صابر محمدی
الن اوده را ما ایرانیها تنها با کتاب شعر عجیب فارسی ـ فرانسوی «معجزه عشق» میشناسیم که 3سال پیش در نشر دانه منتشر شد؛ میگویم عجیب، به این خاطر که شاعر در این کتاب، لفظ فارسی را به حروف فرانسوی نوشته. مثل برخی از ما که فارسی را به حروف انگلیسی مینویسیم و به فینگلیش معروف است اما اساسا چرا این شاعر کانادایی فرانسویزبان چنین کتابی نوشته است. ماجرا به یکی از شبهایماه ژوئن سال 1957مربوط است... به خلوت پارک مونسوری در پاریس.
دهه50 میلادی است که الن اوده دوران دانشجوییاش را در فرانسه میگذراند. او آنجا با دانشجویی ایرانی دوست میشود و همین آشنایی زمینهای برای علاقهمندی او به زبان شیرین فارسی شده است. این دانشجوی ایرانی فریده رهنماست، خواهر فریدون رهنمای شاعر و سینماگر. خب همین رابطه خواهربرادری، شبی پای فریدون رهنما را هم به جمع دخترانه فریده و الن باز میکند. گفتوگوی آنها درباره شعر از همان شب آغاز میشود؛ گفتوگویی که الن اوده، نیم قرن بعد، اینگونه دربارهاش مینویسد:«گاه شعر را میبینی که زیر و رویت میکند. نامی دارد. مزه آن را میچشی. زمانی دراز آن را در ژرفای وجودت تکرار میکنی. به آنجا میرسد، به پارک مونسوری، در پاریس، یک شب ماه ژوئن1957. شعر نامی دارد که از خیلی دور آمده، از سرزمینی که نمیشناسی اما نامش تو را به رؤیا میکشاند. شعر از پِرس، پارس میآید. شعر، نام آهنگینی دارد که در اعماق آدمی رخنه میکند. چشمان تیزی که دهانه درونی رودها، دریا را مینگرد. به حافظهای از زمانهای بسیار دور. به معرفتی غیرقابل شناخت. [...] شعر نامی دارد. فریدون رهنما. آن زمان که در نور پایانی آبیرنگ غروب، در کنار پارک مونسوری پاریس با او گفتوگو کردم، 27سال داشت. آثاری از خود بر جای داشت. و سرودههای گسترده فردوسی، خرد تابان رومی و مستی والامرتبه خیام را با خود داشت. همچنین فرانسه را که آنقدر دوست داشت بر زبان الوار، پرِوِر، شار، دِسنُس، اپلینر». اوده چند سال پیش این متن را برای شکوفه شهیدی، مدیر نشر دانه فرستاده بود تا در شب بخارای فریدون رهنما قرائت شود. او در پایان متنش شعری از رهنما آورده و پیشنهاد داده بود تا آن را بخوانیم:«بخوانیدش، همانگونه که به چشمه میرویم، همانگونه که در آینه ابدیت خود را مینگریم، همانگونه که خاک را برای گامهایمان بازمییابیم و بال را برای در آغوش گرفتن زمان و فضا». او در نهایت نوشته که رهنما را بخوانیم«تا آتش عشق، جان گیرد. آنچه فری زندگی مرگ مینامید». بله ماجرای الن اوده و فریدون رهنما، یا آنطور که اوده خطابش میکند «فری»، از پاریس شروع شد و البته به تهران کشید. آنطور که از نوشتههای خود اوده برمیآید، این شاعر فرانسوی 2بار در سالهای 1959و 1961میلادی، به ایران سفر کرده و در همین سفرها با سهراب سپهری، فروغفرخزاد، شاملو و دیگر شاعران از نزدیک آشنا شده. شکوفه شهیدی درباره جزئیات این دیدارها گفته:«در یادداشتی از او که ترجمه آن را در کتاب «معجزه عشق» چاپ کردهایم، هم از سپهری و هم از فروغ نام میبرد. با سپهری و فروغ دیدار داشته ولی چون فروغ و سپهری فرانسه نمیدانستهاند و اوده هم فارسی، بنابراین احتمالا با همدیگر دیالوگی نداشتهاند و گفتوگوهایشان از طریق ترجمه بوده است. در همین بحثها و نشستهای شاعرانهای هم که شرکت داشته، یا فقط مستمع بوده یا از طریقی ترجمه میکرده است. من هم آنجا نبودم، ولی خیلی دلم میخواست بدانم که این ارتباط چگونه بوده. به هر حال این دیدارها برای اوده به زبان فارسی انجام نمیشده است. شعر فروغ را خیلی دوست دارد، ترجمههای آن را خوانده و در یکی از نوشتههایش که در همین کتاب هم چاپ شده، ترجمهای از شعر فروغ را آورده و نوشتهاش را با آن تمام کرده است». دوستی اوده و رهنما آنقدر عمیق میشود که حتی فریدون رهنما در مقدمه یکی از کتابهایش میگوید شعرهای کتاب را فقط به خواست الن اوده برای چاپ دوباره فرستاده است. دیدار با رهنما برای اوده، معجزهای است که در دل زبان فارسی رخ داده است؛ او شعر فارسی را به گوش شنیده و بعد ترجمه آن را مییافته. آنطور که خود شاعر گفته، موقع نوشتن شعرهای فارسی ـ فرانسوی «معجزه عشق»، یک هفته تمام، فقط زبان فارسی در سرش جریان داشته، آن هم به همین اصوات و شکل لاتین که در کتاب ثبت شده، آن هم تقریبا بدون غلط دستور زبانی... عجیب است. جز اینکه اعجاز فارسی است، چه میتواند باشد... .
شرح دو عکس:
الن اوده، سال 1338در تهران
فریدون رهنما، سال 1340در تهران
دو شنبه 18 بهمن 1400
کد مطلب :
153230
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/W63QX
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved