• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
پنج شنبه 14 بهمن 1400
کد مطلب : 152833
+
-

باز هم جشنواره متوسط‌ها

یادداشت
باز هم جشنواره متوسط‌ها

بهنود امینی- روزنامه نگار

«علف‌زار» (کاظم دانشی) از همان سکانس افتتاحیه نا‌امید‌کننده است و دلایل این نومیدی را در 2بخش می‌توان خلاصه کرد: نخست مرگ ناگهانی و دلخراش کودکی در همان ثانیه‌های آغازین فیلم که نشان می‌دهد این فیلم نیز از ویروس منحوس بچه‌کشی (طبعا منظور آن مرگی است که در منحنی دراماتیک قصه نگنجد، برای دیدن نمونه‌های مشابه رجوع کنید به «تابستان داغ»، «شکاف»، «ملبورن» و..)‌ در امان نمانده است.
دوم نماهایی از اشرار و لات‌های خیابانی قمه به‌دست که گویی غلفتی از «شنای پروانه» (محمد کارت) به این فیلم وصله زده شده‌اند و کوچک‌ترین تأثیری بر اضطراب و هیجان این سکانس ندارند و مخاطب را با این اندیشه رو‌به‌رو می‌کند که نکند علف‌زار هم یکی از تازه‌ترین محصولات کارخانه ژانر موهوم «نکبت» است؟! که البته پاسخ این سؤال منفی است اما این پاسخ منفی هم به نقطه‌قوتی برای فیلم بدل نمی‌شود.
علف‌زار میان یک فیلم ژانر دادگاهی (که نمونه آن در سینمای ایران نایاب است) و یک درام فرهادی‌وار (مبتنی بر مضامین اخلاقی‌ای همچون دروغ، پنهان‌کاری، خیانت و... نوسان دارد و آنقدر در میان این دو فضا رفت‌و‌آمد می‌کند که در پایان نه می‌تواند تصویری واقعی و تأثیرگذار از چالش‌های اخلاقی یک بازپرس قضایی ارائه دهد و نه همچون همان فیلم‌های تحت‌تأثیر فرهادی با گره‌گشایی انتهایی و برملا شدن لایه‌لایه نیرنگ‌ها مخاطبش را مرعوب سازد.  پژمان جمشیدی در نقش بازپرسی که قرار است به یک پرونده مشکوک تجاوز گروهی رسیدگی کند باید در یک دوراهی اخلاقی تصمیم بگیرد که در جریان این پرونده به‌دنبال یافتن حقیقت باشد  یا مطیع فرمان برخی بالادستی‌ها در مختومه اعلام کردن پرونده و دفن راز شوم آن.
فیلم بنابر رویکردی محافظه کارانه، یک تصویر کاریکاتوری و الکن از شهرداری را ترسیم می‌کند که قصد دارد برای حفظ منافع و آبروی خود و خانواده‌اش (که در این اتفاق قربانی بوده‌اند) با تطمیع و تهدید بازپرس به پرونده فیصله ببخشد.
موازی با این پیرنگ اصلی یک روایت نصفه‌و‌نیمه دیگر (نه می‌توان نام داستانک بر آن گذاشت و نه خرده‌پیرنگ و شاید همان روایت نصفه‌و‌نیمه هم از سر آن زیاد باشد!) در فیلم وجود دارد که در آن زوج معتادی قصد دارند برای فرزند نامشروع خود شناسنامه بگیرند و به این دلیل آنها نیز به اخلاق‌گرایی و عطوفت بازپرس محتاج هستند. این قصه بی‌ربط و ناقص نه در پرداخت و سیر تحول کاراکتر بازپرس تأثیرگذاری چندانی دارد و نه با روایت موازی پرونده تجاوز رابطه‌ای پیدا می‌کند و به‌نظر می‌رسد تنها کارکردش همان ملاحت و شوخی‌های کم‌رمق میان زوج است تا دوز بالای عصبیت، تنش و تلخی روایت اصلی را تعدیل کند. شاید اگر فیلمساز این جسارت و توان (چه از نظر مصالح فیلمنامه و چه از منظر اجرا) را داشت که به جای چرخ‌زدن در فضای اطراف دادسرا و غرق شدن در جزئیات بی‌اهمیت و حاشیه‌ای روابط میان کاراکتر‌های فرعی، تمام قصه را معطوف کاراکتر بازپرس و چالش اخلاقی پیش رویش بکند- در یک کلام از آن بخش متاثر از سینمای فرهادی دل بکند!‌ - علف‌زار می‌توانست فیلم قابل‌تاملی در جشنواره چهلم باشد اما با این کیفیت فعلی یکی از همان آثار متوسطی است که همه‌ساله بیشترین سهم را در میان فیلم‌های بخش مسابقه جشنواره دارد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید