مسئولان عزیز، لطفاً از آتشفشان نترسید
جواد رسولی|پژوهشگر رسانه و روزنامهنگار:
اومبرتو اکو، فیلسوف و نویسنده ایتالیایی، جایی گفته بود از شبکههای اجتماعی خوشش نمیآید چون به جماعتی ابله فرصت شنیدهشدن میدهد، درصورتی که آن جماعت قبلا ممکن بود در گوشهای یکبار برای چند نفر حرف بزنند، بدون اینکه به جامعه آسیبی برسانند. این نگاه البته خیلی بدبینانه و اغراقآمیز است، اما واقعیتی را هم نشان میدهد. شبکههای اجتماعی امروز توانستهاند به همه فرصت دیدهشدن و شنیدهشدن بدهند و این اگرچه گاهی اسباب دردسر است (ماجراهای حمله کاربران به صفحههای اینستاگرام مسی و دیگر چهرهها را به یاد بیاورید) اما در بزنگاهها، باعث تغییراتی شده که بسیار مهم بودهاند. در منطقه خودمان، حالا دیگر مهمترین و تأثیرگذارترین رسانه، برخلاف 5سال پیش، شبکههای ماهوارهای نیستند. دوران حاکمیت شبکههایی مثل امبیسی و روتانا (در تولید سرگرمی) و العربیه و الجزیره (در خبر و اطلاعرسانی) به پایان رسیده و دیگر شبکههای اجتماعی مثل توییتر و فیسبوک و اینستاگرامند که در تعداد کاربر/مخاطب و میزان نفوذ و اثرگذاری حرف اول را میزنند. یکی از مهمترین رخدادهای سالهای اخیر، افت چشمگیر روایت صهیونیستی از ماجرای اشغال فلسطین است. به لطف شبکههای اجتماعی حالا فشار جهانی روی اقدامات رژیم اسرائیل و ظلمی که بر ساکنان فلسطینی منطقه میرود، هر روز بیشتر میشود. اگر رسانههای بزرگ جریان اصلی روزگاری کنترل جریانهای خبری را به نفع اشغالگران در دست داشتند، حالا با ظهور و قدرت شبکههای اجتماعی، فضای اطلاعرسانی تغییر کرده و اشغالگران در جنگهای رسانهای اغلب بازندهاند. همین 2هفته پیش بود که رژیم اسرائیل، بهخاطر دیدهشدنهای متعدد یک ویدئو از سربازی که با خوشحالی به تظاهرکنندگان فلسطینی شلیک میکند، مجبور شد برایش دادگاه برگزار و او را محکوم کند. در اسپانیا، کاتالانها بدون کمک گرفتن از شبکههای اجتماعی و سازماندهی گسترده اجتماعی نمیتوانستند همهپرسی برگزار کنند و باز در همان روز همهپرسی، به لطف شبکههای اجتماعی خشونت پلیس اسپانیا پیش چشم عموم قرار گرفت و باعث شد تا آنها برخوردهایشان را متوقف و بعد عذرخواهی کنند. پیروزی جریان مقاومت و لیست مورد حمایت حزبالله در لبنان هم یکی دیگر از بزنگاههایی بود که در آن شبکههای اجتماعی حرف اول را میزدند. جنگ رسانهای تا آنجا پیش رفت که سعد حریری «سلفی» را به یک کلیدواژه مهم در کمپین انتخاباتیاش تبدیل کرده بود و از هوادارانش میخواست سلفیهایی را که در کمپینش میگیرند، روی حسابهای اینستاگرام و توییترشان منتشر کنند. اما نبرد اصلی در شبکههای اجتماعی لبنان، نبرد 2روایت مختلف از شیعیان بود. روایتی که طرفدار تقابل بود؛ میخواست نشان دهد که جریان شیعه طرفدار خشونت است (و طبعا مورد حمایت تندروها بود) و روایتی که درست برعکس اولی، بر عقل سیاسی و کارآمدی آنها و پذیرش و احترام به چندصدایی جامعه لبنان تأکید میکرد. نتایج انتخابات چند روز پیش لبنان نشان میدهد که در این جنگ رسانهای پیش از انتخابات، روایت دوم پیروز شده است؛ روایتی که نشان میدهد پایگاه اجتماعی حزبالله در لبنان حتی در میان دیگر اقلیتها، بسیار فراتر از چیزی است که تصور میشد. جماعت ابله مورد نظر اکو، همیشه بودهاند و هستند. آنها هم بخشی از بازی این رسانه جدیداند اما قطعا نه تمامش. قدرت شبکههای اجتماعی و اهمیت حضور و مشارکت و رقابتکردن در آن یکی از لوازم جهان امروز است. ایکاش تصمیمگیرندگان درباره مسدودکردن این رسانهها در داخل کشور (که اتفاقا اغلب خودشان را حامی و طرفدار جریان مقاومت میدانند) از آنچه در منطقه و جهان میگذرد، درس بگیرند و بدانند راه مواجهه با شبکههای اجتماعی نه از کنترل و انسداد، که از حضور فعال و مشارکت میگذرد؛ همان توصیه نیچه به فیلسوفان که آوینی به ما میکرد: «خانههایتان را بر دامنه کوه آتشفشان بنا کنید.»