• یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 11 ذی القعده 1445
  • 2024 May 19
چهار شنبه 6 بهمن 1400
کد مطلب : 152064
+
-

گیتارزن پیر؛ اندوه‌آبی پیکاسو

بر و برگ
گیتارزن پیر؛ اندوه‌آبی پیکاسو

شهنام صفاجو

غم و درد به هیچ دوره زمانی محدود نمی‌شود. هنرمندان جهانی در طول تاریخ، رگه‌ای از این موقعیت تراژیک را در آثار خود بروز دادند. سیاه‌نمایی بیشتر شبیه یک واژه از لغتنامه سیاسی است و در فرهنگ هنرمند جایی ندارد؛ او که ژرفای آدم‌های پیرامونی خود را می‌بیند و آبی خاکستری‌اش را جلوه می‌دهد، نه آن جریان طبقه متعینی که به عمق تاریخ قد علم کردند و با اشک چشم‌ها رنگی شدند. چه بسا اگر چنین نبود، «سفیدنمایی» سیاه‌تر از هر واژه‌ای پدیدار می‌شد.
در پالت نقاشی پیکاسوی جوان، شگفتا آبی که نشانه سیاهی است! این نمای دوره آبی
(La périodebleue) هنر اوست که پر از مضامینی چون فقر وپریشانی، درد واندوه، بیماری و مرگ بوده است. «گیتارزن پیر»
(Le Vieux Guitariste) نوعی نگاه این هنرمند نقاش به پرتو رنگ‌ها و مفهوم آن است؛ گویی خود را نقاشی می‌کند. گونه‌های این خودنگاره گود افتاده، تقریباً بیمار به‌نظر می‌رسد، نابینایی حس غالب است، رنگ آبی نور الکتریکی دارد وشاید در شب نقاشی شده است. این ترسیم دنیای شبِ جماعتی است که هیچ نمایشی از برتری اجتماعی ندارد، به‌جز کورسوی امیدی که در‌ساز زندگی‌پنهان است؛ همان رنگ گیتار که نشان می‌دهد «هنر» حتی در تاریک‌ترین لحظات هم مثل یک نقطه روشن رنگ می‌گیرد و جان می‌بخشد.
دوره آبی، نافذترین صفحه زندگی هنری پابلو پیکاسو است که با تکنیکی خاص بر بوم سپید نقش می‌بندد؛ آن آبی سرد و یخی که رنگ غالب سوژه‌هایش است. گیتارزن پیر از نظر تکنیک، طرح و قدرت تراژیک، یک نماد است. مردی ژنده‌پوش، رنگ‌پریده و خسته، با چشمانی بسته و انگشتانی که روی سیم‌ساز آرامش می‌یابند. هنرمند نقاش عمداً این شکل زاویه‌دار را در فضایی محدود قرار داده و آن را به یک موقعیت تبدیل کرده است؛ آنچه بر رنج و درد و تنهایی تأکید دارد و صدای ساز، مرهم این بی‌رحمی است؛ پایانی که قهرمان آن با چشمانی نامرئی به بیننده نگاه می‌کند. تابلوی «گدای کور با یک پسر» هم از دیگر آثار برجسته دوره آبی پیکاسو است؛ با همان مختصات خلاقانه، نمادگرا و رنگ‌ و آهنگ‌های غم‌انگیزی که به رنج و نیاز می‌رسند. در این تابلو، هنرمند نقاش بر رنگ‌پریدگی چهره‌های نحیف و تنهایی و دوری پیکره‌ها تأکید دارد؛ همینطور بر احساسات غیرقابل تحملی که آن پاهای بلند استخوانی پیرمرد نابینا ایجاد می‌کند؛ گویی درد نشانه جهان هستی است که گریزی ندارد و باید با آن همراه شوی؛ مثل نوای یک‌ساز یا سکوتی در کناره زندگی...

 

این خبر را به اشتراک بگذارید