا برای تضعیف قدرت علما می‌نویسد: «نفوذ علما در حکومت کودتایی، کم‌کم دارد به نقطه صفر می‌رسد و دست روحانی و روحانی‌نما، از دخالت در سیاست به‌کلی کوتاه می‌گردد... .»4

بهائیان در انبار غله!
پس از کودتای 1299ش، آرتور میلسپو، رئیس‌کل مالیه ایران، تعدادی از بهائیان را به استخدام انبار ارزاق درآورد.5 اقدامات یکی از این افراد به نام بدیع‌الله‌خان بهائی در انبار غله در اهانت به دین اسلام، اعتراض شدید روحانیون را به همراه داشت و با فشار آنها از کار برکنار و تبعید شد. نعمت‌الله علائی از دیگر بهائیانی بود که خسارت زیادی به انبار غله زد! به گزارش روزنامه قانون در 12تیر1303: «[وجود این بهائی در] مقام معاونت انبار و رتبه مدیری دایره با یکصدوبیست‌وچهار تومان حقوق، نفوذ طایفه بهائی که اطراف رئیس‌کل مالیه [میلسپو] را گرفته‌اند را ثابت نمی‌نماید؟» سلطان یوسف‌خان از دیگر بهائیانی بود، که با وجود کم‌سوادی، به توصیه رضاخان رئیس خبازخانه تهران شد.6

ساخت نخستین کارخانه تولید مشروب در شیراز
یکی دیگر از بهائیان دارای پیوند خانوادگی با سران بهائیت، مجید آهی برادرزاده عبدالمجید، شوهرخواهر میرزاحسینعلی نوری (مؤسس بهائیت) بود. او از اعضای مجلس مؤسسان و از موافقان سلطنت پهلوی بود. با روی کار آمدن حکومت رضاشاه، پس از آنکه داور، وزیر عدلیه‌ کابینه‌ مستوفی‌الممالک، محاکم قضایی تهران را منحل ساخت، از آهی برای خدمت در تشکیلات نوین قضایی دعوت به همکاری کرد.7 آهی در سال1312ش، والی فارس شد. ضدیت وی با دین اسلام تا حدی بود که عده‌ای از تجار شهر را برای تأسیس شرکت شراب خلّار دعوت کرد و نخستین کارخانه تولید مشروبات الکلی را در این شهر راه‌اندازی کرد.8

حضور یک بهائی در آستان قدس رضوی!
عبدالخالق اردکانی از دیگر بهائیانی بود که در جوانی به عشق‌آباد رفت و در قونسولگری ایران در این شهر، مشغول به‌کار شد. پس از انقلاب کمونیستی در روسیه و نابسامانی اوضاع بهائیان در عشق‌آباد، به ایران آمد و در زمان حکومت رضاشاه، امور حسابداری را در آستان قدس رضوی تا هنگام بازنشستگی به‌عهده گرفت!9

حبیب‌الله عین‌ا‌‌لملک و عادی‌سازی روابط ایران و آل‌سعود
حبیب‌الله عین‌ا‌‌لملک، از دیگر بهائیانی است که در وزارت امورخارجه به مناصب مهمی همچون سفیر ایران در شامات دست یافت. وی نخستین فرزند میرزارضا قناد بود که 3سال بعد از ورود کاروان بهاء‌الله به عکا، در سال1250ش به دنیا آمد و در مکتب میرزاحسینعلی نوری و عباس افندی پرورش یافت. زمانی که وهابیون حجاز را به تسخیر خود درآوردند، مفتی مصر به ندادن جواز زیارت بیت‌الله الحرام فتوا داد و تعدادی از کشورهای اسلامی ازجمله ایران هم سفر حج را ممنوع اعلام کردند. 
حکام جدید شبه‌جزیره که یکی از منابع اصلی درآمد خود را ازدست‌رفته و مشروعیت خود را در جهان اسلام مورد خدشه می‌دیدند، در پی جلب نظر مثبت کشورهای اسلامی، برای رفع ممنوعیت از سفر حجاج برآمدند. به همین منظور در نامه‌ای به عین‌الملک، خواستار عادی‌سازی روابط خود با ایران شدند.10 
در 24مهر 1304، هیأتی از ایران شامل غفارخان جلال‌السلطنه (وزیر مختار ایران در مصر) و حبیب‌الله عین‌الملک، برای بررسی اوضاع وارد جدّه شدند.11 عین الملک در 11دی‌ماه1304ش، در گزارشی ارسالی خود از حجاز برای وزارت امور خارجه، تلاش جدی کرده تا میزان خرابی‌ها را بسیار کمرنگ جلوه دهد و وهابیان را به نوعی تبرئه کند.12 او با عدم ذکر خرابی‌های قبرستان بقیع و مقبره امامان شیعه (علیه‌السلام)، قصد تبرئه و توجیه عمل وهابی‌ها را داشت و خواستار برداشتن ممنوعیت رفتن به حج شد.13
آیت‌الله عبدالرسول حائری صاحب‌الفصول در سال1344 و یک سال بعد از ماجرای تخریب قبور بقیع، به همراه حدود هزار نفر برای انجام فرایض حج از راه شام به عربستان عزیمت کرد. پس از فراغت از حج، به خواست عبدالعزیز سعودی (پادشاه سعودی) با وی دیدار کرد. عبدالعزیز در پاسخ به سؤال وی که «آیا تمام اصطلاحاتی که منظور داشتید تمام شد، فقط خراب کردن قبور ائمه بقیع مانده بود؟» گفت: راست می‌گویی، ولی این کار را من نکردم، این عمل به تحریک سفیر ایران (که مسلمان نبوده و یکی از مسالک فاسد را داشته) انجام شد! (اشاره او به پدر هویدا، یعنی میرزاحبیب‌الله پسر آقارضا قناد شیرازی بهائی بود) در پی تلاش‌های عین‌الملک، هیأتی تحت ریاست امیر فیصل پسر نایب‌السلطنه‌ حجاز، به ایران آمد و با رضاشاه ملاقات و شاه دستور شناسایی دولت‌های نجد و حجاز را صادر کرد.15

بهائیان؛ پیشگامان اسلام‌ستیزی، در دوره پهلوی اول
دوران 16ساله حکومت پهلوی اول، دوره‌ خصومت شدید علیه فرهنگ و نهادهای اسلامی بود که عناصر تشکیلات بهائیت، سهم مهمی در اجرای آن داشتند. در زمان حکومت رضاخانی در ایران، برای از میان بردن وجهه اسلامی کشور، قانون قدغن‌کردن استفاده زنان از حجاب در حالی به اجرا رسید که بهائیان از مدت‌ها قبل از تصویب آن، به تبلیغ بی‌حجابی در جامعه می‌پرداختند! به گفته‌ صبحی مهتدی (از مبلغان پیشین بهائیت)، آنچه توسط رضاشاه به زور اجرا شد، بدون سابقه نبوده است. در دوران مشروطه، فرمانی از عبدالبهاء (رهبر دوم بهائیان) صادر شد که زنان بهائی را از به کار بردن حجاب بازمی‌داشت؛ «حریت نساء رکنی از ارکان امر بهائیت است و من دختر خود روحاخانم را به اروپا فرستاده‌ام تا دستورالعملی برای زن‌های ایرانی باشد... .» 16
یکی از مسائلی که بهائیان در ماجرای کشف حجاب آن را از افتخارات خود به شمار می‌آورند، این بود که زنان بهائی از اولین افرادی بودند که با اعلام قانون قدغن‌کردن حجاب، بدون پوشش چادر و روسری در جامعه حاضر شدند. جلیل اقبال از بهائیانی که در دوران کودکی این برهه از زمان را درک کرده است، در خاطراتش می‌نویسد: «به یاد دارم که همان موقع، عده‌ای از نسوان بهائی در کوی گازرگاه در یزد، با کلاه، بدون چادر و غیره، پیاده به طرف مرکز شهر و خیابان پهلوی حرکت کرده، مجدداً به همان ترتیب به محل اولیه مراجعت نمودند. این عمل شجاعانه و بی‌نظیر بانوان بهائی، باعث شد که خانم‌های مسلمان به‌تدریج جرأت یافته و تأسی به همنوعان به اصطلاح کافر خود نمایند و حجاب را به کنار گذارند....» 17
فخرالدین‌پارسای و همسرش فخرآفاق، دو عنصر بهائی را باید از جمله پیشگامان و فعالان کشف حجاب در ایران دانست. فخرآفاق در 30تیر1293، یعنی در روز تاجگذاری احمدشاه قاجار، برای نخستین‌بار چادر از سر برداشت و همراه همسر خود سوار درشکه شد و به تئاتر رفت. وی در سال‌های بعد از کودتای1299، مجله جهان زنان را منتشر کرد و در آن به تبلیغ در خصوص تساوی حقوق زنان به سبک زنان اروپایی و انتقاد از احکام اسلام پرداخت. 18 
از دیگر بهائیان فعال در این عرصه، ذبیح‌الله قربان و خواهرش کیاقربان بودند که چند سال قبل از اعلام رسمی کشف حجاب عده‌ای از دختران بهائی را به استخدام بیمارستان «بهبودستان» درآوردند و یک زن انگلیسی به نام آوانسیان را که از کارمندان سفارت انگلیس در تهران بود، برای آموزش آنها بر اساس الگو‌های زن غربی استخدام کردند. 19 
پیش‌تر بهائیان در دوره‌ پادشاهی مظفرالدین‌شاه نیز مدارس بهائی را در ایران راه‌اندازی کردند. با تأسیس این مدارس، تشکیلات بهائیت چندین مبلغ زن آمریکایی همانند سوزان مودی، لیلیان کپس و ژنویو کوی را به ایران فرستادند. موژان مؤمن (نویسنده بهائی) درباره انگیزه‌ حضور این دست از زنان غربی در ایران می‌نویسد: «هرچند از حضور زنان غربی در ایران مدتی می‌گذشت (برای مثال همسران دیپلمات‌ها و مسیونرها و بریتانیایی)، ولی آنها در حلقه‌های اجتماعی مخصوص خود باقی‌مانده بودند و با عامه‌ مردم ایران اختلاط نمی‌کردند. برعکس این، زنان آمریکایی بهائی با اعضای جامعه بهائی و حلقه گسترده‌تری معاشرت می‌کردند. جدا از اهمیت فعالیت‌های آموزشی، آنها برای دیگران به ویژه شاگردان مدارس دخترانه بهائی، الگو به‌شمار می‌رفتند... .» 20
علی‌اصغر حکمت در یادداشت‌های روزانه‌اش ‌در 25رمضان1333، در گفت‌وگو بایکی از دوستان بهائی‌اش به نقش این مدارس در ترویج بی‌حجابی در جامعه اشاره می‌کند؛ «...چندی است به‌موجب امری که از طرف مقامات فوق به بهائی‌ها رسیده است، بهائی‌های طهران گفت‌وگو می‌کنند که این پرده را بردارند ولیکن جمعی از ایشان، هنوز صلاح نمی‌دانند و وقت را مناسب نمی‌شمارند! عاقبت قرار بر این داده‌اند که دخترهای کوچک خود را که به مدرسه تربیت‌البنات می‌فرستند، از کوچکی به بی‌حجابی
 عادت دهند... .» 21 
علاوه بر بهائیان یادشده، افرادی همانند میرزارضا افشار، وکیل مردم ارومیه در مجلس شورای ملی و مجلس مؤسسان، حاکم گیلان، والی کرمان و وزیر طرق و شوارع22، شعاع‌الدین (الله) علائی، حسابدار کل وزارت جنگ، رحمت‌الله علائی، بازرس قشون و عطاءالله علائی، اسدالله صنیعی، آجودان مخصوص ولیعهد23 میرزا علی‌محمد موقرالدوله وزیر فوائد عامه و تجارت24، غلامحسین ابتهاج جاسوس شناخته‌شده‌ اینتلیجنس سرویس، دبیر اول سفارت ایران در انگلیس، معاون و کفیل شهرداری تهران25 از بهائیانی بودند که در دوران حکومت پهلوی اول در مسند قدرت بودند.

منابع:
1- عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج2، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چ27، 1387ش، ص148.
2- حسن فراهانی، روزشمار تاریخ معاصر ایران، ج1، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1385ش، ص73.
3-م. یزدانی، اوضاع اجتماعی ایران در عصر قاجار از...، کانادا، مؤسسه معارف بهائی، 2003م، صص337، 338.
4- همان، ص343.
5- میلسپو، مأموریت آمریکایی‌ها در ایران، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، پیام، 1356ش، ص81.
6- روزنامه قانون، سال3، شماره60، ص4 به نقل از هدایت‌الله بهبودی، روزشمار تاریخ معاصر ایران، ج4، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1390ش، ص171.
7- فرهنگ ناموران معاصر ایران، ج1، تهران، سوره مهر، 1384، ص365.
8- عبدالرسول نیر شیرازی، روزگار پهلوی اول، ج1، شیراز، دریای نور، 1387ش، ص67.
9- جلیل اقبال، فراز و نشیب خاطرات حیات نظری به موقعیت بهائیان ایران قبل و بعد از انقلاب، سوئد، باران، 2015م،ص368.
10- فصلنامه تاریخ روابط خارجی، س2، ش3، ص101.
11- ابراهیم ذوالفقاری، تبار هویدا، فصلنامه مطالعات تاریخی، س‌ 3، ش10، زمستان 1384ش، ص176.
12- علی محقق، اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، تهران، وزارت امورخارجه، 1379ش، صص49 و 50.
13- همان، ص60.
14- محمد محقق، حکایت قبرستان بقیع، رسپینا، 1388ش، ص39.
15- باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی ایران، ج3، تهران، نشر گفتار، 1380ش، ص1801.
16- فضل‌الله مهتدی، خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائی‌گری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386ش، ص49.
17- جلیل اقبال، فراز و نشیب خاطرات حیات نظری به موقعیت بهائیان ایران قبل و بعد از انقلاب، نشر باران، 2015م، ص233.
18- ابراهیم ذوالفقاری، اولین زن کابینه، فصلنامه تاریخ معاصر، ش17، تابستان 1386ش، ص248؛ احمداللهیاری، بهائیت در عصر پهلوی، نیمه پنهان، ج31، تهران، کیهان، 1387، ص59.
19- معماران تباهی، ج3، تهران، مؤسسه انتشارات کیهان، ص73.
20- بهائیان ایران، به کوشش فریدون وهمن، سوئد، نشر باران، 1390ش، ص179.
21- میرزا علی‌اصغر حکمت شیرازی، ره‌آموز حکمت، یادداشت‌های روزانه سفر طهران علی‌اصغر حکمت شیرازی، به اهتمام سیدمحمد دبیر سیاقی، بخش نخست، قزوین، حدیث امروز، 1382، ص192. 
22- عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج2، ص82.
23- مجتبی مجدآبادی، نفوذ بهائیان در حکومت پهلوی به روایت اسناد، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1396ش، ص37.
24- محمدحسین سعادت کازرونی، تاریخ بوشهر، تهران، مرکز پژوهش‌های میراث مکتوب، 1390ش، ص256.میکائیل جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص301.

این خبر را به اشتراک بگذارید