به افق پاریس
«به افق پاریس» نوشته الکس جورج را اسدالله امرایی به فارسی برگردانده و به تازگی از سوی نشر برج منتشر شده است. پاریس در روزهای اوجش در این داستان نمایان شدهاست؛ در پاریس پر زرق و برق 1927، ارنست همینگوی و ژوزفین بیکر زیر نور چراغ شب را سر میکنند. همه به پاریس پناه آوردهاند، گرترود استاین و غولهای ادبی در دل پاریس پناه گرفتهاند. اما اینجا 4 نفر درجستوجوی سرنوشت خویشتناند. منشی مارسل پروست رازی در دل دارد و گمشدهای در شهر، او به وصیت آقای پروست عمل نکرده و حالا دستنوشتههای این نویسنده فقید شهیر ناپدید شدهاند. سورن، عروسکگردان ارمنی پناهندهای که به پاریس پناه آورده، اما این شهر اصلاً او را آرام نکردهاست. گیوم، نقاشی که یک قدم با سربهنیستکردن خودش فاصله دارد و ژان پل، روزنامهنگار سرگردانی که چهره دختر گمشدهاش را درصورت هر عابری جستوجو میکند؛ و این پاریس است که این گمگشتگان را در لحظهای به افق پاریس به هم نزدیک میکند. با گذر زمان و نزدیک شدن به نیمهشب، شهر نورها این چهار شخصیت را به یکدیگر نزدیکتر و نزدیکتر میکند تا در فرازی فراموش نشدنی مسیرشان به همدیگر برسد. «به وقت پاریس» با آوازی آهنگین و عمیق، نشان میدهد ساکنان فراموش شده پاریس هم به اندازه شهری که در آن خانه کردهاند درخشان و خیرهکنندهاند. الکس جورج، گزنده و تند مینویسد، خواننده را به خیابانهای پاریس میبرد، نه پاریس جهانگردان، بل پاریسی که پاریسیهای واقعی را در دل خود جا داده است. این کتاب 286صفحهای به بهای82هزار تومان منتشر شده است.