سیدحسین عدل- روزنامهنگار پیشکسوت
همکاران دلسوز من در روزنامه همشهری
سپاس دارم از اینکه با یادداشتی بهقلم آقای حمیدرضا محمدی در صفحه آخر شماره 8413 روزنامه در روز شنبه 25دی 1400، جزء اشخاص نادری بودید که یادی از این پیر مطبوعات کردید!
دوستان روزنامهنگار! داغ دلم را تازه کردید. فراموششدهای هستم که عمر خود را وقف آگاهساختن مردم کرده است.
از شستن کف حروفچینی چاپخانه تا پله آخر ترقی مطبوعاتی را طی کردهام و به سردبیری روزنامه کیهان رسیدهام.
بیش از 60سال است که قلم میزنم، چه برای دیگران و چه امروز در کنج خانه برای خودم. در طول زمان ازدسترفته به شهادت آنها که بارهاوبارها صفحات کاری پرونده من را ورق زدهاند، هیچگاه وابسته به گروهها و دستهجات نبودهام، بهجای سیاستگرایی و تجارتگری، قلم را در خدمت وطنم و استقلال و آزادی بهکار بردهام. فردپرستی نکردهام و بهدنبال مقام نبودهام. گویی روزنامهنگار زاده شدهام و انشاءالله روزنامهنگار از دنیا میروم.
در کیهان، در سال 1342دبیر حوادث، در سال 1343قائممقام سردبیر و در سال 1344سردبیر روزنامه شدم که تا 3سال ادامه داشت. در دوران سردبیری اجازه ندادم یک خبرنگار با زندان، بازجویی و تهدید مواجه شود. همیشه گفتهام مسئولیت هیأتتحریره با سردبیر است. او است که تصمیم میگیرد کدام خبر خوب است و کدام نه. وظیفه خبرنگار فقط کسب خبر است.
نتیجه تلاشم عزل از روزنامهنگاری و اخراج از روزنامه کیهان بود. سربلندم که با فردگرایی و دیکتاتوری بههرنحو که میشد مبارزه کردم ولی آزاده ماندم.
عجب در آن است که معزول رژیم گذشته، خانهنشینی در این زمان است. نه کسی بهسراغم میآید و نه من ذوق دیدار کسی را دارم.
زاده آنروزم و مهر داغ «طاغوتی» بر پیشانی دارم، حرفی که به شهید شاهچراغی، سرپرست وقت کیهان گفتم. شهید شاهچراغی استعفای مرا از کیهان نپذیرفت و با کمال جرأت دعوت بهکار کرد. با سپاس به ایشان گفتم مهر طاغوتی بر پیشانی دارم و بودن من در کنار شما زیانآور است.
دانش آکادمیک و تجربه کاری در رشته خودم را دارم، شناختهشده آنروز و گمنام امروزم.
خستهدل از آنم که همکاران پیر و جوان اعتنایی به من ندارند. وزارت و وکالت یا رانت و ثروت نمیخواهم، فقط در آرزوی آنم که نشانی از خود باقی بگذارم. کتاب «از گذشتهای نهچندان دور» - که بهکوشش فرشید ابراهیمی و با مقدمهای از منصوره اتحادیه منتشر شده - از من باقی میماند ولی من میروم.
خواهرانم، برادرانم، روزنامهنگاران هممیهن، از من گذشته ولی آگاه باشید که رسالت سنگینی بر دوش شماست. روزنامهنویس روزنامهنویس است، دلال و مقامپرست نیست.
خاطرهای را برای شما نقل میکنم. وقتی حسنعلی منصور در سال1342 به نخستوزیری رسید پس از رفع سوءظنی که به من داشت متوجه شد اهل زدوبند نیستم و مستقل عمل میکنم. بعدازظهر روزی مرا به دفتر نخستوزیری در خیابان کاخ (فلسطین اکنون) دعوت کرد.
منصور با 2نفر از وزرایش، دکتر نصیری، وزیر مشاور و امیرعباس هویدا، وزیر دارایی در دفتر کارش مشغول صحبت بودند. پس از ردوبدلشدن تعارفات و صرف چای نخستوزیر عذر 2وزیر را خواست و گفت میخواهد با من بهطور خصوصی صحبت کند.
اتاق که خلوت شد از من پرسید: «بهنظر تو وزرا چطور عمل میکنند؟» جواب دادم: «آنها تقریباً تازهکارند و شناخت زیادی از آنها ندارم». بلافاصله پرسش دوم را مطرح کرد و سؤال کرد:«دلت میخواست صندلی کدامیک از آنها را اشغال میکردی؟» جواب دادم: «از جاییکه هستم راضیام ولی اگر در مورد انسان ایدهآل من بپرسید میگویم استاد فرامرزی».
در پاسخ به «چرا»ی نخستوزیر گفتم:«در نفوذ کلام و قدرت قلم، عبدالرحمن فرامرزی بینظیر است. او میتواند با یک مقاله پایههای صندلی صدارت شما را به لرزه درآورد. استاد پروندهای سفید دارد و بهدنبال وزارت و پول نیست. مردم بندرعباس و لار او را با اصرار روی صندلی مجلس مینشانند. او مخالف زورگویی دولت در مجلس است و در وقایع تجزیهطلبانه آذربایجان در مقابل کمونیستها و متجاوزین ایستادگی کرد و مرعوب دشمن نشد».
عبدالرحمن فرامرزی که با عنوان مستعار «پیر سیاست» مقاله مینوشت الگوی خوبی برای ما روزنامهنگاران است.
قلم، نافذترین و پرقدرتترین وسیله اصلاح یک جامعه است. مطبوعات آزاد باعث و بانی ثبات، امنیت و استقلال یک کشورند. ملتی متمدن شناخته میشود که در آن مطبوعات مستقل و آزاد باشند.
من هنوز روزنامهنگارم. گرچه امروز گوشهنشینم ولی هنوز حربه قلم را در دست دارم.
مینویسم و با نوشته خود خرسندم. من هنوز روزنامهنگارم.
دو شنبه 4 بهمن 1400
کد مطلب :
151787
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/0RQMK
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved