• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
پنج شنبه 21 بهمن 1400
کد مطلب : 153502
+
-

روایت‌هایی از شهید مطهری، ایدئولوگ بزرگ انقلاب اسلامی؛ به روایت فرزند ارشد او

مردی که زیاد می‌دانست...

مردی که زیاد می‌دانست...

الناز عباسیان

بی‌شک شهید مرتضی مطهری، از برجسته‌ترین علمای اسلامی در قرن معاصر بوده و آثار فاخر و متعددش مؤید این موضوع است. البته او تأثیر گسترده‌ای هم در وقوع انقلاب اسلامی داشت. از آنچه از مرور خاطرات آن شهید و اطرافیان‌شان به‌دست می‌آید، می‌توان به عمق تأثیر وی بر پیروزی انقلاب پی برد. تا جایی که مرحوم آیت‌الله علی مشکینی گفته بود استاد مطهری از همان اول با حضرت امام (ره) هماهنگ و هم‌صدا بود و روابط ایشان با حضرت امام برقرار بود و کارهای سری می‌کردند. ایام‌الله دهه فجر فرصت مناسبی به‌دست ما داده تا درباره نقش او در شکل‌گیری انقلاب اسلامی از مجتبی مطهری، پسر ارشد او سؤال کنیم. البته فرصت را مغتنم شمرده و در ادامه از ویژگی‌های اخلاقی کمتر گفته شده استاد هم جویا شدیم.

پدر همیشه دغدغه دین داشتند
مهم‌ترین دغدغه‌اش تدریس در دانشکده الهیات دانشگاه علامه طباطبایی تهران است. آرام و با طمأنینه صحبت می‌کند. «آنان‌که ره دوست گزیدند همه/ در کوی شهادت آرمیدند همه»، او صحبت‌هایش را با این بیت شعر در وصف پدر شروع کرده و می‌گوید:«پدر همیشه دغدغه دین داشتند و تلاش می‌کردند تا جایی که می‌توانند جامعه را هدایت کنند. مردی بودند دلباخته و عاشق حق و چون شمعی می‌سوختند که دیگران از او بهره ببرند. بیشترین دغدغه‌شان هدایت بود؛ چه با تدریس و چه با تألیف و سخنرانی. در یک مجموعه، کلکسیونی از فرهنگ و تمدن اسلامی در آثارشان هست که مجموعه‌ای از علوم‌ انسانی است. به تعبیر مقام معظم‌رهبری مبنای فکری انقلاب اسلامی تفکرات شهید مطهری است. برای شهید مطهری پیوند دین و عرفان، دین و حکمت، دین و تمدن، دین و جامعه، دین و علم و دین و روشنفکری جزو اولویت‌ها بود؛ زیرا معتقد بود که ما برای وصل کردن آمده‌ایم نه برای فصل کردن. شهید مطهری تمام تلاش‌شان این بود که این پیوندها ازجمله ارتباط دانشگاه و حوزه، دانشجو و طلبه حفظ شود».

تعبیری که پدر از امام داشت
شهید مطهری قرابت فکری زیادی با اندیشه‌های امام خمینی(ره) داشتند. این موضوعی است که پسر ارشد شهید مطهری به آن اشاره کرده و می‌گوید:«پدر بزرگوار ما 12سال از محضر پرفیض امام در درس فلسفه الهی، اخلاق و عرفان استفاده کرده بود. ایشان تجلی روح و فکر امام بود و می‌خواهم بگویم که جمله «مطهری پاره تن من بود» تعبیر صرفاً ظاهری نیست، بلکه تعبیر وجودی و باطنی هم هست. مصداق همان شعر خواجه عبدالله انصاری بودند که « دود از آتش چنان نشان ندهد و خاک از باد که ظاهر از باطن و شاگرد از استاد». شهید مطهری واقعاً شیفته حضرت امام، علامه طباطبایی و سایر استادانشان بودند. ایشان از امام با عنوان روح قدسی الهی تعبیر کردند که ناشی از شیفتگی پدرم به امام بود و می‌توانم بگوییم که احساس ایشان به امام چون احساس مولانا به شمس بود».

مردی که پیشقدم بود
نهضت امام خمینی در سال1341 در اعتراض به لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، زندگی سیاسی استاد مطهری را وارد مرحله تازه‌ای کرد. پسر شهید مطهری به این مهم اشاره کرده و می‌گوید:«از همین سال‌ها بود که نقش پدر برجسته شده و نتوانستند خود را از این رویداد کنار بدانند؛ زیرا رهبری این نهضت با امام‌خمینی(ره)، استاد و مراد پدرم بود. به‌گفته آیت‌الله محی‌الدین انواری، در ارتباط میان جامعه و رهبری انقلاب، محوریت با استاد مطهری بود. 
خودشان اینطور روایت کردند که در آن ایام، جمعی از بازاریان و دانشجویان، نوعی فعالیت داشتند که نمی‌توان آن را گروهی و حزبی نامید. به این ترتیب که بین تهران و قم آمد و شد می‌کردند و اخبار را از تهران به مراجع و خصوصاً امام می‌رساندند. در این فعالیت ابتکار عمل در دست استاد مطهری بود و اعلامیه و نوارهای سخنرانی را به تهران منتقل می‌کردند و کارشان پخش اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی بود و خیلی فعال و در عین حال صمیمانه به این کار می‌پرداختند. شهید مطهری علاوه بر ارتباط تشکیلاتی، با توده مردم نیز در ارتباط بود و از سخنرانی در مجامع مذهبی غافل نبود. در همان شبی که امام خمینی (ره) در قم دستگیر شد، پدرم نیز در تهران بازداشت شد. 
درباره این حادثه شهید محلاتی خاطره‌ای داشتند. گویا او با پدرم شب‌ها در خیابان پیروزی سخنرانی داشتند و افسران نیروی هوایی هم می‌آمدند و منطقه حساسی بود. در خیابان هشت متری چادر زده بودند. اول پدرم صحبت می‌کرد، بعد شهید محلاتی سخنرانی داشتند. شب دوازدهم محرم، پدرم از منبر پایین آمده و وسط راه ایشان را دستگیر می‌کنند. بچه‌های مسجد فهمیده بودند و آمدند وسط منبر یادداشتی به شهید محلاتی دادند که شهید مطهری را دستگیر کرده‌اند و شما کوتاه بیایید اما شهید محلاتی کاغذ را پاره کرده و حرف‌هایشان را ادامه دادند».

