میدان روی بوم
شهنام صفاجو- روزنامهنگار
شهر مسکو تاریخ خیلی قدیمیای ندارد و شکلگیری آن بر اساس نوشتههای بیشتر کتابها به قرن دوازدهم میلادی و مشخصاً سال 1147برمیگردد. شهری همپای اقتدار روسها که الهامبخش هنر مستقل هم بوده است؛ آنجا که قلب روسیه با هجوم لشکر ناپلئون به آتش کشیده شد و به «جنگ و صلح» تولستوی راه یافت و یا موارد دیگری چون تابلوی «میدان سرخ»
Place Rouge واسیلیکاندینسکی که حوالی انقلاب سرخ کرملین بر بوم هنرمند نقاش نقش بست. این تابلوی انتزاعی نشانه دوگانگی، پیچیدگی، اختلاط و سطح بالایی از تحرک و برخورد عناصر ظاهری آن است.کاندینسکی که مجذوب فرهنگ عامه است، به لحظهای اشاره دارد که خورشید غروب کرده و مسکو را روی یک نقطه طلایی ذوب میکند؛ مثل یک نشانه که قلب و روح را به وجد میآورد. ساعت افول آفتاب، آکورد پایانی سمفونی هنرمند نقاش است که رنگها را بهخود میگیرد و مانند یک ارکستر بزرگ، قلب مسکو را به حرکت وامیدارد؛ جایی که همهچیز در حرکت است. هنر کاندینسکی گرچه انتزاعی است، اما او تاریخ مسکو را به شکل دایرهای روی محور سرخ میدان نقاشی و روح شهر را تسخیر میکند؛ گویی همه آنها در حال چرخش و دگرگونی به سمت دنیای بیرونی هستند.ن قاش اکسپرسیونیست در این اثر، از رابطه متقابل بین رنگ و فرم برای ایجاد یک تجربه مدرن زیباشناختی که عمق بینایی و احساسات عمومی را درگیر میکند، بهره برده است. کاندینسکی با میدان سرخ مسکو، یک زبان تصویری را ابداع میکند که گرچه به دنیای بیرونی آن مربوط میشود، اما حجم زیادی از تجربه درونی هنرمند را نیز نشان میدهد. واژگان بصری نقاش روس طی 3مرحله توسعه یافته و از بومهای بازنمایی و نمادهای اولیه او، به ترکیبهای هیجانانگیز و اپرایی وی و صفحات تخت رنگی متاخر و هندسیاش تغییر مییابد. به نوشته وبسایت داستان هنر
www.theartstory.orgنقاشی برای واسیلی کاندینسکی هنری معنوی بود. او در پی انتقال حس معنویت و عمق عواطف انسانی به کمک یک زبان بصری جهانی از اشکال و رنگهای انتزاعی بود که از مرزهای فرهنگی و فیزیکی فراتر میرفت.کاندینسکی هنر غیرعینی و هیجاننمایی را حالت بصری ایدهآلی برای بیان حس درونی هنرمند و انتقال عواطف و ایدههای انسانی او میدانست.وی موسیقی را متعالیترین شکل هنر غیرعینی میخواند؛ چرا که نوازندگان میتوانستند تصاویر را صرفاً با صداها در ذهن شنوندگان ایجاد کنند. به همین منظور تلاش کرد تا با خلق تابلوهای خاص و نقش انتزاعی رنگ و فرم، از طریق این وحدت به صداها و احساسات معنوی رنگ بدهد.