• دو شنبه 8 بهمن 1403
  • الإثْنَيْن 27 رجب 1446
  • 2025 Jan 27
یکشنبه 10 بهمن 1400
کد مطلب : 152332
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/YEgLW
+
-

مدیر مدرسه

جلال آل‌احمد/ 1337

نمونه اثر 1
مدیر مدرسه

«… بی‌خود نیست که تمام اداره‌ها محتاج ماشین‌نویسند؛ نمی‌دانم پس این معلم خطشان چه می‌کرد؟ گرچه تقصیر او هم نبود، می‌شد حدس زد که قلم خودنویس‌های یک تومانی هم در این قضیه بی‌تقصیر نیستند ... گردن می‌کشیدند تا از روی دست هم ببینند؛ خودشان را فراموش می‌کردند تا چه رسد به محفوظات‌شان! حتی اگر جواب سؤال را هم می‌دانستند باز درمی‌ماندند. یادشان می‌رفت یا شک می‌کردند. تازه سؤال امتحان چه بود؟ ـ سه گاو جمعاً روزی فلان قدر شیر می‌دهند، اولی دوبرابر دومی و دومی یک‌و‌نیم‌برابر سومی؛ معین کنید هر کدام روزی چقدر شیر می‌دهند. یا وظایف کودکان نسبت به پدر و مادر. یا رودهای چین و ازین اباطیل … و چه وحشتی! می‌دیدم که این مردان آینده، درین کلاس‌ها و امتحان‌ها آن‌قدر خواهند ترسید و مغزها و اعصاب‌شان را آن‌قدر به وحشت خواهند انداخت که وقتی دیپلمه بشوند یا لیسانسیه، اصلاً آدم نوع جدیدی خواهند شد. آدمی انباشته از وحشت! انبانی از ترس و دلهره. آدم وقتی معلم است، متوجه این چیزها نیست. چون طرف مخاصم است. باید مدیر بود، یعنی کنار گود ایستاد و به این صف‌بندی هر روزه و هر ماهه‌ی معلم و شاگرد چشم دوخت تا دریافت که یک ورقه‌ی دیپلم یا لیسانس یعنی چه! یعنی تصدیق به اینکه صاحب این ورقه 12سال یا 15سال تمام و سالی چهار‌بار یا ده‌بار در فشار ترس قرار گرفته و قدرت محرکش ترس است و ترس است و ترس!...».

این خبر را به اشتراک بگذارید