مرد اعلامیه‌ها، مرد زندان‌ها
البته زندان فعالیت‌های شهید مطهری را متوقف نکرد. او پس از آزادی همچنان در حفظ و یاری تشکل‌های مخالف رژیم کوشید. از ابتدای دهه 40 که نهضت امام‌خمینی (ره) و هسته اولیه انقلاب اسلامی شکل گرفت، شهید مطهری اعلامیه‌های امام را در جلسات سخنرانی‌هایشان می‌خواندند و به این واسطه مردم را با رهنمودهای امام آشنا می‌کردند. این کار موجب شد تا او توسط نیروهای ساواک دستگیر و به‌مدت 43روز زندانی شود. مجتبی مطهری به این نکته اشاره کرده و در ادامه به تشریح نقش پدر در شکل‌گیری انقلاب اشاره می‌کند؛ «در سال1348هم ایشان سخنرانی‌ای کوبنده در حمایت از مردم مظلوم فلسطین و محکومیت جنایات رژیم  صهیونیستی داشتند. در همین سخنرانی اعلام کردند که ایشان و علامه طباطبایی برای جمع‌آوری کمک‌های نقدی به این مردم مظلوم حساب باز کرده و خود آغازگر این حرکت شدند. همین سخنرانی و اقدام هم مجدد باعث تحریک ساواک شده و پدر توسط مأموران امنیتی رژیم پهلوی دستگیر و بازجویی شدند.»

خاطره‌ای از دانشگاه شریف
او به خاطره دیگر در این زمینه اشاره کرده و می‌گوید:«چند‌ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایشان یک سخنرانی سال1357در دانشگاه صنعتی شریف با عنوان اهداف روحانیت داشتند که بنده هم کنار حضور داشتم. به جرأت می‌توان گفت که این سخنانی ایشان در دانشگاه موجب تحریک دانشجویان برای تظاهرات شد. بعد از این سخنرانی حماسی و مهیج که گزارش آن حتی در روزنامه‌های آن دوره منتشر شد، دانشجویان دور دانشگاه شروع به راهپیمایی و دادن شعارهای ضد رژیم شاه کردند. حتی خاطرم هم هست که من هم به‌عنوان مهمان آن سخنرانی، همراه دانشجویان این دانشگاه با شور و حرارت خاصی شعار می‌دادم. پدرم مرا صدا کرد و گفت که حواست باشد تو اینجا مهمانی و از راه‌های در رو برای فرار از دستگیری احتمالی نیروهای ساواک بی‌اطلاع هستی».

جان او جان 100میلیون شیعه است
فرزند ارشد شهید مطهری در ادامه خاطراتی از ارتباط پدرش و رهبر کبیر انقلاب اسلامی تعریف می‌کند؛«روز ورود امام در 12بهمن57، استاد مطهری قبل از رسیدن امام، به مردم توصیه می‌کردند که مراقب جان امام باشند، زیرا جان او جان 100میلیون شیعه است. لذا از آنها خواستند تا مراقب باشند امام در هنگام ابراز احساسات مورد فشار قرار نگیرند. نکته دیگر، تواضع پدرم در فرودگاه مهرآباد است. پدرم جلوی امام نرفتند تا اینکه امام گفتند بگویید مطهری بیاید تا من پایین بیایم و لذا از بلندگوی فرودگاه ایشان را صدا کردند. استاد نمی‌خواستند موقعیت و جایگاه خاصی داشته باشند و با وجود آن نزدیکی به امام، نمی‌خواست امتیاز و موقعیت خاصی برای خود درست کند.»
 او در خاطره‌ای دیگر از پدر و ارتباط معنوی‌شان با امام اشاره کرده و می‌گوید:«حتی یک‌بار در ماه‌های اول بعد از پیروزی انقلاب در خانه نشسته بودیم و مادرمان هم بودند. پدر گفتند: من از این انسان (امام) تعجب می‌کنم. مادر گفتند: چرا؟ ایشان گفتند: این انسان کلماتی که می‌گوید آنقدر عمیق‌اند و آنقدر این روح قدسی و نورانی است که گویی خداوند و فرشتگان به قلب او الهام می‌کنند؛ مانند اینها که «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه‌داشته است»، «عالم در محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید»، «آنچه از حکمت بالاتر است، تزکیه نفس است».



 

این خبر را به اشتراک بگذارید